#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#آوین
#قسمت ۲۳۵
وقتی متوجه نگاهم روی خودش شد لبخندزد و گفت _ببین آوینم دوباره بهم رسیدیم... قراره دوباره همه چی مثل قبل بشه... اینبار میبرمت پاریس ... ایتالیا.... کاری میکنم همهی اتفاقاتی که تو گذشته افتاده رو فراموش کنی! بهت قول میدم ... اون میم مالکیتی که ته اسمم چسبوند مثل خاری بود تو قلبم ..! من هیچ وقت قرار نبود برای راشد بشم! مردن قطعا بهتر از تن دادن به رذالت بود ! طی یک حرکت ناگهانی نگاهی به بیرون انداختم و دستم روی دستگیره ی در اتول نشست ... نیم نگاهی بهش انداختم و با نفرت بهش گفتم _راشد حالم ازت بهم میخوره ! فکر نمیکردم یروزی تا این حد کثیف و حیوون صفت بشی ! من هیچ وقت برای تو نبودم و هیچ وقت هم برای تو یکی نخواهمبود ! قبل از اینکه بتونه حرفم رو تجزیه و تحلیل کنه سریع در اتول رو کشیدم و خودم رو به بیرون پرت کردم ... سرعت اتول بقدری زیاد بود که باعث شد چند بار روی زمین تاب بخورم صورتم به سنگریزه های روز زمین کشیده شد و گرمی خونی که روی صورتم جاری شده بود رو به خوبی حس کردم ... حتی صدای تقه دادن دستم که نشون از شکستنش بود هم به خوبی شنیدم با چشمای نیمه باز به روبرو نگاه کردم و عاجزانه از خدا خواستم اینجا دیگه آخرش باشه ! راشد سریع با دو خودش رو بهم رسوند و کنارم زانو زد و با چشم های شوک زده بهمنگاه کرد دستش رو دو طرف بدنم گذاشت و تکونی بهم داد و کاش قدرت اینو داشتم که نمیذاشتم دست های کثیفش به بدنم بخوره! با تته پته گفت: _آوین چیکار کردی ؟ چشمام تقریبا رو هم افتاده بود اما صدای ترسیده و لرزانش رو شنیدم که میگفت :_آوین چیکار کردی ؟ توروخدا بلند شو، آوین اصلا غلط کردم چشمات رو باز کن ... چند ثانیه ای گذشت که حس کردم بین زمین و هوا معلق شدم اما طولی نکشید که دوباره روی زمین افتادم و سنگی روی داخل کمرم فرو رفت .... صدای ترسیدش رو کنار گوشم شنیدم که گفت _من .. من نمیتونم تو رو جایی با خودم ببرم ... گیر میافتم... ولی بدون ولت نمیکنم ... یروزی .... صداش دیگه برام ناواضح شد و کاملا به عالم بی هوشی فرو رفتم . گلوم خشک خشک شده بود و عمیقا دلم آب میخواست ...
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرست واسه کسی که خیلی دوستش داری🫀😍
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
حتماً كه نبايد كلمهىِ دوستت دارم را به زبان آورد اصلاً دوست داشتن گُفتن نمى خواهد فهميدن مى خواهد...
من با صُبح بخير وشب بخير گفتن ها مواظب خودت باش گفتن ها...
با نگرانى هايم، دلتنگ شُدن هايم حسادت هاىِ لو رفته اَم...
براىِ لحظهاى ديدنت و آن خنده هاىِ از تهِ دل در زمانِ با تو بودن...
بارها و بارها فريادزده اَم دوستت دارم دوستداشتن را فقط بايد فهميد (: ♥️🔐•
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـدایا شب را 🕊✨
در سکوت و تاریکی
آفریدی تا همه 🕊✨
از هیاهو و شلوغی روز
در دامنش به آرامش برسند
خــدایـا
آرامشی راستین🕊✨
خیالی آسـوده
و خوابی آرام
نصیب همـه بگردان🕊✨
شبتون بخیـر و پر از آرامش الهی🕊✨
💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی ک دلتون فقط اینجوری ازش پرباشه ..
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
هر رابطه اي بعد از مدتي پر از تكرار ميشه و اين يه حقيقته غير قابل انكاره...
اگه با كسي هستي كه
تكرار لبخندشو
تكرار زيباييشو
تكرار محبتشو
تكرار صداشو
تكرار حرفت؛ طرز فكر و رفتار اونو
با هيچ جديدتري عوض نميكني تو یه عاشق واقعی هستی!♥😍✨
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#آوین
#قسمت ۲۳۶
دلم میخواست چشمام رو باز کنم و آب طلب کنم اما انگار چند وزنه به پلکام وصل شده بود ..
. از طرفی بدنم کوفته و خسته بود دلم میخواست بگیرم بخوابم اما نیرویی اجازه ی خوابیدن بهم نمیداد و مجبور نگم داشته بود تا بیدار صداهای نامفهوم کنار گوشم میشنیدم .... آخرین چیزی که از قبل یادماومد این بود که خودم رو از اتول پرت کردم پایین..... به سختی کمی پلکام رو از هم فاصله دادم تشخیص اینکه الان تو بیمارستانم برام سخت نبود! تو این مدت انقدر به بیمارستان اومده بودم که کم کم باید میگفتم یک تخت فقط برای من کنار بزارن ... اولین تصویری که دیدمتصویر اخم کرده و در عین حال نگران مصطفی بود.... وقتی چشمای بازم رو دید سریع از اتاق بیرون رفت و کمی بعد با دکتر برگشت دکتر چند سوال ازم پرسید که فقط با پلک زدن جوابش رو دادم .... حتی توان حرف زدن هم نداشتم و انگار دهنم رو بهم دوخته بودن ... مصطفی از دکتر تشکر کرد و بعد از رفتنش دوباره با همون اخم کنار روی صندلی نشست .... ناراحت و عصبی بود اما انگار ناراحت بودنش مانع این نمیشد که دستم رو بگیره! پشت دستم رو نوازش کرد و با صدای خش داری گفت _نمیخوای چیزی بگی ؟ که چرا وسط بیابون اونم با اون حال و روز پیدات کردن ؟ میدونی جون به لبم کردی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابطهی من و تو اینقدر قشنگه
که حتی وقتی از هم دوریم
هرثانیه فکرت تو مغزم میپیچه
تو حتی از دورترین فاصله ، نزدیک،ترینی❤️
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
آرام باش عزیردلم
انجا که دیگر راهی نیست
خدا راه میگشایَد ❤️
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوا هوای عشقہ 🫀🫂
صدا صداےِ بارون 🤭🌨
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
وقتے کهـ نیستے پیشم یهـ دیوونهـ و روانے میشهـ دلم ♥️🖇🙈
آدرس کانال قشنگمون 😍👇
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️