فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در ایام سالروز وفات بانوی فضیلت حضرت سکینه(س)، شنیدن این توضیحات کوتاه از آیت الله جوادی آملی در مقام و منزلت عرفانی دخت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) خالی از لطف نیست.
✅ @asheghaneruhollah
🔺سلطان سکه سپیده دم امروز اعدام شد
🔹آخرین صحبت های وحید مظلومین که ماهانه 30 میلیارد درآمد داشت:
- گرانترین سیگار ایران را میکشم
- نمیتوانید من را گوشه رینگ ببرید
- به هیچ عنوان هفتصد میلیارد، حجم پول بالایی نیست
- من در سال 91 معتمد بانک مرکزی برای توزیع ارز بودم بازار نابسامان شد
- یک روز آمدند من را بگیرند داخل مغازه نبودم به من زنگ زدند و اطلاع دادند که ماموران برای دستگیریت امده اند فرار کردم، اما لب مرز دستگیر شدم آن زمان اتهامم اخلال در نظام ارزی بود
- یک روز مامور زندان اومد پیشم گفت: سیگار میکشی؟ گفتم آره من سیگاریم، گفت: از امروز میتونی راحت سیگار بکشی، از اونجا فهمیدم حکمم قطعی شده
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔺سلطان سکه سپیده دم امروز اعدام شد 🔹آخرین صحبت های وحید مظلومین که ماهانه 30 میلیارد درآمد داشت: -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرفهای شنیدنی سلطان سکه قبل از اعدام:
🔺گرانترین سیگار ایران را میکشم، نمیتوانید من را گوشه رینگ ببرید!
👈 ۰ تا ۱۰۰ ماجرای وحید مظلومین و همدستانش..!
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✋ما زیر پرچم دو #حسن سینه می زنیم...❤️ #اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله مراسم_عزاداری به مناسبت ش
🕊🕊🕊
بعضی ها را هر چقدر بخوانی
خسته نمی شوی!
بعضی ها را هر چقدر گوش دهی
عادت نمیشوند!
.
بعضی ها هر چه تکرار شوند
باز بکرند و دست نخورده!
مثل 🌹شهدا🌹
#یکمین_سالگرد
#جانباز_شیمیایی_و_قطع_نخاع
شهید حاج حسن صمدی🌹
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 5⃣4⃣2⃣ حالا من هم شیعه بودم اما مریدی که غریبی م
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 6⃣4⃣2⃣
ساده لوحانه و عجول پرسیدم
" خب بیا بگیریم، دوتایی بریم.. حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم.."
لبخند زد
" والا ارباب خودش باید بطلبه..
نطلبه تا خودِ مرزم بری، برمی گردوننت.. واسه خودمم پیش اومده.. "
با تعجب نگاهش کردم
" واااه... حرفا میزنیاااا.. خب ویزا میگیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه اییه؟؟ "
با انگشت ضربه ای به بینی ام زد
" صیغه ی طلبیدن، صیغه ی عجیبیه..
به این راحتیا نمیشه صرفش کرد..
نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شد و اجازه ندادن که برم کربلا..
تا آقا امام حسین زیرِ نامه ات رو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش.. "
چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمی شدم. او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ من تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود.
دستی به محاسنش کشید
" اما ظاهرا آقا طلبیده.. "
از چه حرف میزد؟؟ با چشمانی پر سوال خیره اش شدم..
انگار جملاتش را مزه مزه می کرد تا خوب بیان شان کند.
تعللش نگرانم کرد.
منظورش را پرسیدم و او دستانم را در مشتش گرفت. کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد
" راستش سارا خانوم.. من باید برم ماموریت.. "
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 7⃣4⃣2⃣
دنیا بر سرم آوار شد. آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم.
اخم هایم را در هم کشیدم. با انگشت اشاره، گره پیشانی ام را باز کرد
" اینجوری اصلا خوشگل نمیشینا.. "
و نرم و مهربان ادامه داد
" من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی..
چند روز دیگه باید برم عراق.. تامین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه... از سراسرِ دنیا زائر میاد.. پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه..
باید امنیتِ حریم امام حسین (ع) رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره..
منم امسال طلبیده شدم.. باید برم.."
عصبی و پر تشویش بودم. عراق؟؟ امنیت؟؟ در چند قدمیِ داعشیان؟؟
ناخودآگاه جواب دادم
" منم میام.. منم با خودت ببر.."
عاشق که دل سپرده باشد با پا می رود
وقتی سر سپرده شد، جان بر کف می گیرد..
حسام دل داده بود یا سر؟؟
باید آماده می شدم.. آماده برایِ گذراندنِ روزهایی از جنسِ نبودنِ حسام. او راست می گفت، من همسر یک نظامی بودم و باید یاد می گرفتم، تحملِ دوری اش را..
کاشِ فرشته ی مرگ هم در کنارم می نشست و صبوری می آموخت محضِ نگرفتنِ جانم.
آن شب وقتی الله اکبر نمازش را سر داد، رویِ تخت چمپاتمه زدم و تماشایش کردم.
جانمازش را گوشه ی اتاقم پهن کرد و در حالی که آستین هایِ لباسش را پایین می آورد رویِ سجاده ایستاد.
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
‼️این داستان کاملا واقعی است
خِشت اول را اگر زهرا (س) گذارَد در بقیع
تا ثُریّا می رود دیوار ایوان حسن (ع)
🌙 #شبتون_امام_حسنی ❤️
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 7⃣4⃣2⃣ دنیا بر سرم آوار شد. آخرین بار دو روز در
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 8⃣4⃣2⃣
در مدت کوتاهی که می شناختمش، هیچ وقت ندیدم نمازش غیر از اول وقت خوانده شود.
صدایش زدم
" حسام.. چرا واسه خووندن نماز آنقدر عجله داری؟؟؟ "
به سمتم برگشت. صورتش هنوز نم داشت و موهایِ خیسش، رویِ پیشانی اش ریخته بودند.
لبخندی بر لب نشاند
" چایی تا وقتی که داغه، می چسبه.. همچین که سرد شد از دهن میوفته.
نمازم تا وقتی داغه به بند بندِ روحت گره می خوره..
بعدشم، الله اکبرِ اذون که بلند میشه؛ امام زمان اقامه می بنده اونوقت کسایی که اول وقت نماز می خوونن، انگار به حضرت اقتدا کردن و نمازشون با نماز مولا میره بالا ..
آدم که فقط نباید تو جمع کردنِ پول و ثروت، اقتصادی فکر کنه..
اگه واسه داراییِ اون دنیات مقتصد بودی، هنر کردی.. "
با خنده، سری تکان دادم. او در تمامِ جزئیات زندگی اش، عملیاتی و حساب شده حرکت می کرد. الحق که مرد جنگ بود..
هوسانه از تخت پایین آمدم و به سمت در رفتم
" دو دقیقه صبر کن.. منم می خوام باهات نماز بخوونم.. باید رسم تجارت
ازت یاد بگیرم، استاااااد.. "
با لحنی پر خنده، " چشمی" کشدار گفت و من برایِ گرفتنِ وضو از اتاق خارج شدم.
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 9⃣4⃣2⃣
جلویِ آینه مقنعه ی سفید و گلدار، سر می کردم و ادکلن می زدم و حسام، تسبیح به دست به دیوار تکیه داده بود و با لبخندی دلنشین تماشایم می کرد
" خانوم.. عجله کن دیگه.. این فرشته ها دیوونم کردن.. یکی از اینور شماره میده.. یکی از اونور هی چشمک میزنه.. بدو تا آقاتونو ندزدین.."
از حرفهایش به خنده افتادم و در حالی که چادر سر می کردم پرسیدم
" والا ما خودمون رو کشتیم تا روز عقد نفهمیدیم چشمای آقامون چه رنگیه..
خیالم راحته، از آقامون، اّبی گرم نمیشه.. بی بخاره بی بخااار.. "
ریز ریز می خندید
" عجب.. پس بگو، خانووم داشتن خودشون رو می کشتن و ما بی خبر بودیم.. خب می گفتی.. دیگه چی؟؟ "
به سمتش برگشتم، دست به کمر زدم و اخمی ساختگی بر صورتم نشاندم
" تا حالا اونِ رویِ خانومتون رو دیدین یا یه چشمه اشو نشون تون بدم.. "
صدای خنده اش بلند شد و دست بر گونه اش کشید
" والا هنوز خانوممون نشده بودی؛ دو تا چشمه اشو نشونمون دادی..
دیگه وای به حالِ الان.
ولی سارا خانوم خدایی دستتون خیلی سنگینه هاا.. اون روز تو حیاط وقتی زدی زیر گوشم، برق سه فاز از کله ام پرید..
اصل فکرشم نمی کردم، نیم وجب دختر آنقدر زور داشته باشه.. "
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 0⃣5⃣2⃣
با انگشت، اشاره ای به سینه اش کرد
" این یادگاری تون هم که جاش حسابی مونده..
بعد از اون ماجرا، هر وقت تو آینه جایِ کنده کاریتون رو می بینم، کلی می خندم..
میگم من هی سالم میرم سوریه و هی سالم برمی گردم، دریغ از یه خط..
اما ببین نیم مثقال جنسِ لطیف چه بلایی سرم آورده آخه.. چنان زَدَتمَ که تا عمر دارم یادم نره.."
چه روزهایِ سختی بود، اما به لطفِ خدا و دوستیِ این مرد، همه اش گذشت..
معجونی از خجالت و خنده به صورتم هجوم آوردند. هنوز آن سیلی و برش رویِ سینه اش را به خاطر داشت.
به سمت جانمازم رفتم و کمی عقب تر از سجاده یِ حسام، پهنش کردم.
" بلندشو جنابِ امیرمهدی.. بلند شو که ظاهرا زیادم سر به زیر نیستی.. پاشو نمازمونو بخوونیم تا این فرشته ها بدبختم نکردن.. "
با تبسم مقابلم ایستاد و پیشانی ام را بوسید
" خیالت تخت.. از هیچ کدومشون شماره نگرفتم.. تا حوری مثل سارا خانوم دارم، اونا به چه کارم میان آخه..؟؟ "
چقدر ساده بود سارایِ آلمان نشین، که عشق را در روابطِ بدونِ مرز با جنس مخالف می دید.
این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بدونِ حسی کثیف..
پر بود از عطر یاس و خلائی شیرین از حریرِ آدمیت..
و من مدیونش بودم، احیایِ حیایِ شرقی ام را، به متانتِ حسامی که در مدتی کوتاه، ارثیه یِ دخترکان ایرانی را در وجودم زنده کرده بود..
گونه سیب کردم و پشتِ سرش به نماز ایستادم.
با هر رکعتی که می خواند، سبکتر از قبل رویِ پرده ی مه قدم میزدم. و طعم بی نظیر نماز در جانِ روحم می نشست..
این زیباترین، ادایِ بندگی ام در طولِ عمرِ کوتاهِ مسلمانی ام بود.
نماز که تمام شد به سمتم برگشت
" قبول باشه. قبول باشه بانو.. یادت نره مارو دعا کنی هااا.. "
چقدر چسبید، این نمازِ عاشقانه.
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
‼️این داستان کاملا واقعی است
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✋ما زیر پرچم دو #حسن سینه می زنیم...❤️ #اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله مراسم_عزاداری به مناسبت ش
🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)
🚩 هيئت عاشقان روح الله_ره_
—----------------
📣 #گزارش_صوتی
🏴 مراسم عزاداری شهادت #امام_حسن_عسکری_ع_
❤️یادبود شهید #حاج_حسن_صمدی
—---------------
🔶 با سخنرانی:
👈 حجت الاسلام #انتظاری
—---------------
🔷 بـا نوای:
👈حاج #میثم_جهدی
—----------------
📆 زمان:
👈 چهارشنبه23آبان ماه۱۳۹7
—----------------
🗺 مکان:
👈 اصفهان| درچه|اسلام آباد | ک-شهیدبهشتی |پرچم هیئت
—----------------
https://eitaa.com/asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (10).mp3
27.51M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
🔉 #سخنرانی
🎤 #حجت الاسلام #انتظاری
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله.mp3
12.08M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
معرفت حکم میکند اینجا
وقت گریه به رسم جود و کرم
همه یادی کنیم این شبها
از تمام #مدافعان_حرم
همه دل خوشی ما این است
لااقل یک #حسن_حرم_دارد 😔
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #شعر_خوانی_و_روضه_شنیدنی
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (2).mp3
4.72M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
واویلا لحظه سخته احتزاره
چشم مولا بارون میباره
واویلا دیگه #مهدی بابا نداره 😭
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #زمینه
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (3).mp3
2.43M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔آآجرک الله یا صاحب الزمان_عج_
من فدای شال مشکی عزات
من فدای دونه دونه غصه هات ✋
بیا عزیز الزهرا 😔
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #تک
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (4).mp3
5M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔آجرک الله یا صاحب الزمان_عج_
امشب هوای #سامرا
داره دلم ....
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #واحد_سنگین
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (5).mp3
4.84M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔مازیرپرچم دو #حسن سینه میزنیم
دیشب دیدم توی خوابم
دارم واسه صحن تو
یه گلدسته میسازم 😍
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #واحد_حماسی
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
#امام_حسنی_ام_الحمد_الله
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (6).mp3
4.79M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔مازیرپرچم دو #حسن سینه میزنیم
تا نفس دارم ازش میخونم
به امام حسین بهش مدیونم
باورم اینه میگم از جونم
تا ابد من #حسنی میمونم 😍
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #شور_احساسی
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
#امام_حسنی_ام_الحمد_الله
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (7).mp3
2.59M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔مازیرپرچم دو #حسن سینه میزنیم
تکیه گاهم حسنه
پشت و پناهم حسنه
حاضرم گدا باشم
وقتی که شاهم #حسنه ❤️
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #شور_احساسی
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
#امام_حسنی_ام_الحمد_الله
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (8).mp3
3.44M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔برا اونا که #اربعین حرم نرفتند😔
من غلام نوکراتم
عاشق #کربلاتم
تا آخرش بااااهاتم ❤️
🎤 حاج #میثم_جهدی
🔉 #شور_احساسی
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (9).mp3
4.84M
🏴شهادت امام حسن عسکری_ع_ تسلیت
#گزارش_صوتی
💔مناجات پایانی با امام زمان_عج_
یا ایها لعزیز
ببین خسته حالی ام
آقای من 😔
🎤 حجت الاسلام #انتظاری
📌پیشنهاد دانلود
🚩 هیئت عاشقان روح الله_ره_
🏴 @asheghaneruhollah