eitaa logo
♡منتظراݩ امامـ زماݩ(عج)♡
121 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
11 فایل
↯♥ با این دل سیاه و تباهم چہ دݪ خوشم بࢪ این خیاݪ کهنه واهی، ببینمت✉ داࢪم یقین که ࢪوز وصال تو می‌رسد ذکࢪ لبم شده که الھی ببینمت😭💔 شرایطمون🌱♥️ https://eitaa.com/joinchat/3930783866C00e8e98901 @Ya_amamzaman ⇦ ایدی جهت تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️|شبتون‌فاطمے 🧡|عشقتون‌حیدرے 💛|لطفتون‌حسنے 💚|دلتون‌زینبے 💙|آرزوتون‌اربعین‌حسینے 💜|انتظارتون‌فرج‌مهدے یادتون نره با وضو بخوابید التماس دعا 🤲📿 💛🌱↓ ➺@asheghanesepahbodhajQasem
«بِسْـمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحمٰـنِ‌الرَّحیم»
♡منتظراݩ امامـ زماݩ(عج)♡
«خدا‌به‌آنچه‌که مستحق‌قلب‌هایمان‌باشد،آگاه‌است...»💛🌼 ツ▓♥
️اگࢪدࢪگیࢪیہ‌ࢪابطہ‌گناہ‌هستے💔 همین‌الان‌تصمیم‌بگیࢪ،👀 سࢪتوبالا‌بگیࢪ🌱 ونگاہ‌نگࢪان‌خدا‌ࢪوببین🙂 منتظࢪتہ‌ڪہ‌بࢪگࢪدے. ➺@asheghanesepahbodhajQasem
خانواده آسمانی ۵.mp3
11.99M
۵ 🚫 تمام افسردگی‌ها، اضطراب‌ها، تنش‌ها، غصه‌ها و... همه‌ی اسپندِ رویِ آتش شدن‌ها ؛ نتیجه‌ی زندانی کردنِ روح در یک قالب محدود است! ☜ تعریفِ ما از ریشه‌ی خودمان، اگر به همین تَن و پدر و مادری که آنرا به دنیا آوردند؛ منحصر شود؛ تمام روابطمان در همین چهارچوب زندانی می‌شوند ! ♨️ و روح نامحدود، ارتباط محدود، ارضائش نمی‌کند! ※ پس چکار باید کرد؟ 🎤 ➺@asheghanesepahbodhajQasem
اومد بهم گفت: میشه ساعت ۴صبح بیدارم کنی تا داروهامو بخورم.. ساعت ۴صبح بیدارش کردم تشکر کرد:) بلند شد از سنگر رفت بیرون.. بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت اما نیومد.. نگرانش شدم رفتم دنبالش دیدم یه قبر کنده توش نماز شب میخونه و زار زار گریه میڪنه.. بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی.. می‌خواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و میخام داروهام رو بخورم..!! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم چشمای من مریضه دلم مریضه من ۱۶سالمه.. چشام مریضه.. چون توی این ۱۶سال امام‌زمان رو ندیده.. دلم مریضه.. بعد از ۱۶سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم.. گوشام مریضه.. هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم.. ! راستی‌توچندسالته...؟! ➺@asheghanesepahbodhajQasem
🎙' دوست‌داشتن‌آدم‌هایِ‌بزرگ،انسان‌رابزرگ مۍکند،ودوست‌داشتن‌آدم‌هایِ‌نورانۍبھ انسان‌نورانیت‌مۍدهد...! اثروضعۍمحبوب،آنقدرزیاداست‌ڪھ‌آدم‌ بایدمراقب‌باشدمبادابھ‌افرادبۍارزش‌علاقھ پیداکند🚶‍♂..! ! :) ➺@asheghanesepahbodhajQasem
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۴( 📚انتشارات عهدمانا پس از بستن گیرهٔ در، بازگشت. گفت : نگران نباش پسرم ! با من بیا تا به اتاقک پشت محراب برویم. آنجا دنج و امن است. به طرف در چوبی کوچک کنار محراب حرکت کرد . کشیش برای غلبه بر ترسش پرسید : تو مطمئنی که دو نفر تعقیبت می کردند ؟ » رستم گفت : « بله ، امّا به نظر نرسید که مأموران کا.گ.ب باشند ؛ اگر آنها به من شک داشتند دستگیرم می کردند. حتما دزد بودند و می خواستند کیفم را بدزدند. » کشیش بیش از این نمی توانست بر ترس و کنجکاوی اش غلبه کند. گفت : « بازش کن ببینم چیست ؟ رستم گره های بقچه را گشود. اوراق کوچک و بزرگی که شیرازه ای نداشت ، نگاه کشیش را به خود جلب کرد . ورق های کاغذ پاپیروس مصری ، قلب کشیش را لرزاند صندلی اش را جلوتر کشید و خودش را روی میز خم کرد و با چشم هایی که هر لحظه ریز و ریزتر می شد به ورق های پاپیروس نگاه کرد. با دو انگشت دست و با احتیاط بسیار، ورق رویی را لمس کرد تا مطمئن شود آنچه می بیند یک رؤیا نیست ، بلکه شاید یک معجزه باشد. طاقت نشستن نداشت. از جا بلند شد و ایستاد و روی میز خم شد. از جیب بغل قبایش عینکش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌﷽⭐️🌈 |♡•°پیام‌آخر‌شب 🌙 ‌⭐️•°| 🦋۱:قࢪآنو ختم ڪنیم با خوندن۳باࢪ سوࢪه توحید 🌸۲:پیامبࢪانو شفیع خودمون ڪنیم با فࢪستادن ۱باࢪ صلوات↓ أَللّهُمَّ صَلِ؏َـلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ اَللهُمَ صَلِ ؏َـلےٰجَمیعِ الاَنبیاءوَالمُࢪسَلیݩ 🌹۳:مؤمنین ࢪو ازخودمون ࢪاضے نگہ داࢪیم با ذڪر↓ اَللّهُمَ اغْفِرلِلمؤمنین وَالمؤمِنات ☘یہ حج و سہ عمࢪه بہ جابیاریم باگفتن↓ سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر 🌷خوندن هزاࢪ ࢪڪعت نماز با۳باࢪگفتن. ذڪࢪ↓ یَفعَلُ اللهُ مایَشاءُبِقُدرَتِه وَیَحکُمُ مایُریدُبِعِزَتِه...(: 😴🌱•° ــــــــــــــ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌸🌱•° [📿] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💛🌱↓ ➺@asheghanesepahbodhajQasem