چشمم ار خاک شود باز تو را می نگرد
کز دل خاک ، نگاه نگرانم با توست
#حسین_منزوی
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
من
شبیهِ
آینه
ام؛
اگر
هزار
تکه
اش
کنی،
باز
هزار
آینه
در
دستت
هست...
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
حــــــال بحــــــران زده ام، معجــــــزه میخواهد و بس...🌿
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
فعلا تنها جایی که میتونم برم قربون توعه،
وقت داری قربونت برم من؟
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
هست رو اگــــــر قدر ندانــــــی
می شود بود..🍁
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
عزیزِمحبوبِمن
تو اندازه گلهای پرسپولیس زیبایی♥️
🤪🤪
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
#داستان_زندگی
#امیروفرناز❤️🤝
#قسمت_سوم
و به نگاهش که با تعجب بهم نگاه میکرد فکر میکردم و خدا خدا میکردم بازم ببینمش یه پسر سفید با موهای مشکی و عینک هم میزد که خیلی بهش میومد اکثرا هم تیپ مشکی میرد و چون خودش سفید بود واقعا بهش میومد ،فردا صبح که میخواستم برم مدرسه درو که باز کردم منتظر همکلاسیم بودم که بیاد سرکوچه و منم برم باهم بریم مدرسه دیدم امیر از سرکوچمون ساعت 7:10دقیقه داره رد میشه و سرش به سمت کوچه ماست بازم دلهره گرفتم اومدم داخل درو بستم بلاخره سمیرا دوستم اومد جلو درمون و گفت بیا بیرون بریم مدرسه چرا نیومدی سرکوچه ،منو میکشی تو کوچه دیرمون میشه مدیر خدمتتون میرسه ،من که کلا حواسم جای دیگه بود گفتم ببخشید بریم،با هم راه افتادیم که دیدم امیر پشت سر ما داره میاد ،چند ماهی فقط به همین که تو راه مدرسه پشت سرم میومد و در راه برگشت هم باز به همین منوال عادت کرده بودم دیگه اکثر دوستان میدونستن میگفتن چند ماه داره دنبالت میاد یه روی خوش نشون بده اما من میترسیدم با کسی حرف بزنم یا قرار بزارم ،هر روز با یه تیپ میومد و یه روز با موتور یه روز با ماشین های مختلف خلاصه اون سال محرم پدر من به کربلا رفت و ما برای برگشتش پلاکارد زده بودیم به کوچمون خیلی زیاد بودن پلاکارد ها فکر کنم بالای 20تا بود همه فامیل براش پلاکارد زده بودن ،داشتم میرفتم خونه همسایمون که ازش آبکش بگیرم برای برنج چون پدرم میومد ولیمه کربلا میدادیم ،یه دفه دیدم امیر از سر کوچمون رد شد با ماشین منو دید ترمز زد حالا کوچه پر از فامیل و پسراشون منم وسط کوچه دارم میرم سر کوچه امیر هم با ماشین و لبخند سر کوچه ایستاده.
ادامه پارت 👇
↳↳↳•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
#سعدی
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
الان تو این لحظه
فقط میتونم در وصف خودم
از قول محمدیغمایی بگم:
نشستهام وسطِ زندگی
صبور، غمیگن، امیدوار،
خسته، ادامهدهنده و ادامهدهنده..
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
اکنون که مال مني
روياهايت را
تنگاتنگ روياهايم بخوابان
و به عشق و رنج و کار بگو:
که اکنون
همه بايد بخوابند
به عشق بگو
که ديگر هيچ کسي جز تو
نمي تواند در روياهايم بگنجد ...
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
از بس که دوستت دارم
فکر می کنم؛
دیگر هیچ دوست داشتنی،
همرنگ دوست داشتن های من نیست...!
تو معنیِ تمامِ رنگ های دنیایی!
#علیرضا_اسفندیاری
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
#داستان_زندگی
#امیروفرناز❤️🤝
#قسمت_چهارم
خدایا دلهرم صد برابر شد نه میتونستم الکی برگردم سمت خونه نه میتونستم برم سر کوچه که خونه همسایمون بود بدجور هول کردم یه دفه دویدم به سمت خونه همسایمون ،خودم از کارم خندم گرفته بود چه کاری بود من کردم با این سنم ،امیر فهمید این شلوغی کوچه و پلاکارد ها برای بابای من هستش اسم بابام رو برداشته بود و شماره تلفن ما رو از 118گرفته بود.هر روز مهمون میومدخونمون و شلوغ بود خونمون به خاطر اومدن بابام اون موقع ها خیلی کم مردم میرفتن کربلا مثل الان نبود که خدا رو شکر هر روزی اراده کنی میری،نزدیک ظهر بود تازه از مدرسه اومده بودم و کنار تلفن نشسته بودم و پدرم داشت نماز میخوند و مادرم تو حیاط بود که یه دفه تلفن زنگ خورد گوشی رو خیلی معمولی برداشتم که صدای امیر از اونور گوشی اومد و گفت سلام خوبی یخ زدم یه لحظه احساس کردم مردم از ترس ،ولی سریع خودمو جمع کردم و گفتم سلام ممنون
ادامه پارت 👇
↳↳↳•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•