eitaa logo
❤عاشقانه های حلال❤
16.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
باهمین چادروچفیه شده ام همسفرت ای بقربان تویارم،شهادت با هم 💖 💖 عاشقانه هایی برای دلبری ازهمسر،ایده های عاشقانه، عاشقانه های شهدا،پروفایل دونفره و .. 👈استفاده ازمطالب #فقط برای #همسر بدون لینک مجازه نه #کانالها🛇 کانال اول ما↙ @zendegiasheghane_ma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*اوج خوشبختی ست … 💞 وقتی کسی باشد 😍 که تو را آنگونه دوست داشته باشد، 🙈 که دلت می خواهد … ❤️ سلام روزتون بخیر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟ بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است خواستی بسته شود پنجره؟ باشد....کافیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
یه پیام به همسرتون بدید با این مضمون -روزت مبارک +چه روزی !؟ -روز پزشک دیگه... +ولی من که پزشک نیستم. روز پزشک هم نیست -مهم نیس درسش رو نخوندی، حال منو که خوب میکنی.❤️😉 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤عاشقانه های حلال❤
#عاشقانه_شهدا #ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 #قسمت1 😉 هفته دفاع مقدس بود; م
داستان مختصر زندگی 👇👇 😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 ۲ فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام...نمیدانم چرا اما از موقعی که از زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨 همه اش تصویر از جلو چشمانم رد میشد.هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇احساس میکردم . 😌برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم می ریختم. 😭انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم...بالاخره طاقت نیاوردم زنگ زدم به و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود...یک روز بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔 بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم... پیام دادم براش... برای اولین بار... نوشت:"شما؟" جواب دادم: " هستم. "😌کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد...از آن موقع به بعد ، هر وقت کار درباره موسسه داشتم، یک تماس و با محسن میگرفتم تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! شدم روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔دیگر از و داشتم میمردم دل توی دلم نبود😣فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ سرصبحی رخ دلدار عجب میچسبد یک عدد چای شکردار عجب میچسبد در کنارت بنشیند، دمی آن راحت جان بعد آن، روز پر از کار عجب میچسبد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(پیامک) برای وقتی همسر سرکاره: با عرض سلام و خدا قوت خدمت مهندس (فامیلی همسر); محموله ای حاوی چند عدد بوسه ی شیرین، توسط اینجانب به دست باد زمستانی سپرده شده است، پس از دریافت رفع خستگی بنمایید.💌 ارادت مند شما، (فامیلی خودم) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ میتونین باهمسرتون ب لوازم تحریری و به سلیقه خودشون یه دفتر خیلی زیبا انتخاب کنین ...100 برگ.😍 براش کلی یادته بنویسین..! یادته یعنی چی؟؟؟ الان میگم بهتون...!😘❤️ اونروز فلان جا باهم این کارو کردیم یادته ...؟ شب خواستگاری فلان کارو انجام دادیم یادته ...؟ حس کردن دست های مردونت. یادته...؟ اولین دوستت دارم رو. یادته ...؟ اولین بوسه رو یادته ...؟ اولین سفرمون رو و... کلی چیز های دیگ. با کلی نقاشی های زیبا..😍 و یه صفحه از اون رفتر رو .. تمام رژ هایی ک دارین به همراه دستمال کاغذی و اون دفتر زیبا . با یه اینه... تمام رژ ها رو یکی یکی بزنین ب لبتون و با هرنگی یه بوسه به اون دفتر هم بزنین ک یه صفحه از اون دفتر پر بوسه های رنگی رنگی بشه😍😍 و اون رو بدید به همسرتون... خیلی خوشحال میشه ک هنوز ریز ب ریز خاطرات گذشتتون رو یادتونه این کار هم باعث میشه خاطراتتون برای همسرتون و خودتون مرور بشه .. و هم یاد اوری میکنید به همسرتون ک خاطرات گذشتتون هنوز هم براتون با ارزش و به یاد موندنیه... امیدوارم انجام بدید و نتیجه خوبی بگیرید😍😍❤️ زندگیتون خدایی✋ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ویژه مادر و پدر همسر ‏ دوستتان دارم که روزی... ‏ جایی...‏ لحظه ای...‏ کسی را به من سپردید که همه ی دنیای من است بابت حضور این عشق از شما سپاسگزارم❤️❤️‏ ویژه و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ یک ایده برای گروه عشقولیتون👇 راستی عزیزم یکی ازم پرسید شما پزشکین ؟ گفتم :وای نه عزیزم ... من طبیب یک قلبم فقط همین البته اگه شما پروانه طبابتم رو باطل نکنی 😜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
‌تقويم ما هنوز بهـ🌸ـاري نديده است❗️ بشکن سکوت يـ❄️ـخ زده ی انتظار را❗️ سلام بهـ❤️ـار و خرمی روزگاران 🌷🌹 🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 شبتون بخیر 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌شک بخیر می‌شود این صبح ، اگر مرا ؛... با یک پیام ساده ، به "یاد" آوری همین...!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آفتاب می‌شود درون قلبم تمام من طلوع می کند با بخیرهایت عجب عشقی در وجودم می‌ریزی... سلام صبح بخیر 💋❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
ویژه ارسال به همسرانی که امروز تولدشونه😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
❣ میخـوایـ بِدونیـ❣ مـنـ عاشقـہ کیـَمـ؟❣ خُب❣ اولیـنـ کلـمہـ رو❣ یہـ بـار دیگہـ بخـونـ💕❣💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤عاشقانه های حلال❤
#عاشقانه_شهدا داستان مختصر زندگی #شهید_محسن_حججی #قسمت2👇👇 #ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 💢از زب
😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 سه تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯 به هر طریقی بود شماره بابای محسن را ازشان گرفتم. بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮 گوشی را جواب داد. 😌 گفتم: " آقا محسن هست؟" گفت: "نه شما؟" گفتم: "عباسی هستم. از . لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! " یک ساعت بعد محسن تماس گرفت. صدایش را که شنیدم پشت تلفن و شروع کردم به 😭 پرسیدم:"خوبی؟"😢 گفت: "بله." گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! " گوشی را . یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️ چه کار اشتباهی انجام دادم! با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭 محسن شروع کرد به زنگ زدم به من. گوشی را جواب نمی دادم. پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین." آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂 . گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره میشه. " لحظه ای کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌 اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود از خوشحالی داشتم بال درمی‌آوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍 زهرا عباسی: از زهرایم شنیدم که محسن می‌خواهد بیاید خواستگاری می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨 باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌 همان موقع رفت توی دلم. 😍 با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. " وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮 با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن. گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر همان کله صبح زنگ زدم خانه‌شان.!😇 به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است. از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍 😉 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️