🌹 دلمان خون است.
به اندازۀ خون کودکان شهید فلسطین،
به اندازۀ خون شهدای وطن، شهدای ترور، شهدای مدافع حرم و حالا هم شهدای قدس.
و با این دلِ پرخون، «الهی عظم البلا» را نه فقط با زبان فریاد میزنیم که با چشم هم میبینیم و با گوشت و پوستمان حسش میکنیم.
در این عظمت بلا، امیدمان به این است که «ربّ النور العظیم» را داریم و او به حزب خودش، وعدۀ پیروزی را داده است.
☀️ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّهَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّهِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
🚀 بهمناسبت شهادت سردار زاهدی و همراهانش در سوریه
#اللّٰھُمَعجِّلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#اَللّهمّعجّلفَرَجَهوسَهِّلمَخْرَجَهُ
#بِدِماءِالشُّهَداء 💔💔
🍃💔🍃🌹🍃💔🍃🌹🍃
🔆 این کار فلسفه داره!
✍ یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز میآیی وسط بچهها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همانطور که میچرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میخونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!»
قرآن هم که میخواست بخواند، همینطور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خطبهخط با او میخواندم.
اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت بهجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
📚 برگرفته از کتاب «آسمان 5» | #سرلشکر_شهيد_منصور_ستاری به روايت همسر شهید
#اللّٰھُمَعجِّلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#اَللّهمّعجّلفَرَجَهوسَهِّلمَخْرَجَهُ
#بِدِماءِالشُّهَداء
#رئیسی_خستگیناپذیر
#طوفان_الاقصی
🍂🌹🍂🌼🍂🌹🍂🌼🍂