eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
794 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است
کند تکیه بر اقتدارت خیام که رکن خیامی و والا مقام   سکونی به سکّانِ فُلک نجات از این رو سکینه تو را گشته نام گواهم همین تلّ در پیش روست تو را سجده برده ست دشت قیام به نفس نفیس تو هم باز گشت ضمیرِ "علیکنَّ مِنّی السّلام" تو آن کعبه ی تیره پوشی که نور حجاب تو را کرده است استلام کمالی چنین و جلالی چنان علی وار و زهرا نشانی تمام نرفته نخ معجرت دست باد ندیده جمال تو را صبح شام تجلّی زهرا! نبود این بعید که خیر النّسایت بنامد امام بکش تیغِ آه و دو دم سر بده الا ذوالفقار علی در نیام بخوان خطبه تا یادمان آوری "کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام" به تعظیم شانت جهانی اجیر امیری تو و شام و کوفه اسیر علی خویی و زین أب منصبی از آن رو که آیینه ی زینبی وقاری که جلباب پوشیده است حیایی که در نور پیچیده است از آن خانه ای که تویی و رباب نرفته حسینت به پای شتاب عفیفه، جلیله، کریمه، لقب تو نور خدایی نسب در نسب چه نوری که بر عالمی چیره شد به خورشید کی میتوان خیره شد؟ ندیدند جز نور در محضرت گره های کوری‌ست بر معجرت به یک آه تو خم شود پشتِ دین بیا مثل زینب به منبر نشین علی گونه با خطبه کولاک کن بخوان مسجد کوفه را خاک کن بخوان تا بلرزد زمین و زمان بگو اسکتوا لب ببندد جهان که کوفه علی را تجسّم کند که زنگ شتر دست و پا گم کند که مسجد بلرزد ستون تا ستون بکش کار ما را به مرز جنون بدا آنکه شد گرمِ توهین تو کند کاخ را خاک، نفرین تو به زینب ولی اقتدا می‌کنی تو هم جای نفرین دعا می‌کنی...
. فدای آن سواره که علی الصباح روشنش دل تمام انبیا شود دخیل توسنش نهاده اند از ازل، میان طور ایمنش مسیح، جان خلیل، دل ذبیح، سر به دامنش دمی که وا کند گره ز شال سبز گردنش بهار می دود به سر از اشتیاق دیدنش علیست او فدای آن دلیل های متقنش علیست او فدای آن خطابه ی مُطنطنش کفایت است جنگ را قسم به جوشن تنش همینکه ذوالفقار را نشان دهد به دشمنش خبر دهید کعبه امید مردم آمده آب زنید راه را علی دوم آمده زمان به اختیار او، جهان در انتظار او فدای اقتدار او، شکوه او وقار او چهار نائبی که رفته اند در مدار او مفید شهره می شود فقط به اعتبار او صدوق رزق می خورد هماره از کنار او کلینی است یک نفر ز خیل بی شمار او شده ست شیخ طوسی اش مرید و بی قرار او فدائی ام فدائی هرآنکه هست یار او زعیم های شیعه خود شدند ریزه خوار او فدای مرجعیتی که هست وامدار او فدای خال مشکی اش شب فراق عاشقان شبی ست گیسوان او که قدرش از بشر نهان مهار اسب خویش را چو مرتضا رها کند چه مرزها که سربه سر به تیغ جابه جا کند میاید او که مکه را به قبله آشنا کند پی نماز می رسد مسیح اقتدا کند به بانگ خویش هر که هست و نیست را صدا کند حسینیان دهر را دوباره مبتلا کند هر آن کجا که پا نهد شبیه کربلا کند به انتقام خون مادرش ببین چه ها کند امان از آنکه از غلاف تیغ را جدا کند کنار نعش آن دو تا چه آتشی به پا کند علیست او و می رسد سپاه کفر جان دهد که انتقام سخت را به عالمی نشان دهد علیست راه و رهبرش علیست روح و پیکرش علیست پای تا سرش علیست نام دیگرش علیست زیب و زیورش علیست تاج بر سرش علیست جام و ساغرش علیست جان و دلبرش علیست فتح کشورش علیست حرف آخرش علیست رای و منظرش علیست لوح و دفترش علیست ماه و اخترش علیست سایه گسترش علیست دست داورش علیست نقش چنبرش علیست عمق باورش علیست نطق منبرش علیست بانگ حنجرش علیست برق خنجرش علی علی علی علی علی علی علی علی خمار نام حیدرم بر آن سرم که بشکنم قالب شعر مست را وزن و هر آنچه هست را جان به فدای جبروت و جنم و تیغ خم و رشته ی سبز علم حضرت مهدی به فدای قدم حضرت مهدی نرسد طبع من مست به توصیف مقامش قلمی نیست هم اندازه نامش به بلندای قیامش شده کانون توجه به علی دارد از آن رو که تشبه چه بگوییم همین بس که بگوید به کسی حضرت صادق لَخَدِمْتُه! گفت علامه امینی که شریکی به کتابم تب و تابم همه خیر و ثوابم فقط این بس که شود ذکر در این مرتبه کامل بفرستید عزیزان صلواتی به وعجل! .👇
. چنان ز مهر تو قلب بهار، آکنده ست که از لباس عروسی خویش دل‌کنده ست نهالِ خانۀ همسایه زد شکوفۀ سیب که چون قنات، قنوتت هماره بخشنده ست اگر که سنگ محک سجده‌های روشن توست کدام بنده در آیینه عمل بنده ست؟ به وصله های جدیدی که می‌زنی سوگند که ساده زیستی از چادر تو شرمنده ست تو دست شسته‌ای از مال خود برای یتیم چقدر ساقی کوثر تو را برازنده‌ست علی دلش به تو گرم است، بعد رفتن تو نه آفتاب فروزان، نه ماه تابنده ست به یاد خنده‌ا‌ت آن لحظه‌های پایانی پس از تو بر لب هر زخم کهنه‌ای خنده ست قلم به وصف غمت باز ای گل یاسین! چنان گیاهِ «زبان در قفا» سرافکنده ست مباد از تو نگوییم و بگذرد شب قدر گذشتن از تو خیانت به نسل آینده‌ست . همراهان عزیز در صورتی که شعر امشب را پسندیدید نام مسعود یوسف پور را به شماره ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک بفرمایید. .
. نشد از دار غم آزاد آخر دلش یاد غمت افتاد آخر اومد لب تر کنه شد ظرف پر خون سفیرت تشنه لب جون داد آخر نوشتن نامه با لبخند مسلم پرن از حیله و ترفند مسلم قرار این بود تحویلش بگیرن قرار زینبو کشتند مسلم چی یاد مردم صد رنگ دادن؟ تا افتادی نوید جنگ دادن! به استقبال زینب روی هر بوم به دست بچه هاشون سنگ دادن غم تو درد بی تسکینه مسلم به خونت نامه ها رنگینه مسلم چه پر رنگ و کشیده س خط کوفی گمونم دستشون سنگینه مسلم میخواس که خم به هیچ ساقه نیفته به گل که طاقتش طاقه نیفته بیفته مسلم از دارالاماره سه ساله از سر ناقه نیفته ✍ .
دریغ و درد که نشناختیم شان عزا را خدا به خیر کند بی سواد بودن ما را کجا گریزم از این دسته ای که مرثیه خوانش قسم به لاکِ زنی می دهد ولی خدا را! کدام راه بپویم؟ چه گویم و چه نگویم؟ عوام کشتۀ الفت، خواص اسیرِ مدارا بدا به ریش سفیدان قوم، کودکِ کویی به پردۀ طرب انگیز اگر که خوانده رثا را قبول خاطر خون خدا کجا و کسانی که خود هرآینه کم کرده اند روی غنا را قدیم، روضۀ ارباب...بگذریم برادر خدا قبول کند این صدا و «زیر صدا» را
. دفن کردند بین راه او را ... کیست او کیست؟ دختر حسن است یک کریمه که ارث او محن است نام او فاطمه ست این یعنی کوچه در کوچه گرم سوختن است آه تابوت مجتبی ست مگر؟! غصه ی چادرش کمرشکن است عمه را کشت در تمام مسیر زخم هایی که روی آن بدن است شک ندارم سه ساله ای میگفت حال بی بی شریفه مثل من است دفن کردند بین راه او را من بمیرم که دور از وطن است تن او را به خاک تا که سپرد ای غریب مدینه! زینب مرد
❣﷽❣ 🔲 قلب همه را دشمنت آزرد آنروز انگار حسین داشت میمرد آنروز ای کاش به قلب من فرو می آمد تیری که به تابوت تو میخورد آنروز () 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 . لعنت به کسی که تیر کین زد به تنت شد پاره شبیه جگر تو کفنت زینب که شنید ناله زد وای حسن ای کاش شبانه دفن می شد بدنت (عبدالحسین میرزایی) 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 نمودی راحتم ای زهر کینه که دردی داشتم عمری به سینه به چشم خویش دیدم صحنه ای را میان کوچۀ تنگ مدینه 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 خودم دیدم که خاکی چادرش بود روان خون دل از چشم ترش بود زکوچه تا به خانه بهر رفتن قدم همچون عصایی یاورش بود 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 مرا فارغ تو ازغم کردی ای زهر مرا راحت ز ماتم کردی ای زهر اگر چه سوخت جانم از شرارت ولی اکنون تو شادم کردی ای زهر 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 ستم کرد همسر نامهربانم شرر انداخت از کینه به جانم نمیرم گر من از زهر هلاهل کشد آخر مرا زخم زبانم 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 چکد خون دل از چشم پر آبم شرار زهر کین برده ست تابم ز دشمن هیچ، از دوست نالم مذل المومنین کرده خطابم 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 در بین کوچه بود که ناگه تورا زدند در حیرتم که با چه دلی و چرا زدند گوئید این سخن به تمامی شیعیان سیلی به روی مادر ما بی هوا زدند 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 من همدوش غمی پر درد هستم من از ایل یگانه مرد هستم اگر چه قاتلم شد زهر،اما قتیل سیلی نامرد هستم 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 مرا حاجت روا کردی، ای زهر تو دردم را دوا کردی،ای زهر ز تو ممنونم از اینکه دلم را جدا از درد و غم ها کردی،ای زهر 🔲🔳🔲🔳🔲🔳 عاقبت کشت مرا همسر بی بنیادم ناله با آه برآمد همه از فریادم کس نشد یارم و از فرط غریبی یارب دل به دریای غم و غصه و ماتم دادم 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
گِله‌ای نیست اگر غُصه‌ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه‌ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر می‌زند آن‌گونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین‌ها وسط صحن رضا آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم روضه می‌خوانم از آن شاه که در اندوهش دیده‌ای در طلب اشک مقید داریم ** ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره‌ی بَد داریم شاه بر شانه‌ی خم، پیکر خود را می‌بُرد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌بُرد ✍
. «تقلیل» خطای خوش گمان است اکنون این نقــض حریـم آسـمــــان اســـت اکنــون مـــا تشــــنـــه بــه خـــــونِ قاتـــل ســـرداریــم پیداســت کـــه بهترین زمان اســـت اکنــون 📝 شاعر: .......... بگذار این میانه بتازد قمارباز بر قدرت نداشته نازد قمارباز از صفحه محو میشود، این‌دستِ آخری وقتش رسیده است ببازد قمارباز! 📝 مسعود یوسف‌پور✍ .