رفتی و دل دیگر شده در غم رها سید
بار درگر در مملکت برپا عزا سید
از بالگردت لاشه ای تنها به جا مانده
گویند روحت پر گرفته تا خدا سید
از بس که پی گیر و مصمم بودی ای در کار
آخر شدی در راه خدمت جان فدا سید
با رفتنت باز این دل من زیر رو گشته
دارم من اندر قلب خود خوف و رجا سید
دنیا پر از افراد پر حرف است اما تو
پر از عمل بودی ولی بی ادعا سید
حالا که از دنیا برفتی ما بفهمیدیم
تو کارها کردی ولی اندر خفا سید
تو نیستی در زمره اموات این عالم
مصداق احیاءٌ شدی داری بقا سید
عمری شنیدی نیش و باز از پا نیفتادی
در حق تان کردیم ما خیلی جفا سید
مولا رضا داده به ما قولی سه جا آید
بر وعده اش حتما کند مولا وفا سید
عمری تو بودی دم خور محروم و مسکینان
ای با ضعیفان در جهان درد آشنا سید
عمری به هرحالی شهادت آرزویت بوده
در حال خدمت تو شدی حاجت روا سید
هرچیز در عالم بود دارای حد و مرز
ای مهربانی هایتان بی انتها سید
هرجا که سیل آمد به سرعت تو در آنجایی
ای سید عمامه خاکی، بی ریا سید
در کارتان حتی نشد یک اشتباه پیدا
عمری تو بودی بین ما چه بی خطا سید
این میزها این صندلی ها را رها کردی
دنبال کار مردمان رفتی کجا سید
هرگز نباشد این گمان یاد تو گردد گم
در سینه های کل ما داری تو جا سید
شاعر: زهرا محمدیان
#شعر_ارسالی_شما