eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
599 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
274 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
☔️ رمان جذاب 🔥☔️ قسمت اتحاد، عدالت، خودباوری من متولد ایالت «لوئیزیانا» ، شهر «باتون روژ» هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا🇺🇸 داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ... . هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن ... فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن ... و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم ... شعار مدارس و دانشگاه های🏫 ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه ... این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره ... ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم ... ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود ...😕 . برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد ... چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره ...😐☝️ برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم ... برای ما فقط یک مفهوم بود ... جنگ ... جنگ برای بقا ... جنگ برای زنده موندن ... . . بله ... من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها🔥 و دلال های مواد مخدر، 🔥دزدها، 🔥آدمکش ها 🔥و فاحشه ها🔥 بود ... منطقه ای که هر روز توش درگیری👊 بود ... تجاوز،🔥 دزدی،🔥 قتل🔥 و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود ... درسته ... من وسط جهنم متولد شده بودم ... و این جهنم از همون روزهای اول با من بود ... . . من بچه ی یه 🔥فاحشه دائم الخمر🔥 بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم بامن بود ... من وسط 🔥جهنم🔥 به دنیا اومده بودم... ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈به کلام:حجت الاسلام 🎤به نفس: کربلایی 📆سه شنبه 9 بهمن ماه 1397 🚩اصفهان،درچه،بلوارشهدا(اسلام اباد)کوی شهید بهشتی 🏴 🏴 📌پیشنهاد دانلود👇👇👇👇 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (1).mp3
29.45M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 🎤حجت الاسلام 📌موضوع:تکبر‼️ ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (2).mp3
7.88M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 😔استغفر الله من همونی ام که نفهمیدم😭 🎤کربلایی 📌 شنیدنی با پروردگارعالم ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (3).mp3
16.94M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈همه مدیون تو هستند،الهی سایه ات کم نشه از سر این ... 🎤کربلایی 📌 ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (4).mp3
5.01M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈بزرگتر از داغ تو داغی نیست... 🎤کربلایی 📌 حضرت ارباب ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (5).mp3
2.19M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈خیلی سخته اسیر بلا بشی😔 🎤کربلایی 📌 ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (6).mp3
7.27M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈السلام علی بضعه المصطفی... 🎤کربلایی 📌 ✅پیشنهاد دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (7).mp3
5.52M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈من از خودم خسته شدم به محضر تو اومدم ❤️ 🎤کربلایی 📌 ✅پیشنهاد ویژه دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
5شب سوگواره فاطمی1397.شب اول هیئت عاشقان روح الله (8).mp3
3.62M
📢 برنامه شب 5⃣شب سوگواره فاطمی 👈ای تب و تابم جان جانانم 😍 🎤کربلایی 📌 مدح امیرالمومنین ✅پیشنهاد ویژه دانلود 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
💢فردا را هیچ عاقلی از دست نمیدهد. امام موسی کاظم(ع) در حدیثی در مورد ماه «رجب‌»: هر کس یک روز از ماه را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود و هر کس ۳ روز از آن را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب می‌شود. 🔵اعمال روز رجب -✅روزه: روایت شده که حضرت نوح(ع) در این روز به کشتى سوار شد و به کسانى که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود. ✅غسل ✅زیارت امام حسین(ع): از امام جعفر صادق(ع) شده است که هر کس امام حسین(ع) را در روز اول رجب زیارت کند، او را بیامرزد. این فرصت بزرگ را از دست ندهیم @asheghaneruhollah
طفل تبسم نکندپس چه کند؟ مراسم عزاداری دهه سوم محرم۱۴۴۱ ❤️شب مراسم هیئت عاشقان روح الله به کلام:حجت الاسلام استاد به نفس:کربلایی 🆔 @asheghaneruhollah
💢فردا را هیچ عاقلی از دست نمیدهد. امام موسی کاظم(ع) در حدیثی در مورد ماه «رجب‌»: هر کس یک روز از ماه را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود و هر کس ۳ روز از آن را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب می‌شود. 🔵اعمال روز رجب -✅روزه: روایت شده که حضرت نوح(ع) در این روز به کشتى سوار شد و به کسانى که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود. ✅غسل ✅زیارت امام حسین(ع): از امام جعفر صادق(ع) شده است که هر کس امام حسین(ع) را در روز اول رجب زیارت کند، او را بیامرزد. این فرصت بزرگ را از دست ندهیم @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ ساعت از یک بامداد🕐 میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ١٣٩٠ مانده بود و در این نیمه شب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنی تر بود. روی میز شیشه ای اتاق پذیرایی هفت سین ساده ای چیده بودم🍃 و برای چندمین بار 🔥سعد🔥 را صدا زدم که اگر ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوش سلیقه گی ام توجه کند.😕 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی اش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد. میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی📱 را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی اش همیشه خلع سالحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم _هر چی خبر خوندی،بسه!😕 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد _شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!😏 لحن محکم عربی اش وقتی در لطافت کلمات فارسی مینشست، شنیدنی تر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. به صفحه گوشی نگاه کردم،👀📱 سایت العربیه باز بود... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ مصطفی🌸 را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و از درد روی زمین پا میکشید.😰😭 سوزش زخم شانه،.. 😭 مصیبت خونی که روی صندلی مانده.. 😭 و همسری که حتی 🔥از حضورش وحشت کرده بودم؛🔥😭 همه برای کشتنم کافی بود.. و این تازه مکافاتم بود که سعد برایم خط و نشان کشید _من از هر چی بترسم، نابودش میکنم! از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید😰😭 _ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم! با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست تا ابد یادم بماند که عربده کشید _به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!😡 هنوز باورم نمیشد عشقم شده باشد.. و او به قتل خودم تهدیدم میکرد.. که باور کردم در این مسیر شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود.. که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد _نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن! نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند،.. این زخم 🔥از پنجه هم پیاله های خودش🔥 به شانه‌ام مانده بود،.. یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند.. و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد.. که دیگر عاشقانه هایش نمیشد.. و او از اشکهایم پشیمانی ام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید..😠 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷 رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت وسعت سرسبز باغ، در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود ڪه هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یڪ روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان ڪشیده و خستگی یڪ روز بلند بهاری را خمیازه میڪشید. دست خودم نبود، ڪه این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنھا صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی ڪه از میان برگ سبز درختان و شاخه‌های نخل‌ها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میڪرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میڪرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده‌های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب، سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد. و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود ڪه زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور ڪه روی حصیر ڪف ایوان نشسته بودم، دست دراز ڪردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یڪ دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست ڪه خانه قلبم را دق الباب میڪند و بی آنڪه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم _بله؟ با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میڪردم تا پاسخم را بدهد ڪه صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند -الو... هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شڪست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع ڪردم و این بار با صدایی محڪم پرسیدم _بله؟ تا فرصتی ڪه بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از ڪنار صورتم پایین آورده و شماره را چڪ ڪردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را ڪنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تڪرار میڪند -الو... الو... از حالت تهاجمی صدایش، ڪمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم ڪه خودش با عصبانیت پرسید -منو میشناسی؟؟؟ ذهنم را متمرڪز ڪردم،اما واقعاًصدایش برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم -نه! و او بلافاصله و با صدایی بلندتر پرسید -مگه تو نرجس نیستی؟؟؟ از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است،اما چرا انقدر عصبانی بود ڪه دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم -بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم! ڪه صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد -ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم! و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول .... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah