کنج زندان بلا به غم اسیری
زیر لب دعا میکردی که بمیری
دست و پای تو ، بسته به زنجیره
مادرت روضه ، برا تو میگیره
زخمی شده چرا ، آقا بال و پرت
بی تاب تو شده ، معصومه دخترت
روحی لک الفدا
******
بسته دستای تو رو دشمن کافر
تن پاک تو شده نحیف و لاغر
نه توون داری ، بی کس و بی یاری
تو قفس ذکر ، خدا به لب داری
بارون می باره از ، گوشه ی چشم ترت
بی تاب تو شده ، معصومه دخترت
روحی لک الفدا
******
اگه آقا به شما شده جسارت
بخدا دختر تو نرفت اسارت
واسه ی زینب ، دل تو می سوزه
ولی راس تو ، نرفته بر نیزه
با یاد کربلا ، تو گریه میکنی
شب تا سحر شده ، کارت سینه زنی
روحی لک الفدا
دروصف شهادت امام کاظم(ع)
پدر=امام صادق(ع)
مادر=حمیده خاتون
تولد=۲۰ ذالحجه یا۷صفرسال۱۲۸ هجری مدینه
امامت=۳۵ سال ازسال۱۴۸تا۱۸۳قمری
شهادت=۲۵رجب سال۱۸۳ درسن ۵۵سالگی بوسیلهً زهربدستورهارون رشید وتوسط سندی ابن شاهک یهودی درزندان درشهرکاظمین به شهادت رسید
﷼﷼﷼﷼﷼#######﷼﷼﷼﷼﷼﷼
بر نور ولا امام هفتم صلوات
بر ابا الرضا عزیز مردم صلوات
بر باب حوائج اِلا الله به جهان
بر موسی جعفر دمادم صلوات
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
همه عمرم به زندانها سپر شد
نگاهم ماند بر ره بي اثر شد
مرا زنجير و غل از پا نينداخت
ز دشنام عدو عمرم به سر شد
﷼﷼﷼﷼﷼﷼
درشام و سحر ز اشک خود غوغا کرد
احیاء مرام مادرش زهرا کرد
جان داد اگر چه او به کنج زندان
منشور رهائی بشر امضا کرد
﷼﷼﷼﷼﷼﷼
چون سرو همیشه راست قامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
در بهت سکوت ظلم هارون عمری
فریاد رسای استقامت بودی
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
چون موج به هر کرانه می خوردی تو
بس طعنه از این زمانه می خوردی تو
از دست عدو به جرم حق خواهی و عشق
چون فاطمه تازیانه می خوردی تو
﷼﷼﷼﷼﷼﷼
هر گه که نسیم از ره بغداد آید
ما را ز حدیث عشق و خون یاد آید
اى گل که به گردن تو غل افکندند
از صبر تو زنجیر به فریاد آید
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
ای آنکه دو چشمت از غمم بارانی ست
دریای دلت برای من طوفانی ست
از این که به زندان شده ام غم داری
غافل که امام عصرتان زندانی ست
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
هرگاه غمت به سینه با ناز آید
جان بر تن غمدیدۀ من باز آید
تا صحن و رواق کاظمینت با شوق
مرغ دل خسته ام به پرواز آید
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
بودی تو اسیر، چارده سال کُجا ؟
گردید الَفِ قَدِّ تو چون دال کجا ؟
ای باد صبا برو، به خُفّاش بگوی
خورشید کُجا ،قَعر سِیه چال کجا
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
آنچنان زهرعدوازنفس انداخت مرا
که اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا
عجبى نیست اگر وقت عیادت پسرم
دید با این تن کاهیده و نشناخت مرا
﷼﷼﷼﷼﷼﷼
اى بر همه خلق مقتدا ادرکنى
اى روح و روان مرتضى ادرکنى
اى موسى کاظم اى امام محبوس
اى یوسف آل مصطفى ادرکنى
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
امشب رضا ز سوز جگر گریه مىکند
مانند سیل ز ابر بصر گریه مىکند
تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم
از داغ جانگداز پدر گریه مى کند
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
خدا از ما نگیرد منت بابالحوائج را
غمِ او روضهی او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم
خدا از ما نگیرد هیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد
گدا باید بداند عادت بابالحوائج را
کریمان چشم بر راهاند چیزِ کم نباید خواست
خدا پاینده دارد دولت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست
اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد
خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم
نگیرید از سرِ ما عزت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم
کنارِ مُهرِ تربت ، تربت بابالحوائج را
تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم
نمیدانیم اما قیمت بابالحوائج را
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت
نگاهِ دخترِ بی طاقت بابالحوائج را
سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس میکرد
یقینا زیر پایش قامت بابالحوائج را
سیه چال آنقدر تاریک زهرا هم نمیبیند
کبودیهای روی صورت بابالحوائج را
برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را
حرامی کم نموده زحمت بابالحوائج را
دعاکن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها
نبیند دختر او حالت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود
کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
به روی تختهای اُفتاده گِردش چار حمال است
اما شُکر
نمیبیند رضایش غارت بابالحوائج را
((حسن لطفی))
﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼
مرثیه
﷼﷼﷼﷼﷼
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند
آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند
در میان حرمت سینه زنان می گوییم ...
وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند
آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند .
آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند
چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود
عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند
از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند
امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند
اشک ، در چشم و به لب نالهً خَلِّصْنی" داشت
در عوض با لب خندان پدرت را کشتند
تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ...
چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند
حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش .
موقع بارش باران پدرت را کشتند
گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ...
تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟
گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود
کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند
رضا_قاسمی
VC_2023_01_20_09_53_02.mp3
920K
بانوای عبداللهی __________👆
یارالیسان آی ننه لطف ایله بیر باخ منه
جان حسین و حسن زینبی ترک ایلمه
سنسیز بوقلبیمی غم آلور
دور بیرده زلفیمه شانه وور
یارالی ننه یارالی ننه
لعن اولا اهریمنه در گهووی یاندیریب
والله حلال ایتمرم. کیم سنه سیلی ویریب
وای منه گل طاها صولوب وای ننه گوزووه قان دولوب.
یارالی ننه
ایوده حسین هر گیجه سینه سینی داغلیور
سن توخیان کوینکه گه هی باخوری اغلیور
حیف اولا آنا گولرووه. کوینک توخیان اللرووه
یارالی ننه
حاج کاظم اکبری_شهادت امام کاظم علیه السلام97 - شور - تویی که بابای حضرت سلطانی-1523875766.mp3
2.57M
نوحه شور
شهادت حضرت موسی بن جعفر
حاج کاظم اکبری🎤
#نوحه واحدو سنگین شهادت امام کاظم (ع)
آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده
غریب شهر کاظمین از تو قفس رها شده
ببین دل شکسته ام اسیر بُغض و نالته
صاحب عزای تو آقا مادر هجده سالته
امام کاظم ،شد دیگه آزاد
آقام غریبه ، ای داد بیداد
آه و واویلا (۴)
امشب اگه خدا بخواد کبوتر حرم می شم
سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم
کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم
پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم
این دل زارم ، داره بهونه
از غربت تو ، داره می خونه
آه و واویلا
دشمن بی حیای تو شد باعث آزار تو
سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو
آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها
آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها
چه غریبونه ، جون می دی آقا
می رسه از دور ، ناله ی زهرا
آه و واویلا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
ذاکر و شاعر اهلبیت (ع)
کربلایی مرتضی شاهمندی
کمالی:
یا امام رضا (ع):
امشب شده هر دیدهای دریای گوهر
آتش زده بر باغ دین، هارون کافر
فرزند زهرا میوهی بستان حیدر
شد کشتۀ زهر جفا موسی بن جعفر
شاهِ خراسان! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
در کنج زندان مظهرِ ایثار و تقوا
زیر غُل و زنجیرِ خصم افتاده از پا
بر غربتش در سینهها گردیده غوغا
بزم عزایش گشته در هر سینه بر پا
ای مِهر ایمان ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
از کینهی هارونِ ملعونِ ستمکار
فرزندِ زهرا گشته در زندان گرفتار
در عرشِ حق پیغمبرِ خاتم عزادار
باشد از این غم دیدگانِ شیعه خونبار
ای بهتر از جان ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
امشب سرشکِ غصه جاری از دوعین است
در هر دلی برپا دوباره شور و شین است
شور و نوای کربلا در کاظمین است
کاظم گُلِ زندانیِ باغِ حسین است
ای باغِ ایمان ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
آنکس که میبوسد فرشته آستانش
باشد مَلَک هر روز و هر شب پاسبانش
ماهی که گشته سقفِ زندان آسمانش
آتش زده زَهرِ ستم بر باغِ جانش
خورشیدِ تابان ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
موسی بن جعفر نخل پر بار سیادت
زندان خود را کرده محراب عبادت
از جورِ هارونِ پلیدِ پُر حسادت
نوشیده با زهر جفا شهد شهادت
یارِ ضعیفان ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
خورشید عالمتاب دین مولای دلها
نور جمال کبریا فرزند زهرا
در بند هارون الرشید افتاده از پا
در ماتم جانسوز او شد دیده دریا
ای روح قرآن ! سرت سلامت
مولا رضا جان ! سرت سلامت
علی اکبر شجعان
4_6003525270831632440.mp3
3.36M
هدیه به حضرت موسی ابن جعفر باب الحوایج. صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
شور و زمینه و زمزمه روضه موسی ابن جعفر
لحظه های آخرو
اشک تو بی صدا شده
ذکر لبت. رضا رضا
رضا رضا رضا شده
تن تو چقدر شده نحیف و لاغر آقا
بمیرم برات که افتادی دیگه تو از پا
مونده روپهلوی تو
هنوزم آقا جای پا
دست قنوت تو شکست
به زیر ضربه های پا
بس که با دستای بسته تو قفس. کشیدنت
نفست بند اومده سخته نفس کشیدنت
وقتی نماز اخرو
خوندی رو تربت حسین
با لب تشنه افتادی
به یاد غربت حسین
جدمو کنار آب. با لب تشنه کشتن
جدمو با تیرو تیغ و سنگ و دشنه کشتن
از روتل خواهر تو
با گریه می زدش صدا
ای زینت دوش نبی
افتادی زیر دست و پا
با چه وضعی تن تو داره میشه که پامال
با چه وضعی تن تو می کشونن تو گودال
انگشترتوساربون
برده خبر دارم حسین
انگشتت و بگو باید
از کجا بر دارم حسین
از بس زیر نعل مرکب تن تو پا خرده
عزیزدلم تموم استخوانها خرده
4_5825417499667073848.mp3
6.73M
🕯🥀🍂
🥀
🌴 چه زندان و چه زندانبانی
🥀 تو این شبای طولانی
🌴 که تازیونهست افطارم
🥀 شبیه بارون میبارم
🎙 حاج امیر کرمانشاهی
🏴 #شهادت_امام_کاظم علیهالسلام
#مجربات