بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_ریسمان_کوچه
لشکری آمده اینجا وچه بد می خندد
دست و پا می زنی و راه تورا می بندد
سر و کاره منه ،حیدربه طنابی افتاد
تازیانه مردکی، مرهم زخمت می داد
فاطمه ناله نکن عرش خدا می لرزد
دلم ازآمدنت به کوچه ها می لرزد
دست من بسته، سر از خاک تو را بردارد
کمی از رنج غریبیِ وبلابردارد
دردپهلوی تواز کوچه ی غم می بارد
چقدر کوچه به گودال شباهت دارد
زدنت دروسط کوچه تماشایی بود
بین کوچه تازیان گرم پذیرایی بود
دل (مجنون) به تنهایی تان می سوزد
چهره ات گفت که عمرت چو خزان می سوزد
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)