#داستان_زندگی_ترانه
#پارت_هشتاد_نه
من ترانه هستم.... سی و سه سالمه... اهل یکی از شهرهای شمالی ایران زمستون سال شصت و هشت بعد از دوتا پسر بدنیا میام....
نکنه خود حامده... نه بابا حامد اینجا چکار میکنه اون بیچاره الان سرکاره داره واسه یه لقمه نون بدو بدو میکنه... ولی نه.... انگار خودشه..... از پله های رستوران رفتم بالا طوری که بهتر بتونم ببینمشون... دقیق شدم تو صورتش... خوده حامده... اون این ساعت تو رستوران چکار میکنه....؟ با کی اومده....؟ نگاه کردم دیدم یه زن میان سال هم روبروش .نشستن حسابی گل میگن و گل میشنون..... نمیدونم خانمه چی میگفت که حامد غش غش میخندید.... صحنه ای که میدیدم رو باور نمیکردم.... یه لحظه احساس کردم کمرم سست شد... پاهام بی حس شد.... دیگه توان وایستادن رو پاهامو نداشتم دستمو گرفتم به دیوار و همونجا روی پله ها نشستم......
دیگه توان و ایستادن رو پاهامو نداشتم دستمو گرفتم به دیوار و همونجا روی پله ها نشستم...... یه عابر پیاده وقتی دید حالم بده اومد جلو... گفت چی شده خانم... خوبین.....؟ تا اومدم دهنمو وا کنم بگم یه کم آب بده بهم، چشمام سیاهی رفت و همونجا از حال رفتم......گوشام میشنید ولی توان باز کردن چشمام یا حرف زدن نداشتم.... مردم دورم جمع شدن... اون وسط یکی داد زد زنگ بزنید اورژانس 115 بین جمعیت یهو یه صدای آشنا رسید به گوشم.... که داشت میگفت : اینکه خانم منه... چی شده؟ چه بلایی سرش اومده.....؟ اینجا چکار میکنه؟ آره... صدای حامد بود.
ادامه در پارت بعدی 👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌼ما نیاز به درد داریم ... !
تا بتونیم اونو تبدیل به انگیزه کنیم ،
کسی که تأسف گذشته رو بخوره ترسوئه
اما کسی که آینده رو تغییر بده ،
یک قهرمانه ...🦋
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
ولی منبه اندازهیِ تک تک ثانیههایی که باهم حرف زدیم دوست دارم.💋
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸میفرستم مـهـربـان بـر
🌾محضر تـو یک پیـام
🌸تا که هم جویای احوالت شوم
🌾هـم داده بـاشـم یک ســــلام
🌸 صبح چهار شنبتـون عالی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_عاشقانه
تو مثل نمنم بارون
توی هر حالی قشنگی...🍃
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
• همواره بگویید دوستت دارم:
گفتن این دو کلمه کار ساده ای نیست. وقتی به چشمان همسرتان نگاه می کنید و می گویید دوستت دارم مغز ماده ای به نام اکسی توسین که به هورمون عشق معروف است، ترشح می کند؛ ماده ای که در تحکیم یک رابطه عاشقانه بسیار موثر است.
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
اگه تـو باشی
همه چیز شدنیه
حتی خوب شدنِ حـال من 👫🩷🌸
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
اگر شعرم چنان باشد که بارانی کندچشمت
قلم را من شکسته ، دفترم را می زنم آتش
محمد_عسگری
🔺☆●☆🔺
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
Banoo.mp3
6.18M
بانو♥
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
« مُردن » فقط وقتی قشنگه؛
که •طُ• بخندی
و من برای « خنده هات » بمیرم
آدرس کانال قشنگمون 😍
🌈@asheghanehaye_rangiii ❤️
#داستان_زندگی_ترانه
#پارت_نود
من ترانه هستم.... سی و سه سالمه... اهل یکی از شهرهای شمالی ایران زمستون سال شصت و هشت بعد از دوتا پسر بدنیا میام....
با شنیدن صدای حامد انگار تیر خلاصی خورد تو قلبم...... اشکام از گوشه ی چشمم اومد.... دلم میخواست چشمامو باز کنم و فقط ازش بپرسم چرا ....؟ ولی توان اینکارو نداشتم..... قلبم درد میکرد.... احساس میکردم زندگی برام تموم شده.... احساس می کردم کاخ رویاهام فروریخته..... اون لحظه فقط دلم مرگ میخواست..... اما دختر بیچاره ام چه گناهی کرده بود...؟ که هنوز پاش به این دنیا .نرسیده روزگار اینقدر باهاش ناسازگاری گذاشته بود...؟ چند دقیقه نگذشته بود که آمبولانس رسید... منو بردن تو کابین پشت آمبولانس... فشارمو گرفتن... حامد مدام داشت از پرستار میپرسید چی شده...؟ خانمم چشه؟ بچه حالش خوبه...؟ پرستارهم میگفت چیز خاصی نیست یهو افت فشار شدید پیدا کرده... شانس آوردیدسرپا نبود وگرنه ممکنه بود محکم بخوره زمین و برای بچه خطری پیش بیاد..... پاهامو گرفتن بالا..... سریع ازم رگ گرفتن و بهم سرم زدن... پرستار به حامد گفت برو سوپرمارکت یه نمک بگیر... حامد رفت و یه دقیقه بعد با یه بسته نمک اومد یه مقدار کم نمک ریختن تو دهنم.... چند دقیقه ای که گذشت حالم بهتر شد... چشمامو باز کردم و پاشدم نشستم... به محض اینکه چشمم به حامد افتاد در حالی که اشک میریختم یه سیلی محکم خوابوندم تو گوشش... رفتم دومی رو بزنم دستمو گرفت و نذاشت..... با گریه فریاد کشیدم اون زنیکه کجاست...؟ کی بود اون پتیاره؟
ادامه درپارت بعدی 👇
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈