‍ 🌹سرود محلی مازندرانی ولادت امام رضا علیه السلام شاعر:حاج_قاسم_جناتیان_قادیکلائی #سبک //آهو آهو لار وعده نده من نمبه ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅ خراسون امشو باصفا بهیعه شوی تولد رضا بهیعه همه جا ریسه بکشینه عاشقون شوی دل خشیعه زهرا بهیعه مشتلق چی امشو خور بیارده عروس فاطمه پسر بیارده 💐باغ موسی امشو ثمر بیارده دسّه دسّه ملک همه غزلخون امشو در زمین بهینه مهمون عرش و فرش ره خدا زینت هاکرده گل نجمه صفا هدا خراسون مشتلق چی امشو خور بیارده عروس فاطمه پسر بیارده 💐باغ موسی امشو ثمر بیارده دل خوانه پر بیره به مثل کوتر سمت خراسون هاکنه وه سفر پنجره فولاد ره دوندم دخیل نعمت هاده خدا امه بوم و بر مشتلق چی امشو خور بیارده عروس فاطمه پسر بیارده 💐باغ موسی امشو ثمر بیارده دل خوانه بواشم آهوی صحرا ضامن من بووه غریبه مولا دست بکشه مه سر از روی رحت شه جان ره هاکنم من ونه فدا مشتلق چی امشو خور بیارده عروس فاطمه پسر بیارده 💐باغ موسی امشو ثمر بیارده (صفا ) ته شعر ساده اما روونه دارنه از بی ریایی هم نشونه اتا آرزو ته دله ارمونه بدیعنه شه صاحب الزمونه مشتلق چی امشو خور بیارده عروس فاطمه پسر بیارده 💐باغ موسی اشو ثمر بیارده شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلائی اجرای سبک: مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام #کربلایی_محسن_اخوان 🎤 🌹🍃🌹🍃🌹

❣﷽❣ ⚫️ #زمزمه_حضرت_زهرا_س ⚫️ #کربلایی_محسن_اخوان ⚫️ #سبک خدا مادرم را کجا می برند زبان حال حضرت زینب س چرا درد مادر ، ندارد دوا خدایا بده ، مٰادرم را شِفا الهی الهی ،تواز ما گواهی خدا یا خدا🥀 خدا مادر ما ، شده نا توان به سنِّ جوانی ، شده قد کمان الهی الهی ،،،،،🥀 _ دل من بود خوش ، بر این مادرم مکن کم خدا ، سٰایه اش از سرم الهی الهی ،،،،، شبان تا سحر ، او بود در نوا نمی خوابد هرگز ز درد ای خدا بگوید خدایا ،،رسان مرگ زهرا خدا یا خدا🥀 پدر در کنارش ، کند گفتگو که هر دم رسد جان او بر گلو دو چشمان حیدر ،،بدوزدبمادر خدا یا خدا دعایش نکرده ، اثر ای خدا شده مادر زینب از او جدا نشیند شبانه ،،کند آه و ناله بگوید خدا ،،، خدایا ببین ، من ، شدم دیده تر که تابوت مادر به دوش پدر بگویم پدر را ،،مبر مادرم را امان از جدائی ،،،🥀 ز چشمم بود اشک غم بیشمار زنم ناله هر دم شوم بیقرار کجائی کجائی ،،(مادر) بخانه نیائی امان از جدائی🥀 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈

❣﷽❣ 🏴 #زمزمه_حضرت_زهرا_س 🏴 #کربلایی_محسن_اخوان 🏴 #سبک مدینه شهر پیغمبر زبان حال زینب کبری س خودم دیدم به پشت در چه آمد بر سر مادر زده دشمن غلاف از کین به کتف و کمر مادر خودم دیدم که افتاد و به خونش دست و پا میزد غریبانه ز جور کین کنیزش را صدا میزد خودم دیدم که دستان پدر در ریسمان بسته گرفته دست شویش را همی زهرای جان خسته خودم دیدم رخ مادر کبود گردیده از سیلی رخ ماهش ز ضرب کین شده مجروح و هم نیلی خودم دیدم دم آخر وصیت کرده با حیدر تو خود غسلم بده مولا بجان زینب اطهر خودم دیدم که بابایم سرشک از دیده گان میریخت غریبانه بسوگ یار ز چشم خونفشان میریخت به زیر جامه مادر را چو لاله شستشو میداد دل شب بیصدا دور از دو چشمان عدو میداد خودم دیدم پرستویش به زیر خاک پنهان کرد وداع جانگدازی با عزیز بهتر از جان کرد همی میگفت ای زهرا مرا خونین جگر کردی غریبانه از این دنیا سفر کردی سفر کردی (صفا) از آه جانسوزت زمین و آسمان سوزد نه تنها جسم و جان بلکه بدفتر واژه گان سوزد (حاج قاسم جناتیان قادیکلایی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈