🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
✅داستان جذاب #از_یاد_رفته_۱ قسمت ۱۳ و ۱۴👇
✨داستان جذاب #از_یاد_رفته_۱
👇👇قسمت ۱۵ و ۱۶👇👇
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲ ❁﷽❁
📚 #از_یاد_رفته_۱
🔰 #قسمت_پانزدهم(۱)
✍ روسری های بی شعور!🤦♀️
خالهام (که یک خانم مانتویی مجرد است) اومده بود منزل ما مهمانی.
موقع خداحافظی که روسریش رو سرش کرد، تقریبا موهاش رو پوشوند به جز یه خورده موهای جلوی سرش که بیرون موند ...
بهش گفتم : قربونت برم، شما که این همه رو پوشوندی، این یه ذره رو هم بپوشون دیگه🤗☺️
بنده خدا خندید و گفت: امان از این روسری های بیشعور! هی میرن عقب! 😅
بعدش یک حرفی زد که جالب بود، گفت: ای کاش من هم یک شوهر با غیرت گیرم میاومد که هی بهم بگه خانم روسریت رو درست کن، اصلا بهم میگفت باید چادر سر کنی!
آخه تا الان هرچی خواستگار داشتم همه بی غیرت بودن...!!😢😞
این را گفت و خندیدیم و خداحافظی کرد و رفت ...😊
💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲ ❁﷽❁
📚 #از_یاد_رفته_۱
🔰 #قسمت_پانزدهم(۲)
✍ چشم ها را باید شست
تا سوار مترو شدم متوجه صدای وحشتناک آهنگی شدم که از اون طرف مترو میاومد.😨 نمیدونستم که آیا باید بگردم و ببینم که صدا از کی میآد یا نباید جستجو کنم⁉️
یه صندلی خالی شد و من نشستم.
یکدفعه دیدم همون شخص اومد و جلوم ایستاد، صداش فوق العاده زیاد بود و آهنگش هم غنا😐
یک مرد مسن وارد مترو شد👨🦯 و من جایم را به او دادم و کنار پسر ایستادم، ظاهر طرف بد نبود (یک جوان حدود ۲۶_۲۷ساله).
به خودم گفتم این کسی که داره با این صدا این آهنگ را گوش می کنه حتماً آدم بی منطقی هست (پیش داوری و قضاوت غلط🤦).
دستم را زدم به شونه اش و گفتم: داداش این صدا اذیتت نمی کنه⁉️🤔
کسی که سمت چپش ایستاده بود هم یه همچین چیزی بهش گفت...
پسره شروع کرد به درد دل کردن که من خودم میخوام این کارم رو ترک کنم و آسیبهاش رو دیدم و ...😞
من هم چندتا آسیب جسمی و روحی غنا را بهش گوشزد کردم و گفتم:
آیا انسان هر غذایی که جلوش می ذارن رو میخوره؟ پس چرا هر آهنگی میاد رو باید گوش بده؟🙄
بعد اسم چند تا از علما را آورد و گفت فلانی را می شناسی؟ گفتم: آره.
گفت: من تمام سخنرانی هاش رو دارم. گفتم: می خوای چند تا سخنرانی خوب دیگه هم برات بولوتوث کنم؟
خلاصه تا نزدیک خونه که با هم، هم مسیر بودیم، چند تا سخنرانی براش فرستادم و شماره اش رو گرفتم و بعدا چند تا پیامک هم براش فرستادم ...
به لطف خدا روز خوبی بود😊
به امید روزی که این واجب فراموش شده، همه گیر شده و گناه منزوی گردد 🤲
💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲ ❁﷽❁
📚 #از_یاد_رفته_۱
🔰 #قسمت_شانزدهم
✍ آینهی ماشین من و لذتهای بهترین امت!
(بزرگراه شهید صیاد شیرازی، مسیر شمال به جنوب، پشت چراغ قرمز میدان سپاه)
پشت چراغ قرمز ایستاده بودم🚗🚦
خواستم به آینه وسط یک دستی بزنم، چشمم به پرشیای سفید پشت سرم افتاد، که در کنار آقای راننده، یک خانم جوانی بدون روسری نشسته بود‼️😳
روانم آشفته شد، به هم ریختم 😠
آدم تا وقتی منکری رو ندیده، تکلیفی نداره، ولی وقتی دید، تکلیف گردن آدم میاد.🤷
✅ بسم الله را گفتم و آرام از ماشین پیاده شدم، رفتم به سمت راننده🚶
پسر ۲۳_۲۴ ساله، چهره آرامی داشت👨، شیشه اش بالا بود و کولر روشن.
مثل دانش آموزی که از معلم اجازه می گیرد انگشتم را بالا گرفتم☝️ سلام کردم 😊
حیرت در چهره اش هویدا بود!😦
گفتم : لطف کنید به خانمتون بگید حجابشون رو درست کنند.😊
سریع و بدون فاصله به خانم جوان گفت و تکرار کرد، من آن زن را نمی دیدم، از مرد تشکر کردم، رفتم و آرام سوار ماشین شدم.
یک لحظه خواستم در آینه نگاه کنم ببینم چه اتفاقی افتاده، بی خیال شدم.
آنچه که دیدم برایم تکلیف ایجاد کرد، من هم انجام وظیفه کردم، حتی اگر در همان لحظه هم اثر تذکر ظاهر نشود، اما انشاءالله در درازمدت حتما اثر خواهد گذاشت 🤲
قبول ندارم حرف کسانی را که میگویند دیگر تذکر اثر ندارد‼️❌
✅ اگر چند نفر با زبان خوش تذکر بدهند اثر میگذارد👌
⚠️ وقتی همه فکر کنند تذکر اثر ندارد، هیچ تذکری داده نمیشود!🤐
احساس خوبی داشتم، آن آشفتگی بعد از روئیت، دیگر آرام شده بود...🙂
💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد
📗#معرفی_کتاب
#کتاب_صوتی
کتاب « #راز_درخت_کاخ» از آثار پرفروش نشر شاهد و نتیجه گفت وگو و حاصل خاطرات مادر "شهیده زینب کمایی" است.
«زینب کمایی» شهیده ای ۱۴ ساله است که تنها به جرم داشتن حجاب و شرکت در راهپیمایی علیه بدحجابی مورد خشم منافقین قرار گرفته و در شب اول فروردین سال ۱۳۶۱ وقتی از مسجد بازمیگشت، منافقین او را ربودند و با گره زدن چادرش او را خفه کردند و به شهادت رساندند. پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون ۳۶۰ شهید عملیات «فتح المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
کتاب «راز درخت کاج» به همت خانم معصومه رامهرمزی نوشته شده و به دليل استقبال خوب مخاطبان، از ابتدای انتشار آن تاکنون چهار مرتبه توسط نشر شاهد تجدید چاپ شده است. این کتاب روایتی جذاب و خواندنی از سرگذشت یکی از شهدای دانشآموز کشور است و بيانگر سبك زندگي يك نوجوان مسلمان و انقلابی است که میتواند الگویی برای تمام نوجوانان و مخصوصا دختران این سرزمین باشد.
🍃https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
❤️رمان شماره👈صــد و پنـــــــج😭🕊
💜اسم کتاب؟ #راز_درخت_کاج
💚نویسنده؟ معصومه رامهرمزی
💙چند قسمت؛ ۹ #صوت
با ما همـــراه باشیـــــن 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5