eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی که راه به باغ تو، چون نسیم گرفته صراط را ز. همین راه مستقیم گرفته تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله که عطر، مرقدت از جنة النّعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته همیشه سفرۀ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض باز شدن، غنچه از نسیم گرفته بَرین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت به کف برات نجات خود از جحیم گرفته همیشه عبد، حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سمت عبد باعظیم گرفته؟ ملک غبار ز قبر تو تا نرُفته نرفته در این مُقام، فلک خویش را مقیم گرفته چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم که هر کبوتر تو ذکر یاکریم گرفته کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تابه پُشتِ ابرِسنگ وخنجروپیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشدنازاگرطفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن،ببوس این دخترکوچکترخودرا لبم ازتشنگی خشکست وجوهردرصدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال توریزم اشک چشمان تر خود را کنارگاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چراباخودنیاوردی،چه کردی اصغرخودرا؟
نوحه حضرت علی اکبر امید دل من کجا می روی صدای تَپِش های دل نشنوی علی جان علی جان علی جان علی جان اُمید منی ندانی چه ها می کنی با دلم به آتش چرا می کشی حاصلم علی جان علی جان علی جان علی جان اُمید منی سبک تر گذر کن که عمر منی شکسته دلم، بیش ازین نشکنی علی جان علی جان علی جان علی جان اُمید منی مگر عقده از کار دل وا کنم برو راه، تا من تماشا کنم علی جان علی جان علی جان علی جان اُمید منی موضوع: سبک: شاعر: نوحه حضرت علی اکبر تو اى لاله سرخ باغ دلم روى سوى میدان همه حاصلم مه لشكر من على اكبر من عصاى پدر نظر كن على جان به حال پدر نما عزم میدان تو آهسته تر تنم را ملرزان دلم را مسوزان به وقت سفر ز باب غریبت تسلى بجو بیا بار آخر اذانى بگو همه تار و پودم صفاى سجودم اذان گو دگر زداغت على، جان ندارم دگر تو را بر خدا مى سپارم دگر امانم بریدى قدم را خمیدى امید پدر به تو هم جفاى مدینه رسید عدو پهلویت را چو زهرا درید همانكه مدینه لگد زد به سینه شكست از تو سر موضوع: سبک:
. علیه‌السلام سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد تجدید شد وضوی نماز امام عشق بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد «غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود در عُمرِ خویش خندهٔ دندان‌نما کرد» دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی دندان او هم آن گره بسته وا نکرد معراج او به روی زمین شد ز پشت زین همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت حقِ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد 📝 .
. حسینی ◾️◾️◾️ برگشته ام ای قبله ی عشق و امیدم شکر خدا من ماندم و قبر تو دیدم بارم به منزل آمده زورق به ساحل آمده مظلوم حسینم «تکرار» از بعد تو بی اشک چشم آبی نخوردم از پیش چشم خود تو را یکدم نبردم هر گه که بُردم نام تو آمد به یادم کام تو مظلوم حسینم «تکرار» تو روی نِی بودی ولی زینب به محمل هر جا که رفتم آمدی منزل به منزل ای گل فدای روی تو آمد به هر جا بوی تو مظلوم حسینم «تکرار» شام بلا را تا اَبَد غمخانه کردم گنج تو پنهان گوشه ی ویرانه کردم در گِل نهان کردم گُلت ناید نوای بُلبُلت مظلوم حسینم «تکرار» یک شب چرا بر خواهرت مهمان نبودی با ما چرا در گوشه ی زندان نبودی من بودم و آلام تو بُردم ولی پیغام تو مظلوم حسینم «تکرار» ✍ .👇
علیهاالسلام (وداع) 🔹به همراه مسافر...🔹 اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را؟ به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچار به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ 📝