─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#دلتنگ_جمکران
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
درخیــالم بال و پر وا می کنــم تا جمکران
می شود در چشم خیسم باز پیدا جمکران
نور سبـــز پنــج گنبــد می دهد آرامشــــم
با حضــور مهــدی زهـراست زیبـا جمکران
"العجل مولایَ" از هرصحن می آیدبه گوش
می شــود غرق دعـا و شـور و آوا جمکران
می نوازد جـان و دل را نغمهٔ "یابن الحسن"
حال ما را می شـود محـوِ تماشــا جمکران
یک نفــر آورده با خـود کـودکــی بیمــار را
تـا کنـــد بیمـــاری او را مـــداوا ، جمکران
یک نفر دارد توســـل می کند با اشک و آه
شاهـــد این التماس و بغــض گویاجمکران
هـر که شـد درمانده از کار طبیـبان میشود
راهـیِ قــم سمتِ درمـانگـاه آقــا ، جمکران
دوست دارم تا ابد باشم در این سِیرِ خیال
تا دهد جا در میـانِ خـویش، ما را جمکران
باز شـد روز سه شنبه کـاش گردد قسمتم
یک سفـر در اوج این دلتنگی ام تا جمکران
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۲/۲۰
سه شنبه های امام زمانی
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار تلگرام JOin↶
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً حرام می باشد.
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─
#جمعه_های_انتظار
#درد_دل_با_امام_زمان_عج
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─
تا تو را باران تصـــور می کنم
از نگـاهِ اشک ، جاری می شوی
تا که آرام و قـــرارم می رود
چـاره بر این بیقراری می شوی
تا تو را دریا تصــور می کنـم
سفره ای بی انتها وا می شود
بر سرِ خوان کَرم می خوانی ام
روح دریــا با تو معنــا می شود
در هـوایت تا پریشان می شوم
در پــیِ یک ســـاحل آرامــشم
می نشینم بعد از آن دلواپــسی
عاشقــانه انتظـــارت می کشم
وقت دلتنـگی ، غروبِ جمعه ها
در هـوایت بال و پر وا می کنم
جــاده ها را بـا امیــد دیــدنت
با غـم و حسـرت تماشا می کنم
ذکــرِ "اللّهُــمَّ عجّـل " بـر لبـــم
دستهــایم رو بـه درگـاه خــدا
اَلعَجَل ، اَلسّاعَه ، اَلغَــوثْ ، اَلاَمان
بغض سنگین می نشیند در صدا
کاش آن روزی که می آیی زِ راه
با حضــور سیصــد و اَندی سـوار
در رکابت بگـذریم از جان خویش
در صــفِ دلدادگــان ، با افتـــخـار
با شکــوهِ ذوالفقــارت ، برکَنـــی
ریشـــهٔ بت های چنــدین ساله را
تا بگیــری از تبـــار ظالمــــان
انتقــام یــاس هجــده ســاله را
با حضورت شب به پایان می رسد
با تو ای خورشیــد جاویدان عشق
بر کویر تشنگـــی هــامان ببــار
ای زلالِ روشـــنِ باران عشـــق
─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─
رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۱/۲/۳۰جمعه مبارکه
*اللهم عجل لولیک الفرج*
https://eitaa.com/joinchat/2348744791Cd1e41b0233
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت ابالفضل(ع)
هدایت شده از خادم اهل بیت کمالی
زمان:
حجم:
1.32M
کمالی
❀﷽❀
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
در غـمِ خورشیــدِ پشتِ ابر ، باران می گریست
ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست
در سیَه چالی که دیگر، روز و شب فرقی نداشت
از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست
کُـنــجِ زنــدان بود ،امّا غــرقِ طوفـــانِ بلا
بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست
در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش
در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست
هر رکوع وسجده اش از بس که سنگین می گذشت
از خجالت،حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست
جایِ زندانبــان ِبی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی
بر چنین احوال، حتی چشم زندان می گریست
روزه داری که میـــانِ سفــرهٔ افـــطارِ او
ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست
روزهای واپسـیـن، رنگ دعــایش فــرق داشت
یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست
ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید"
زیرِ لب می خواند و با حالی پریشان می گریست
روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود
از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست
با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش
روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست
شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید
گرچه باحسرت ،چنان ابر بهاران می گریست
کــربلا،امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد
پای نیــزه دختـری با آه سوزان می گریست
در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست
"کیمیا"هم در غزل با اشک پنهان، می گریست
هدایت شده از خادم اهل بیت کمالی
به نام خدا
#شعر_بحر_طویل
#ویژه_موالید_ماه_شعبان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
*بنازم ماه شعبان را/ عجب ماهی /عجب ایام دلخواهی / عجب شاهی/ چه مِهر عالم آرایی / /عجب نجم فروزانی/*
*خبر آمد ز عرش عالی اعلا / خبرهای خوشی از عالم بالا/بشارت بردل مولا / که آمد زاده ی زهرا /همان شاهنشه والا/ جهان ، مجنون و او لیلا/*
*مبارک باد بر عالم /شه ملک ولا آمد/امیر کربلا آمد/حسینی که زمان شد محو و شیدایش/زمین غرقِ تماشایش/به لب دارند بر عرش برین ، حور و مَلَک ، نام دل آرایش/شده شرمنده خورشید از فروغ روی زیبایش/ثمر داده ست باغ و گلشن آل عبا امشب،/مَلَک ، مشغول ذکر و حمد و تسبیح وثنا ، امشب،/که آمد شمس دین ، نور هُـدیٰ امشب،/ عزیز عرش اعلا تا قدم برخاک عالم زد/به عشقش این جهان راجمله برهم زد/و نامش مُهرِ بخشایش به استغفار آدم زد/بشارت باد بر عالم که کشتی نجات آمد/به جان تشنگان عشق ، چون آب حیات آمد/*
(بند دوم):ولادت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام:
*بنازم ماه شعبان را،/عجب ماهی /عجب شاهی،/عجب خورشید تابانی،/عجب مهر فروزانی،/که بعد از خامس آل عبا،/قرص قمر آمد،/ به روی دست بانوی ادب زیبا پسر آمد،/علی محوِ رُخِ ماه درخشانش،/بنی هاشم بنازد بر دو دستانش/و ماه آسمان رنگی ندارد پیش چشمانش/ به شب ، ماه منیر آمد/علمدار امیرآمد،/مَه باب الحوائج ، قبله حاجات کل عالمین است او، /پناه نور عین است او ،/علمدارحسین است او،/ به روی دست مولا آرمیده لالهٔ یاسش،/دمادم بوسه باران می کند دستان عباسش،/درآغوشش گرفت ام البنین آن مَه جبین را،/ یل ام البنین را،/نشان دارِ یَد مولا امیرالمومنین را،/و آن قنداقه را چرخاند از روی ادب ،/دور سرِ فرزند زهرا،/که باشد این قمر ، قربانیِ خورشید عاشورا/که این ماه منیرم نور از مِهــرِ امیر بی قرین دارد ،/نشان شیرمردی از امیرالمومنین دارد،/فدای زاده زهر ، اگل یاسم،/گذشتم من به عشق فاطمه از دست عباسم،/عجب شیرِ ادب خورده ست عباس از چنین مادر،/شجاعت را گرفته از امیرالمومنین حیدر،/*
(بندسوم)امام سجاد علیه السلام:
*بنازم ماه شعبان را،عجب ماهی ،/عجب خورشیدتابانی،/عجب ماه درخشانی،/و اما بار دیگر در میان گلشن آل عبا ،/باران نور آمد،/جهانی در سرور آمد،/ستاره در بَرِ خورشید پیداشد،/علیِ دیگری آمد ، هویدا شد،/گلی از دامن شهبانوی ایران زمین آمد،/صدای شادباش از عالم عرش برین آمد،/مبارک باد فرزند امیرالمومنین آمد،/سلام ای سیدسجاد،/سلام ای زینت عَبّاد،/سلام ای ماه عالمتاب،/عزیز حضرت ارباب،/چه گویم در مقام تو که زین العابدین باشی،/امام مقتدایی و تو نجم المومنین باشی،/مَهِ مُلک ولایی و شَهِ مُلک زمین باشی،/تو بعد از کربلا آری ،/امامت را علمداری،/دیانت را تو سرداری ،/امام ساجدین هستی،/شکوه و عزّ دین هستی،/تو دارای صلابت در خطاب آتشین هستی،/که نامت زینت هر دو سرا و عالمین باشد،/علم در دست فرزند حسین باشد،/*
(بندچهارم )امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
*بنازم ماه شعبان را، چه ماهی و چه شاهی و چه ماه عالم آرایی،/که پرگشته است در عالم شکوه نور زهرایی،/عجب نوری که می ریزد از آن سرچشمه کوثر،/که عالمگیر می گردد شکوهش نیمه شعبان ،/خداوندا بیاید آن مَه تابان،/درخشان تر ز هر عنوان،/جمالش بی مثال است او،/کمال اندر کمال است او،/که دارد نام جدش مصطفا را ،/به دستش ذوالفقار مرتضا را،/امام شمس دین،/عین یقین،/ماه منیر،/شاه وامیر ،/که ختم اولیا باشد،/وجودش آخرین فرزند ختم الانبیاباشد ،/امید قلب مجروح علی مرتضا باشد،/الا ای یوسف زهرا،/گل نرگس ،/
✾🍃🌼🍃✾
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
به نام خدا
#مناجات_ترکی
#ماه_رمضان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
باتوسل به امیرالمومنین علی علیه السلام
----------------------------------
رمضاندور ، آچیلیب درگهِ غفران قاپوسی
رو سیَهْ بنده لَره ، فرصتِ حبران قاپوسی
قورولوب بزم ضیافت ، دؤشَنیب عرش خدا
بو کرمخانیَه دعوت اولونوب ، شاه و گدا
خالق ئوز رحمتینی قسمت اِئدیر بنده لره
بی نصیب اِیلَمَــز الله گَلَـه هر کس بو دَرَه
اینک ای بنده کی یاد،ایله دون ئوز خالقیوی
تانیدون عشق و محــبت یارادان عاشقیوی
بُوش اَلون ساخلا شب قدریده مولایَه طرف
تا که عفو اِیلَه سین الله ، به حق شاه نجف
حاجتون اولسا اگر ، زمزمه اِئت ، نادِعلی
هامی مشــکل لری آســان اِلِیَــر یاد علی
بوآیین زینتی الحق کی علی نین آدی دیر
خیرعقبایَه چاتار هر کیم علی نی تانی دیر
بوترابــی که اگــر اِیلَســه تپــراقــه نظــر
اوچــار اول ذرّه ، گِئدَر عرش معلّانی گَزَر
آفتابْ حُکمــینی اجــرا اِلییَــر آفــاقَــه
بوترابیــن نظــری گــؤر نه اِئدر تپراقَــه
کیمیا ! دامن مولانی یاپـوش ذرّه کیمین
علی و آل علی، شیعه یه دیر حبلِ متیـن
----------------------------------
رقیه سعیدی(کیمیا)
┄┅═✼﷽✼═┅┄
#حلول_ماه_رمضان
#بهارقرآن
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چه اتفـاق قشنگــی ! تلاقـی دو بهـــار
قیــام روشن باران قنــوت در شب تار
رسیــده وقت مناجات و سفرهٔ سحری
نسیــم روح نواز و تبـســـم افــــطار
صدای وصل مؤذن ، طلوع فجر سحر
نــوای زمــزمــه ها روی پــردهٔ اَذکــار
به پای ماه مبارک به سجـده آمده اند
فرشتــگان الهــــی از عـــالم اســـرار
هوا ، هـــوای دعا و دَمِ مناجات است
که استجابت سبز است و جلوهٔ انوار
قسـم به روح مناجات خلوت سحـری
قســم به پاکی دلهای عاشــق و بیدار
سعادتیست که مهمان سفرهٔ کَـرَمیــم
نصیبمان شده فرصت برای استغـفار
قســم دهیم خدا را که بگــذرد از مـا
به حق کشــتهٔ محـــراب ، حیدر کرار
به خـــاک ما برسـاند نزول رحمـت را
وجود ماشود از"کیمیا"ی جان،سرشار
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۱/۲
┄┅✵﷽✵┅┄
#مناجات_سحر
#ماه_رمضان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:خدایا عاشقان را با غم عشق آشناکن...
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
خـدایــا در دل شب ، آمـدم با روسیـاهی
به غیر از درگَهَت ،یارب!ندارم تکیه گاهی
خودت گفتی خریدارم دل بشکسته ات را
دلِ زار از مـن و از تو امیـدِ یک نگاهی
گرفتـار گنــاهــم / اسیــر اشــک و آهـم
نصیبـم گشته خجلت/از این عمـر تبـاهم
دو دستم بگیر/ اسیرم اسیر/ به دامِ جُرم وعصیان
رها کن مرا/از این غصه ها/پریشانم پریشان
الهی یا غفور (۴)
منــم آن بندهٔ سرگشتــه و درمانــدهٔ تو
خطــاکار و گنهکــار و ز هر در راندهٔ تو
به امیـد عطـایت بر ســرِ خوانت نشستم
کویرم، دل به ابرِ رحمت و لطف تو بستم
امیـدی دارم امشب /به احسـان قدیمت
نظــر دارم الهـی / به دسـتان کریمــت
کرم کن عطا/که دارم خطا/ببخشایم الهی
دل خسته را/ز عشق و صفا/بیارایم الهی
الهی یا کریم(۴)
اگر از در بــرانـی رو به درگــاه کــه آرم ؟
غریبـم ، غیـرِ تو یاری در این عالَـم ندارم
بگویـم با تـو امشـب ماجـرای غربـتـم را
که از این دل بشویی گَردوخاک غفلتم را
غیاثَ المُستَغـیثـین !/ به فریاد دلــم رس
ز بحـرِ رحمت تو / مرا یک قطره هم بس
من عبد ذلیل ، تو ربّ جلیل ،نما رحمی به حالم
تو رمـز بقــا ، منم در فنـا ، گرفتار زوالـم
الهی یا رحیم(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
┄┅✵﷽✵┅┄
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═══─
روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است
باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است
هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد
صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است
باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار
فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار
بار هم در وسـط کـوچه علی را بردند
غـم دیگر به سرِ شیعــه نمــودند آوار
آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست
پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست
وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب
دلِ آیینه ترین صادق از اغیار شکست
آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد
اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد
آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب
پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند
بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟
وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟
نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب
باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟
آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد
آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد
زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی
تا که بر پهلو و یا روی جَبین می افتاد
باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند
روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند
دلش از گریه اهل حرمش خون می شد
زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد
خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین
تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین
غـم اهـل حـرم خویش فراموش نمود
چون که افتاد به یادغم طفلان حسین
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═══─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۴)
#نوحه_زمزمه
#شب_چهارم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
ســـلام بر قلب صبــور تو زینب !
بر اون دو طفلان غیور تو زینب !
اگرچه طفـل اما وارث مــولاینــد
طفـــل دبستــان زینب کبـــراینــد
اگرچه طفـــل اما فاتـحِ میـــدانند
یـار وفـــادار شـــاه شهیــــدانند
دو اختــر تابان دو مـــاه نــورانی
هــدیهٔ زینــب بود ، برای قـــربانی
وای از دل زینب(۴)
واسطه شد زینب به محضر مولا
تا اذن جــانبـــازی بگیــرن از آقـا
اجازهٔ میدون به اون دو مَه سیما
گرفتــه شد آخــر با قســـم زهـــرا
که اسم زهرا هست کلید هر مشکل
پرچـــم "یا زهـرا" زینت هر محفـل
مدد مدد زهرا(۴)
می گفت برادر جان این دو گل پرپر
فــدای زخمـــای تنِ علـــی اکبــــر
لباس جنگی رو هر دو به تن کردن
قــرار زینـب بود شهیــــد برگــردن
دو شیــر میدان با جنگ تماشـــایی
نشون دادن از خود، غیرت زهرایی
وای از دل زینب(۴)
نشسته تو خیمه زینب خونین دل
دیدن احــوال حسین شده مشــکل
به سمت میدان از خیمه نگا می کرد
به جان مولایش همه ش دعا میکرد
غریب خواهر وای(۴)
وقتی که آوردن دو طفل خونین بال
نیــومد از خیمـــه برای استـقبــــال
دیدن داره زینب ، خیمه رو می بنده
تا که حسینــش رو نبیــنه شــرمنــده
غریب خواهر وای(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
❃﷽❃
#محرم
#سینه_زنی_فارسی
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:یاامام زمان شیعه ده احساسه باخ
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
عاشقـــان حسیــن ، ماه محــرم شده
وقت بـر پــایــیِ خیـــمهٔ مـــاتــم شده
آمــده ماه غـــم
ماه مشک و علم
یاحسین جان(۴)
بپوشیــــد پیرهــن سیاهِ بزم عزا
تکیـــه بر پا کنید به نیــت کربلا
نوحــهٔ عاشقان
با امـــام زمــان
یاحسین جان(۴)
این چه عشقی که ، آتـــش به دل ما زده
شعـــله ای بر زمیـــن و آسمانهــــــا زده
دل ، مهیا شده
دیده دریا شده
یاحسین جان(۴)
می رســـد از دیــــار کـــربلا ، زمــزمــه
روضه می خواند از عـرش خدا ،فاطمه
نالهٔ عـــرشـــیان
زده آتش به جان
یاحسین جان(۴)
فخــرم اینکه ، آقا ، خــادم دربارتم
از ازل عاشــــقِ تشـــنه علمــــدارتم
ای شَـــهِ کربلا
کن نظر بر گدا
یاحسین جان(۴)
انتظارم سر آمد و رسید ، ماه غـــم
در حسیــنیه ها بپا شود شور و دم
شده ام سینه زن
بر تو ای بی کفن
یا حسین جان(۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه_محرم
#اسارت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،،
تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳
رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳
چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم
ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم
حسین جانم حسین جانم
نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲
نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳
در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳
از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم
به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم
خداحافظ خداحافظ
ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲
که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳
مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳
به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم
جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم
حسین جانم حسین جانم
حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲
با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳
کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳
کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو
طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو
غریب ، مادر ، غریب ، مادر
خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲
پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۲)
#نوحه_زمزمه
#شب_دوم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من،،،
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه
با عَلَـــمِ سرخِ نهـضـــتِ ثــاراللـــه
رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت
فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد
حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد
زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد
چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
امان از اون روزی که کربلاغوغاست
چشم علی اصغـر به دستای سقاست
توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه
رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه
امان از این صحــرا(۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال
یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال
از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه
می بینه شمری که نشســته رو سیـنه
حسیـن غریبـم وای (۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون
می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون
علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره
فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره
کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ آل الـلــه
مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه
حسیـن غریبـم وای (۴)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
✾ اللهم عجل لولیک الفرج ✾