4_5801017773278629383.mp3
24.27M
|⇦• مادر گریه...
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر کرمانشاهی
.
|⇦•یک سال و نیم ....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
سلام علی قلب زینب صبور و لسان شکور
این مدتی که میگذرد در عزای تو
حسین من!روزی نبوده اشک نریزم به پای تو
*یچیزی بگم شاید از زبون بی بی باشه ماهم باهاش خیلی گریه کردیم..*
یه شب گریه نکنم میمیرم
یه سال ونیم کارمهمین بود
یه روز سینه نزنم میمیرم
این مدتی که میگذرد در عزای تو
روزی نبوده اشک نریزم به پای تو
داداش!
با یاد آخرین شب پیش تو بودنم
یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو
یک سال ونیم شمع شدم سوختم حسین
یک سال و نیم آب شدم در عزای تو حسین....
ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو در کربلای تو
«منکه قراره بمیرم کاش تو کربلا...»
آخ حسین جان!همون روزی که تورو ازم جدا کردن کاش میمردم،دعا کردم خدا مرگمو برسونه اما انگار قراربود بعد تو پرچمدار خواهرت باشه علمدار زینبت باشه اون دستی که شب عاشورا گذاشتی رو قلب زینب منو نگه داشته...والّا منمبارقیه تو خرابه دق میکردم..*
ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو درکربلای تو
ای کاش لحظه ای که میایی به دیدنم
از تن سرم بریده شود پیش پای تو
حسین جان!
جان میدهم به بستر مرگم در آفتاب
*هر چی عبدالله اصرار کرد بیا بسترت رو ببرم تو اتاق گفتم عبدالله تو که نبودی ،ندیدی من دیدم چی دیدی زینب
آخ او می دوید و....*
جان میدهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تنِ به بیابان رهای تو
حسین جان!
بر روی، سینه پیروهنت را گرفته ام
تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو
*چه ماجرایی که زینب وبیچاره کرده
لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِی بِکَ فَأَسْأَلُ اللَّهَ چه مصیبتی؟ مصبتةً ما اعظمها..کدوم ماجرا؟ زینب یه ذره حرف بزن همه رو تو سینه ات نگه ندار..دم آخره. یذره خودت رو سبک کن
قول میدیم ما با گریه ی توگریه کنیم قول میدیم ما با روضه ی تو ضجه بزنیم..کدوم ماجرا؟..*
گودال بود و ولوله ی نیزه دارها
گم بود بین هله هله هاشان صدای تو
*اینقدر دور گودال هلهله کردن کسی صدات رو نشنوه ..چندجا اگه میزاشتن صدای حسین آدما رو عوض میکرد کافی بود بشنون حسین داره استغاثه میکنه برمیگشتن به سیدالشهدا قسم نذاشتن گریه ی حسین رو نذاشتن کسی بشنوه
کجاها نذاشتن صدای حسین روکسی بشنوه..یبار بالاسر علی اکبرنذاشتن...گفتن الان صدای گریه ی حسین رو دشمن بشنوه زیرو رو میشه.یبارم داشت خطبه میخوند سوار شتر بود با لباس پیغمبر دیدن کلام حسین داره دلا رو زیرو رو میکنه نذاشتن ...یبار داشت خودش رو معرفی میکرد نذاشتن.. یبار بالاسر علی اکبر نذاشتن صدا حسین به لشگر برسه، یبار داشت خطبه میخوند نذاشتن ،یبار داشت خودش معرفی میکرد نذاشتن.یبار هم اون لحظه های آخر داشت مناجات میکرد صورتش رو خاک بود داشت با خدای خودش حرف میزد نذاشتن ..اما این یدونه با بقیه فرق داشت.. دفعه های قبل اگه نذاشتن صدای حسین رو کسی بشنوه یا هلهله کردن یا سنگ زدن یا کف زدن اما این دفعه ی آخری چجوری،صداش رو قطع کردن..داشت میگفت یا غیاث المستغیثین
ی مرتبه دید محاسنش تو دست قاتلشه
دید سینه اش سنگینه یه نگاه کرد والشمر جالس ...ای حسین.....
آخ برات بمیره مادرت
حسین غریب گیر آوردنت
حسین برات بمیره مادرت
غریب گیر آوردنت
*خدا به زینب و به غصه های دل زینب فرج امام زمان ما برسان.خدا شام غریبان عمه امام زمان توفیق زیارتش رو در همین ماه رجب به همه ی ما عطا بفرما..خدا به اشک های حسین تو آخرین لحاظ و تو آخرین مناجاتش قلم عفوت رو برجرایم و گناهان ما بکشان*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_میرداماد
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 937.mp3
13.18M
|⇦• یک سال و نیم...
#روضه حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد
.
#زمینه_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#زمینه
برادرم
کجایی خورشیدم
زیر آفتاب
مثل تو خوابیدم
برادرم
من دارم جون میدم
برادرم
از تو دورم
خیلی وقته داداش
به جای تو
میمردم من ای کاش
حداقل
حالا کنارم باش
برادرم
وای
***
آه ای شاه
افتاده از زینم
پیرهن تو
دارم روی سینم
دارم بازم
گودال و میبینم
برادرم
یکی با سنگ
یکی با شمشیر زد
به قلب تو
حرمله هم تیر زد
خیلی عصا
به تو مرد پیر زد
برادرم
وای
***
گیر افتادی
آخر زیر نی ها
جلو چشمام
میزدی دست و پا
نمی اومد
نفس تو بالا
برادرم
بعد از تو شد
موهام سفید داداش
امونم رو
دشمن برید داداش
منو زدن
قدم خمید داداش
ای وای ای وای
وای
*
آتیش گرفت
چادر معجر دامن
به گریه هام
همشون خندیدن
بین یک مشت
حرومی موندم من
برادرم
خیلی بد بود
بین یهودی ها
شدم کبود
بیشتر از کربلا
سرم شکست
مثل سر زهرا
برادرم
#محمدرضا_زادسرور ✍
#وفات_حضرت_زینب
👇
.
#روضه_حضرت_زینب
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به روح مطهره و منوره بی بی دوعالم، عقیله العرب، بانوی صبر و استقامت، بلاکش دوران، خانم زینب کبری سلام الله علیها
و تسلای دل داغدار آقامون حجت بن الحسن ارواحنا له الفداء به مناسبت رحلت جانگداز عمه جانشون زینب سلام الله علیها عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
یا بن الحسن...
ایام عزای عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست...
کجایی پسر فاطمه...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
امام زمان... آقا
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
ای... آقای مهربان...
بابای مهربان...
کجایی... کجایی...
آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه...
بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس...
آقا... بیا که دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم شیعه کجایی...
یا بن الحسن... آقا...
امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
آقا جانم... خودتون فرمودید...
هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
یا صاحب الزمان...
امشب اومدم بگیم...
خدا به ناله های زینب کبری...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
حالا امام زمانت رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
ایام #وفات_حضرت_زینب
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عجل_الله
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
میون خیمه هرشب روضه داره
نداره خوابُ برلب روضه داره
اگه چشمای مهدی غرق خونه
به یاد عمه زینب روضه داره
#سید_سجاد_حسینی ✍
.
.
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
حالا که امام زمانت رو دعوت کردی...
احترام کن... مودب بشین...
دستات رو بگذار روی سینه...
میخواهیم به بی بی #حضرت_زینب کبری سلام بدیم...
از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش...
تصور کن الان ورودی حرم ایستادی...
میدونم این آرزو رو به دل داری...
میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی...
آماده ای سلام بدیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
🔸ای یادگار سه امام زینب
🔸بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
بلاکش دوران بی بی زینب...
چهار پنج سال بیشتر نداشت...
داغ جدش رسول خدا رو دید...
صبر کرد...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود...
پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند...
اما صبر کرد...
داغ مادرش رو از یاد نبرده...
فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد...
بمیرم برات بی بی جان زینب...
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید...
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا در نصف روز...
جلو چشمانش...
تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد...
تمام دلخوشی زینب حسین بود...
اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد...
خواهرم... زینبم...
منم میخوام برم میدان...
زینب جان... خواهرم... خدانگهدار...
زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره...
عرضه داشت...
حسینم برادرم...
برا من که دیگه کسی نمونده...
تو هم میخواهی بری...
زینبت رو تنها بگذاری...
ای یادگار مادرم حسین...
اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود...
بی بی زینب در کربلا جان میداد...
ابی عبدالله فرمود خواهرم...
انقدر بی تابی نکن...
تا صدای تکبیر من میاد...
(بدان) بدون من هنوز زنده ام...
ابی عبدالله رفت میدان...
تصور کن...
زینب کبری هم داخل خیمه...
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میگیره...
اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه...
میشینه زمین...
میگه برادرم... حسینم...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
در همون حالت...
یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد...
شاید خوشحال شده زینب...
برادرم حسین برگشته...
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد...
دید ذوالجناح برگشته...
اما...
یال اسب غرق خونه...
زین اسب واژگونه...
بی تاب شد زینب...
همینجا بود...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
یاصاحب الزمان منو ببخشید...
عمه جانتون زینب دوان دوان...
به سمت قتلگاه...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا رسید بالای تل زینبیه...
نگاه کرد دید...
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ...
شمشیر دارها با شمشیر میزنند...
نیزه دارها با نیزه میزنند...
یک عده ای هم که سلاح ندارند...
با سنگ میزنند...
خدا... چکار کنه زینب...
بی تاب شده زینب...
فقط دستاش رو گذاشت روی سر...
هی صدا میزد...
وامحمدا... واعلیا...
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
چیزی نگذشت دیدند...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین...
🔸حسین آرام جانم
🔸حسین روح و روانم
#وفات_حضرت_زینب
.
#صلوات_آخر_مجلس
خدای متعال ان شاء الله، این دسته جمع رو به زودی زود، کنار حرم با صفای عقیله بنی هاشم، بی بی زینب کبری سلام الله علیها برساند، از نزدیک عرض ادب کنیم عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
.
.
#حضرت_زینب
#شام
کوتاه کن کلام... بماند بقیهاش
مرده است احترام... بماند بقیهاش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام... بماند بقیهاش
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینهی امام؟... بماند بقیهاش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام... بماند بقیهاش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام... بماند بقیهاش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام... بماند بقیهاش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام... بماند بقیهاش
::
بر خاک خفتهای و مرا میبَرَد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشت بام... بماند بقیهاش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام... بماند بقیهاش
تنها اشارهای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام... بماند بقیهاش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام... بماند بقیهاش
✍ #محمد_رسولی
.
1402011108.mp3
14.06M
« زمزمه
🎤کربلایی محمد حسین حدادیان
.
نه مهلت که پیراهن تو ببویم
#زمزمه
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#بهمن_عظیمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نه مهلت که پیراهن تو ببویم
نه فرصت که از غربت تو بگویم - حسین من
نه مهلت که عقده ز دل بگشایم
نه فرصت که جسمت کفن بنمایم - حسین من
• خداحافظ ای جوانی زینب
سلام ای قد کمانی زینب
خدا را از این غم چه چاره کنم
• روا باشد در عزای برادر
بریزد اشک از دو چشمان خواهر
گریبان از این غصه پاره کنم
حسین - وای ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به شهر شام در هجوم نظرها
مرا بُردند از برای تماشا - حسین من
به شهر شام بین کوچه و بازار
دلم خون شد بس که دیده ام آزار - حسین من
• زد این غم آتش به جانم حسین جان
میان نامحرمانم حسین جان
خدا را از این غم چه چاره کنم
• تو بر نیزه با دو دیده ی گریان
به دور تو شامیان همه خندان
گریبان از این غصه پاره کنم
حسین - وای ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
برادر جان بی تو خانه به دوشم
پس از هجرت دیگر آب ننوشم - حسین من
شده گریه بر عزای تو کارم
به درد فراقت ببین که دچارم - حسین من
• سرشته شد با غم تو گِل من
زده هجرت آتشی به دل من
خدا را از این غم چه چاره کنم
• برای این خواهر تک و تنها
نمانده جز کهنه پیروهن اینجا
گریبان از این غصه پاره کنم
حسین - وای ۴
.
#ام_المصائب #حضرت_زهرا
YEKNET.IR - vahed - hafteghi - 1400.03.07 - nariman panahi.mp3
9.25M
⏯ #واحد احساسی
🍃نه مهلت که پیراهن تو ببویم
🍃نه فرصت که در ماتم تو بگریم
🎤 #نریمان_پناهی
👌۷ خرداد ۱۴۰۰
.
📋به نیزهدار بگو نیزه را تکان ندهد
#روضه_حضرت_زینب
🏴 شب یازدهم محرم الحرام 1445
.....................................................
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلتان در برابر زینب
برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم
.......
به نیزهدار بگو نیزه را تکان ندهد
به کودکی که به خوابِ خوش است جان ندهد
رُباب بندِ طناب و خدا کند امشب
به این بُریده نفَس بچه را نشان ندهد
برای بردن یک سر چقدر خورجین است
بگو سنان که تو را دستِ این و آن ندهد
حرامی آمده سمت حرم دعایی کن
که دخترانِ تو را دست خیزران ندهد
بگو چکار کنم زیر آتشِ خیمه...
که خیمهای که میاُفتد به کس امان ندهد
بگو چکار کنم تا نسوزد این دختر...
که شعله فرصتِ ماندن به گیسوان ندهد
خدا کند که یتیمی که راه گم کرده
به زیر بوتهی آتشگرفته جان ندهد
خدا کند که در آید زِ دست انگشتر
که شمر خنجر خود را به ساربان ندهد
رُباب آب ننوشیده تا نیاید شیر
به نیزهدار بگو بچه را نشان ندهد
شاعر : #حسن_لطفی ✍
....................................
📋ازت توقع دارم ، که دستم و بگیری
#زمزمه
🏴 #زبانحال_حضرت_زینب
.....................................................
.(بند اول).
ازت توقع دارم ، که دستم و بگیری
بلند شو غیرت الله ، دارم میرم اسیری
ببین که بی تو ، بی کس و تنهام
دیگه کنارم حتی یه مَحرم ندارم
چجوری باید ، این بچهها رو
یکی یکی بالای ناقه ها بذارم
سالار زینب
.(بند دوم).
با یه دلِ شکسته ، دارم ازینجا میرم
نمیذارن که حتّی ، روضه برات بگیرم
جونم در اومد ، وقتی که دیدم
رو خاک صحرا بی سر و عریان تنت رو
اگه میذاشتن ، این نانجیبا
حداقل کفن میکردم بدنت رو
سالار زینب
.(بند سوم).
دارم میرم ولیکن ، فکر توأم حسین جون
میسپارمت به صحرا ، به دست باد و بارون
ای جونِ زینب ، خدانگهدار
دیگه نمیبینم تو رو تا به قیامت
حتی تو خوابم ، نمیدیدم که
همراه شمر و حرمله میرم اسارت
سالار زینب
....................................
حاج مسعود پیرایش 🎤
👇