eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
789 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن ✍ .
. راه تو راه نجات است اباعبدالله روضه ات شرط حیات است اباعبدالله سینه زن سینه کبود است به یاد بدنت سینه اش نذر ذکات است اباعبدالله هر کجا گفته ام از عشق ؛تو مقصد بودی عشق تو جلوه ی ذات است اباعبدالله بی تو با هر قلمی هر غزلی سر گیرد بازی ِ با کلمات است اباعبدالله شب ما سوختگان را قمری لازم نیست پرچمت نور صراط است اباعبدالله میزبان حرمت هر شبِ جمعه است خدا عقل از این مرتبه مات است اباعبدالله اربعین کرببلا رفته فقط می داند اشک ها برگ برات است اباعبدالله کشته ی اشکی و سوگند به لب تشنگی ات تشنه ات آب فرات است اباعبدالله ✍ .
. حسین جان... خمار اشکم و محتاج ناز بارانم ببار اشک عزا بر جهان بی جانم به لطف اشک عزایت_ رفیق زندگی ام_ به زندگانی ام امیدوار می مانم جهان باور من روضه هست تا هستم حسین جان من است و تمام ایمانم خدا به خیر، جزایش دهد عزیزی که گذاشت مهر غمت را به روی دامانم تویی که کشته ی اشکی و من که کشته ی تو به اشک چشم نوشتم که من مسلمانم چه حاجت است به ناز طبیب تا بوده غبار فرش عزایت مسیح چشمانم چقدر توبه کنم از گذشته ی بی تو ز عمر رفته ی بی ذکر تو پشیمانم نفس نفس شب و روزم حسین می گویم نفس نفس شب و روزم حسین می خوانم .
سید مهدی حسینیShab03Moharram1402[08].mp3
زمان: حجم: 5.67M
. در راه غمت هر چه بلا بود خریدیم یک عمر از این روضه به ان روضه دویدیم یک روز در اغوش پدر روز دگر هم با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم یک عمر از این نافله ها بار نبستیم از اشک عزایت به کجاها که رسیدیم هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم یک اه برای تو کشیدیم و پریدیم حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم جز ان نفسی را که برای تو کشیدیم صد بار چو ایینه به پای تو شکستیم یک بار اگر روضه گودال شنیدیم ✍ .
. حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است ✍ .
. بر اهل تا صبح قیامت لعنت خطبه ی فاطمه را گوشِ کسی نشنیده ست چند روزی ست که این شهر عوض گردیده ست به کجا می رود اسلام سقیفه که چنین از دل شهر نبی لات و هبل جوشیده است نور این خانه ی خورشید الا شب زدگان پشت هر پنجره ی شهر شما تابیده ست یادتان نیست نبی را که "فِداها" می گفت دست صدیقه ی خود را چقدر بوسیده است؟ پای محراب عبادت، پدرش فخر بشر از شب قدریِ زهرا به خودش بالیده ست روزی هر چه فقیر است و یتیم است و اسیر هر چه از باغ فدک سهم علی گردیده ست این صدای نفس فاطمه باشد مردم آنکه در عرش، خدا فاطمه اش نامیده است بال جبریل در این خانه به معراج رسید بال فطرس درِ این خانه ز نو روییده است بگذارید که سلمان بدهد شرحش را چرخ دستاس در این خانه چه سان چرخیده است از غدیر آمده گان دست علی می بندید؟ آنکه حق لفظ یدالله به او بخشیده ست جعفر و حمزه کجایید که حیدر تنهاست جنگ احزاب شده پای همه لغزیده ست چارچوب درِ این خانه ی هیزم باران لاجرم سوختن انسیه ای را دیده ست... که تمامی احادیث نوشتند به خون کشته ی جرم علی دوستی اش گردیده ست خبر این بود که ارباب مقاتل گفتند صورت حضرت انسیه به خون غلتیده ست سلام_الله_علیها .
. منبرت کرسی فقه همه عالم شد فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد هر که پامنبری ات شد به خدا آدم شد هر که علامه ی دهر است غلامت بوده پیرو مکتب علمی هشامت بوده زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی با غلامان خودت کار مسیحا کردی درس تاریخ شد و حل معما کردی شیعه را ناب ترین مکتب دنیا کردی پرچم شیعه بلند است به احکام شما علم عالم شده تسلیم به اسلام شما یک ورق درس تو توحید مفضل می شد عشق در مسأله ی جابرتان حل می شد ذره پای تو به خورشید مبدل می شد بی حدیث تو کلام همه مهمل می شد با تو قران خدا کاغذ خاموش نشد راه سر منزل مقصود فراموش نشد تازه شد حرف خداوند به قال الصادق ع علما شرح نوشتند به قال الصادق ع حنفی ها همه گفتند به قال الصادق ع راست گویی شده پیوند به قال الصادق ع تا ابد مرجع توضیح مسائل هایی قبله ی جامع علمی همه دل هایی نور در مسجد چشمان تو معنا گردید نار بر یار تو بردأ و سلاما گردید هر که از چشم تو افتاد یهودا گردید خانه ات مدسه ی حضرت زهرا س گردید به موازات علی راه نشان می دادی راه را با ولی الله نشان می دادی .
. این بار را فکر خودت باش و دعا کن لب وا کن و زخم کبودت را دوا کن فکر خودت گر نیستی ریحانه ی من فکری برای بی کسی مرتضی کن با یک نگاه نیلی ات ای جان خانه این کلبه ی تاریک را از نو بنا کن یادش به خیر آن خنده های آسمانی با خنده هایت عرش را مهمان ما کن عمرم گره خورده به چشمان تو زهرا فکر جدایی از مرا از خود جدا کن با دست های زخمی از دستاس خانه از زندگی من گره ها را تو وا کن سلام_الله_علیها ✍ .
. نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر سنگین ترین عبادت روی زبان ماست داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم امروز درس فاطمیه، امتحان ماست واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم این زخم های سرخ همیشه نشان ماست جان داده ای به راه امامت که همچنان نام علی هنوز بلند از اذان ماست سلام_الله_علیها ✍ ................. گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود یک لات هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود ✍ 👇
. مجتبی علیه السلام خواستم کاری کنم در کوچه ها اما نشد خواستم با سر بگیرم ضرب سیلی را نشد بسته شد یک چشم مادر بعد داغ کوچه ها آنچنان که چند ماهی جز به زحمت وا نشد یاس هجده ساله بعد از ماجرای در خمید اینچنین حتی به پیری قدِّ یک زن تا نشد بعد محسن هر چه با امید می گشتم ولی بین اهل خانه یک لبخند هم پیدا نشد فضه مادر شد برای مادرم در پشت در مادر اما بعد محسن دیگر از جا پا نشد عرش از خون گریه های مادرم لرزید و حیف... حیف اما قلب مردم باز هم احیا نشد کوچه را فردا که می شستم ز خون مادرم دیگر این دنیا به چشمم لحظه ای زیبا نشد ✍ .
. مجتبی علیه السلام خواستم کاری کنم در کوچه ها اما نشد خواستم با سر بگیرم ضرب سیلی را نشد بسته شد یک چشم مادر بعد داغ کوچه ها آنچنان که چند ماهی جز به زحمت وا نشد یاس هجده ساله بعد از ماجرای در خمید اینچنین حتی به پیری قدِّ یک زن تا نشد بعد محسن هر چه با امید می گشتم ولی بین اهل خانه یک لبخند هم پیدا نشد فضه مادر شد برای مادرم در پشت در مادر اما بعد محسن دیگر از جا پا نشد عرش از خون گریه های مادرم لرزید و حیف... حیف اما قلب مردم باز هم احیا نشد کوچه را فردا که می شستم ز خون مادرم دیگر این دنیا به چشمم لحظه ای زیبا نشد ✍ .
. السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده منو تنها نزاری ای با مرام بخون التماسُ از توی صدام باشه دیگه حرف نزن اما بمون رو بگیر بازم ز من اما بمون بمون و درداتو با فضه بگو حرفای خصوصی تو بگو به او فدای حجب و حیات بشم نرو قربون زخم چشات بشم نرو التماس یلِ خیبر و ببین رحمی کن به علیِ خانه نشین بی تو از نفس کشیدن سیر میشم تو رو بغضِ حسنت بمون پیشم پس قرارمون چی میشه فاطمه به خدا هجده بهار خیلی کمه هنوزم دیر نشده یه کاری کن با نگات خزونمو بهاری کن ای بهار نیمه جان بیا نرو بچه ها مادر می خوان بیا نرو منم و خجالت از پهلوی تو علی شرمنده شده از روی تو نتونستم واسه تو کاری کنم اون روز کوچه تو رو یاری کنم جلوم چشمام اسمتو صدا زدن زنم و مردای بی حیا زدن پر خراش شد پشت در صورت تو آتیش افتاد روی سر صورت تو اومدی تو کوچه با قد کمون منو دنبال کردی با یه رد خون هر کی از من کینه داشت تو رو می زد نمی دونم خورده ای چند تا لگد قنفذِ که با قلاف به دورته ردّ پا مغیره رو چادرته درُ نامردی به پهلوی تو دوخت تو فقط نسوختی محسن با تو سوخت سیلیِ سنگین زد و چشاتو بست جوری که گوشواره توو گوشت شکست .