#شادزی_طنز_جبهه☺️
🔰 اخوی عطر بزن!
شب جمعه بود.
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل.
چراغا رو خاموش کردند. مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود. هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت.
یه دفعه اومد گفت:
+ اخوی بفرما عطر بزن! ثواب داره
- آخه الان وقتشه؟
+ بزن اخوی.. بوی بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند، صورت همه سیاه بود!
تو عطر ، جوهر ریخته بود.😄
بچه ها هم یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..
در باغ شهادت باز باز است
🌱 *#عاشقان_ظهور*
💫 @Asheghanezohoor
#شادزی_طنز_جبهه 😂
خاطرات خنده دار جبهه و جنگ
صبح روز عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه مناسبی در چهره بچهها دیده نمیشد از طرفی حدود ۱۰۰اسیر عراقی
را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه انبساط خاطری در بچهها پیدا شود و روحیههای گرفته آنها از آن حالت
خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچارهها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن میکردند. مشتم
را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.
فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را
جواب میدادند بچههای خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان میداد که یعنی شعار ندهید! او میگفت: قربانی من هستم
«انا قربانی»و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان میدادند و میگفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما
اشتباه کردیم😂😂😂
💫 @Asheghanezohoor