eitaa logo
عاشقانه هاےِ رنگے 😍🍃
9.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
4 فایل
کانال قشنگمون پر هستش از کلیپ و آهنگ های عاشقانه متن های زیبا و عاشقانه😍👇 🌈@asheghanehaye_rangiii❤️ تبلیغات قیمت مناسب پذیرفته میشود آیدی زیر جهت رزرو تبلیغ @mfm6666 پیشنهاد ها و انتقاد های خودتون را با ما در میان بگذارید 😊
مشاهده در ایتا
دانلود
99482-f7897fe229af7f0_6038605601632682706.mp3
6.6M
‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
چه کسی گفت که مستی فقط از جام شراب است من ز میخانه‌ی چشمان تو هر لحظه خرابم👀♥️🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
Mohsen Ebrahimzadeh - In Del Raft.mp3
7.35M
♥️ «این دل رفت» از «محسن ابراهیم زاده»♥️ ‌ ⁦آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
کُلِ دُنیا بِگَن اِشتِباهی، بازَم اِنتِخابِت میکُنَم زِندِگیم🙂❤ ‌آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
من ترانه هستم.... سی و سه سالمه... اهل یکی از شهرهای شمالی ایران زمستون سال شصت و هشت بعد از دوتا پسر بدنیا میام.... حامد دو جا کار میکرد و اوضاع مالی خیلی خوبی داشت.... بخاطر همین بهم گفت : میخوام بهترین عروسی دنیا رو برات بگیرم... طوری که همهی دخترای فامیل حسودیشون بشه.... و همین هم شد... یک ماه بعد از تموم شدن امتحانات ترم آخرم حامد یه عروسی عالی برام گرفت..... تو عروسی مون مامانم جلوی همه سوئیچ یه سمند صفر رو به حامد هدیه داد... فامیلهای حامد برام کلی طلا هدیه آورده بودن.... و همون طور که حامد گفته بود عروسی من شد بهترین عروسی فامیل..... هیچ کم و کسری نبود.... من و حامد اوایل تابستون هزار و سیصد و نود و دو در حالی که من بیست و چهار سالم بود و حامد بیست و شش سالش رفتیم سر زندگی خودمون..... بابای حامد یه خونه داشت اون سر شهرکه دست مستاجر بود... از یک ماه قبل عروسی ،ما مستاجر خونه رو خالی کرده بود و بعد از نقاشی و تمیزکاری جهازم رو بردیم و چیدیم تو خونه و زندگی مشترک من و حامد تو اون خونه شروع شد... خونه به اسم حامد نبود.... مال باباش بود. فقط داده بودن ما بشینیم.... همه چیز خوب پیش میرفت... از زندگیم راضی بودم خدارو شكر..... بخاطر شغل حامد که یه وقتایی شیفت شب بود مجبور بودم بعضی شبا برم خونه ی مامانم اینا...از وقتی زندگی رسول و مسلم به خاطر دخالتهای مادرم به جاهای بد کشیده شده بود بابام بازم از مادرم ناراحت بود و باهاش حرف نمیزد.... همش نگران بودم نکنه بابام دوباره بذاره بره..... یک سال و چهار ماه از عروسی مون گذشت... من دیگه هیچ وقت مورد مشکوکی از حامد ندیده بودم سخت کار میکرد..... ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
پناه باشید ؛ برای تمام کسانی که از دور قوی و بی نیاز به نظر میرسند. ‌آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
❤️وقتے ڪسے رو دوست دارے هیچ ڪنترلے ندارے، عشق همینہ، عشق یعنے ناتوان بودن...♡‌‌💕 آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
Erfan Tahmasebi Khiyal.mp3
3.4M
... آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
‌ تو مال منی؛ من کاری به دنیاو قانوناش ندارم؛ چشمای عشقم خودش یه دنیاست... قانونشم هم اینه ، مال منه🤍💍✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
وسط بحث و دعوا یہویی بگید تا کہ‌‌‌ لب هست چرا پاچہ‌‌‌ بگیریم از هم؟ دومین کار قشنگ لب ما لبخند است! همہ‌‌‌ چی ختم بہ‌‌‌ خیر میشہ‌‌‌ میره💋 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
لحظه‌هام‌کنارِ‌‹تـــ♡ــو›‌بويِ‌خوشبختي‌میده! ⃟🌼🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آدرس کانال قشنگمون 😍 🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
من ترانه هستم.... سی و سه سالمه... اهل یکی از شهرهای شمالی ایران زمستون سال شصت و هشت بعد از دوتا پسر بدنیا میام.... یه وقتایی چند شب پشت هم شیفت میموند تا اضافه کاری به حساب بیاد و حقوقش بیشتر بشه.... باشگاه رو هم هنوز داشت... یه شب که حامد سرکار بود و من برای خواب رفته بودم خونه ی مامانم اینا صبح با یه حالت تهوع شدیدی از خواب بیدار شدم.... به نظرم تو اتاقشون به شدت بوی چوب میومد تخت و دراور رو بو میکردم بو از همونا بود ولی اونهارو چند ماه بود خریده بودن... چرا قبلا به نظرم بوی چوب نمیدادن ولی حالا اینقدر بوشون بیشتر شده بود؟ سریع رفتم دستشویی که آبی به دست و روم بزنم... تا شاید حالت تهوعی که داشتم کمتر بشه...... که یهو تو دستشویی بالا آوردم... حالم خیلی بد شد... تو آینه به خودم نگاه کردم صورتم زرد شده بود... ترسیدم.... یعنی چم شده بود....؟ رفتم تو پذیرایی مامانم همینکه چشمش افتاد زد پشت دستش و گفت وای خدا مرگم بده.... چرا اینقدر رنگ و روت پریده....؟ گفتم نمیدونم مامان... بالا آوردم... همینکه اینو گفتم مامانم تاریخ پریودم رو پرسید و متوجه شدم که ده روزه ازش گذشته... مامانم خندید و گفت فکر کنم تو راهی داری..... مبارکت باشه دخترم..... خودمم ناخوداگاه لبخند اومد رو لبم..... دستمو گذاشتم رو شكمم.... یعنی تو دلم چه خبر بود...؟ سریع از جام بلند شدمو به مامانم گفتم : مامان من میرم بیبی چک بگیرم... میخوام اگه جواب مثبته حامدو غافلگیر کنم..... بدو بدو رفتم داروخونه ی سر کوچه مون..... یدونه بیبی چک گرفتم و برگشتم ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈