🌷نکته ای درمورد شهید مدافع حرم احمد محمد مشلب🌷
🍃مادرشون بسیییار جوانن
در مصاحبه ی مترجم فارسی دیدم که با کانال اصلی شهید مصاحبه کردن و ازشون تشکر کردن👈 گفتگو خصوصی👉 بوده
ایشون مجرد بودن... 😊
و عکس خانومی که کنارشون بوده مادرشون بوده نه همسرشون... 👌
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽کلیپ
👣شهید احمد محمد مشلب
یه کم کیفیت پایینه
اما کلیپ زیبا و فوق العاده ای هس😍😢
#عشق_به_اهلبیت...
#بیدار_شدم...
🌷 @asheghane_mazhabii
🌸وصیت نامه شهید مشلب به خواهران🌸
💫 مواظب حجاب خود باشید که این مهم ترین چیز است،در اجتماع ما کسى به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست ولى شما به فکر باشید و زینبى برخورد کنید،سه چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نیست و چیزهایى که مى پوشند واقعا حجاب نیست،ممکن است عبا بپوشند ولى عبایشان داراى مد و زرق و برق است که من براى اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست و ما داریم به سراغ بدعت ها مى رویم و یا حجاب مى پوشد ولى بدن نما و یا حجاب دارد ولى به مردم نگاه میکند،باید چشمان خود را به زمین بدوزد و احترام عبایى را که بر سر دارد را نگه دارد.
ما باید از 👈فاطمه زهرا سلام الله علیها👉 الگو بگیریم،حضرت زینب سلام الله علیها به گونه اى بود که غیر از حضرت على (ع)کسى اورا نمى دید.
الان حجاب بر سر دارد ولى همراه با مدل هاى جدید،یا صورت را آرایش مى کند.
منبع؛
http://shohadaezeinabi.blog.ir/1396/01/25/
#خدایا_توفیق_عمل_به_وصیت_رابه_ما_عنایت_بفرما
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
#این_گل_را_به_رسم_هدیه_تقدیم_نگاهت_کردیمـ
#حاشااینکه_ازراه_تو_لحظه_ای_برگردیمـ
#ازشام_بلا_شهید_اوردند
#با_شور_و_نوا_شهید_اوردند
#سوی_شهر_ما_شهیدی_اوردند
👣یــــــــازینــــــــــب مــــــــــــدد
👣 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
💫وصیت شهید💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
پروردگارا🙏 بگشای سینه ام را و آسان ساز کارم را و بگشای گره زبانم را تا بفهمند سخنم را
راست گفت خدا وند بلند مرتبه
💫سلام بر اباعبدالله ، مظلوم کربلا و رحمت خداوند برکاتش بر او باد .
💫سلام بر حضرت زیینب(س) ، سلام بر برادرش حضرت اباالفظل العباس (ع) .
💫 سلام بر امام مهدی صاحب الزمان (عج الله) .
💫 با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب برحق صاحب الزمان
امام خمنه ای و درود بر روح امام راحل بنیان گذار جمهوری اسلامی.
💫 ودرود بر مرد مقاومت و استقامت سید حسن نصرالله ودرود ورحمت خدا بر اوباد.
منبع؛
http://atrebehesht.kowsarblog.ir/
#عمل_به_وصیت_شهدا
#خدایا_ختم_عمر_ناقابل_و_پراز_گناه_و_نمک_بحرومی_ما_رو_هرچه_سریعترختم_به_شهادت_بفرماااا😭🙏
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
سپاس فراوان از 🌟دوستان عزیزی🌟
که زحمت جمع آوری مطالب رو
کشیدن😊
اجر هردوشون با خانوم جان☺️☝️
«حضرت زینب سلام الله علیها»
#ادمین_نوشت
🌷شهدای تعیین شده این هفته 🌷
🌷شهیدان مدافع حرمـ🌷
👣شنبہ؛ احمد محمد مشلب
👣دوشنبہ؛ سید مجتبے ابوالقاسمے
👣چهارشنبہ؛ امیر سیاوشــے
از امروز ٺــا #پنجشنبہ_قبل_از_٩شب🕘
هم ٺعداد صلواٺ هایے رو که میخاید هدیه کنین بگید☺️
و هم هدیہ ها رو بفرستید😍
#شهــید_نشــومـ_میمیرمـ
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🍃🌸یه نکته عرض کنم خدمت رفقای باصفایی که شهید معرفی میکنن...🍃🌸 هر عزیزی که شهید مدنظر دارن #خودشون
عزیزان باصفا✨ و اهل دلــے🌟 ڪه دوست دارن
شهید مورد نظرشون
🎀تو ڪانال باشه
🎀و براشون صلواٺ هدیہ کنیمـ
اینو بخونن😍☝️
#شہید_بشیم_صــــلـــــــواٺ😌🙏
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۶
در کنار جسم خونین شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کرد که ایڹ شهاب است
نگاهی به جای زخم انداخت جا بریدگی عمیق بود حدس زد که چاقو خورده بود تکانش داد
_آقا ... شهاب .سید توروخدا یه چیزی بگو
جواب نشنید شروع کرد به هق هق کردن بلند داد زد
_کمک کمک.... یکی بهم کمک کنه
ولی فایده ای نداشت نبضش را گرفت کند میزد از جای خود بلند شد و سرگردان دور خودش می چرخید
با دیدن تلفن عمومی به سمتش دوید
تلفن را برداشت و زود شماره را گرفت
_الو بفرمایید
_الو یکی اینجا چاقو خورده
_اروم باشید لطفا، تا بتونید به سوالاتم جواب بدید
_باشه
_اول ادرسو بدید
....._
_نبضش میزنه؟
_آره ولی خیلی کند
_خونش بند اومده یا نه
_نه خونش بند نیومده
_یه دستمال تمیز روی زخمش میزاری و آروم فشار میدی
_خب دیگه چیکار کنم
_فقط همین...
مهیا نزاشت خانومه ادامه بده زود تلفنو گذاشت و به طرف پایگاه رفت....
و یک دستمال پیدا کرد کنار شهاب زانو زد نگاهی به او انداخت رنگ صورتش پریده بود لبانش هم خشک و کبود بودند
_وای خدای من نکنه مرده شهاب سید توروخدا جواب بده
دستمال را روی زخمش گذاشت از استرش دستانش می لرزیدند محکم فشار داد که شهاب از درد چشمانش را آرام باز کرد
مهیا نفس راحتی کشید تا خواست از او بپرسید حالش خوب است... شهاب چشمانش را بست
_اه لعنتی
با صدای امبولانس خوشحال سر پا ایستاد
دو نفر با بلانکارد به طرفشان دویدند بالای سر شهاب نشستند یکی نبضشو میگرفت یکی آمپول میزد
مهیا کناری ایستاد و ناخن هایش را از استرس می جوید...
💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
ೋღ #نـویسـنده_فـاطمہ_امـیرے ღೋ
ೋღ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
💞🍃🍃🌷🍃🍃💞