🍃▪️
|• #ویتامینه •|
#هفت_نکته_مهم👌
#رفتارهای_پیوند_دهنده_ی_رابطه 😊
1⃣ "حمایت":
ابراز علاقه و توجه خالص و واقعی به همسرتان.☺️
2⃣ "تشویق":
دلگرمی و امیدبخشی به همسرتان برای گام های موثری که برداشته است.😜
3⃣ "گوش فرا دادن":
گوش دادن فعال بدون تفسیر یا نتیجه گیری شتابزده به آنچه همسرتان به شما می گوید.😉
4⃣ "پذیرش":
پذیرفتن همسرتان با همه ی نواقص و نقاط قوتش همان گونه که هست😌.
5⃣ "اعتماد":
باور و اطمینان داشتن نسبت به #صداقت و شفافیت طرف مقابل و نشان دادن این احساس به او.😎
6⃣ "احترام":
میزان منزلت و شانی که همسرتان در چشم شما دارد، برای خصایص و ویژگی های بیرونی و درونی او ارزش قائل شدن.😇
7⃣ "بحث، گفتگو و کنار آمدن با اختلافات":
مذاکره و گفتگو بر سر موضوع اختلاف بدون تهدید و تنبیه برای رسیدن به یک توافق بجاست
🍃•| @asheghaneh_halal
🌷🍃
🍃
#چفیه
.روح الله میگفت:
وسط ڪارها و دغدغه هایِ روزانہ
هم میشہ تویِ دلت با خـدا حرف بزنے
ساده و بے تکلف..!
#شهیدروحاللهقربانے
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
🍃
🌷🍃
❤️🍃
#همسفرانه
همان که سرسفره ی عقد 👰
با شنیدن جواب " #بله "ی تو
قند در دلش آب میشود ... 😋😍
✅ همان مرد رؤیاهایت هست
❤️🍃 @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝°
حدایا چلا اینطولی ندام میتُنید😕}
حاله و اینا از چربلا اومدن 💚
همس تو آسپس حونه دالم
میپزم🍲 و میسولم🚰 باه باه باه
الهی امام حسین اجلمو بدن 🙏}
حیلی حسته میسم😓}
پَقَط نمیدونم
چلا مامان داله چپ چپ ندام میتُنه😬}
بنده فکر کنم بدونم°😎°
احیانا تمامیه اینایی که فرمودینو
مامانجانتون انجام میدن فسقل خان نه شما°😉°
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
[• #مجردانه♡•]
ازدواج و اختیار همسر،
در سرنوشت انسان مؤثر است.
خیلے از زنها هستند ڪه شوهرانشان
را بهشتے میڪنند.
خیلے از مردها هم هستند ڪه زنهایشان
را بهشتے میڪنند.
عڪس آن هم هست.
اگر زن و شوهر این ڪانون خانوادگے را
قدر بدانند و براے آن اهمّیت قائل باشند،
زندگے، امن و آسوده خواهد شد و ڪمال
بشرے برای زن و شوهر در سایهے ازدواج
خوب ممڪن خواهد شد...
#رهبرانقلاب؛ ۷۵/۰۲/۱۰🌸🍃
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
[• #ویتامینه ღ •]
گفتن این جملات:
"تو هیچ وقت تو ڪارهاے خونه ڪمڪم نمیڪنے
یا تو همیشه دنبال ڪار خودتے..."
باعث دلخورے هاے دراز مدت میشود
بهتر است بگویید:
"اگه ممڪنه تو ڪارهاے خون به
من ڪمڪ ڪن..."
آقایون
ڪمڪ به همسرتون از ایمان و جوانمردیه
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° 🏴 °
#طلبگی
✨وقتی که خداوند برای بنده ای خیر بخواهد....
#حجت_الاسلام_فرحزاد
◾️ @asheghaneh_halal ◾️
° 🏴 °
🌷🍃
🍃
#چفیه
🎙روایت همسر شهید مدافع حرم امین کریمی از لحظات وداع با پیکر شهید در معراج شهدا
همسرشهید:
سریعاً مرا بیمارستان شهید چمران رساندند.
فشارم به شدت بالا رفته بود.
صداها را میشنیدم که دکتر به برادرم میگفت «چرا فشارش بالا رفته؟ برای خانمی با این سن چنین فشاری بعید است!»
رضا گفت «شوهرش شهید شده!»
حالم بدتر شد با گریه و فریاد
میگفتم «نگو شوهرم شهید شده رضا، امین شهید نشده. فقط اسمش مشابه شوهر من است. چرا حرف بیخود میزنی؟»
رضا کنارم آمد و آرام گفت «زهرا من عکس امین را دیدهام!»
با این حرف دلم به هم ریخت.
منتظر بودم شوهرم برگردد اما ...
خیلی خیلی سخت است که منتظر مسافر باشی و او بر نگردد...
قرار بود اعزام دوم امین به سوریه، 15 روزه باشد، به من اینطور گفته بود.
روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت.
گفتم «امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمیتوانم تحمل کنم!»
هر روز یادداشت میکردم که "امروز گذشت..."
واقعاً روز و شبها به سختی میگذشت.
دلم نمیخواست بجز انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب میگفتم «خدا را شکر امروز هم گذشت.»
باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب میکردم. گاهی روزهای باقیمانده بیشتر عذابم میداد.
هر روز فکر میکردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... انشاءالله دیگر میآید. دیگر دارد تمام میشود...
دیگر راحت میشوم از این بلای دوری!»
امین خبر داد «فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمیگردم.»
با صدایی شبیه فریاد گفتم: «امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمیتوانم تحمل کنم...»
🕊دقیقاً هجدهمین روز شهید شد.
حدود 6 روز بعد امین را برگرداندند معراج شهدا.
این فاصله زمانی هیچچیز را به خاطر ندارم، هیچچیز را...
وقتی به معراج رفتیم سعی کردم خودم را محکم نگه دارم.
میترسیدم این لحظات را از دست بدهم و نگذراند کنارش بمانم.
قبل از رفتن به برادر شوهرم گفته بودم «حسین؛ پیکر را دیدهای؟ مطمئنی که امین بود؟»
گفت «آره زنداداش.»
قلبم شکست. گفتم «حالا بدون امین چه کنم؟ ما هزار امید و آرزو با هم داشتیم.
قرار بود کارهای زیادی باهم انجام دهیم.
با خودم میگفتم حالا باید بدون او چه کنم؟»
پیکر را که آوردند دنبال امین میدویدم. نگذاشتم مادرم متوجه شود، فقط گفتم بگذارید با امین تنها باشم.
🕊مکانی در معراج شهدا با هم تنها ماندیم.
گفتم «امینم؛ این رسمش نبود! تو راضی نبودی حتی دستهایم با چاقوی آشپزخانه زخم شود. یادت هست وقتی دستم کمترین خراشی برمیداشت روی سینهات میزدیی و میگفتی شوهرت بمیرد زهرا جان!
تو که تحمل ناراحتی من را نداشتی چطور دلت آمد که مرا تنها بگذاری؟»
خیلی گریه کردم. انگار که از کسی خیلی ناراحت و دلگیر باشی برایش گلایه میکردم و میگفتم این رسمش نبود بیمعرفت!
خدا شاهد است دیدم از گوشه چشمش یک قطره اشک بیرون زد....
#شهیدامینکریمی
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
🍃
🌷🍃