▪️ یادداشت یکی از بچه های برنامه ی #اقیانوس_آرام پس از دستگیری #مرضیه_هاشمی
سلام #خانم_هاشمی
از وقتی خبر بازداشت شما را شنیدم همه اش دارم با خودم لحظه لحظه آن روز جمعه که آمدین استدیو اقیانوس آرام و قصه زندگیتان را برایمان تعریف کردین مرور می کنم. چقدر آن روز با شما کیف کردیم. چقدر خندیدیم و چقدر یاد گرفتیم.
با آن #لهجه آمریکاییتان چقدر بامزه و دلنشین فارسی صحبت می کردین.
نمی دانم الان توی کدام اتاق تاریک هستین. اصلا نمی دانم خانوادتان را ملاقات کرده اید یا نه. شنیده ام حجاب از سرتان برداشته اند و با یک تیشرت موهایتان را پوشانده اید.
یادم آمد از آن روزی برایمان گفتین که برای اولین بار بعد از #مسلمان شدن با حجاب به خانه رفتین و مادرتان چقدر تعجب کردند . یادم آمد همان روز به شما گفتند: این مسیری که انتخاب کرده اید چقدر برایتان دردسر درست می کند و چه آینده پر مخاطره ای در انتظارتان هست.
یادم آمد ازخاطرات نوجوانی تان که چون رنگ پوستتان با بقیه متفاوت بود تحقیرتان می کردند.
یادم آمد که وقتی با نام ایران و انقلاب ایران آشنا شدید چقدر بی تاب دانستنش بودید. راستی همین روزها جشن چهل سالگی انقلاب را می گیریم ...
یاد آمد که گفتید قهرمان زندگیتان امام خمینی است. گفتید برایتان سوال بود که چرا وقتی مردم ایران #امام_خمینی را می بینند گریه می کنند . یادتان هست اولین باری که امام را دیدید چطور برایمان توصیفشان کردید. گفتیدبی اختیارزار زار گریه می کردید.
از بعد از آن روز هر وقت میدان آزادی را می بینم یاد شما میافتم . یاد اولین باری که به تهران آمدید و چقدر با دیدن میدان آزادی ذوق کردید.
خانم هاشمی عزیز از امنیتی برایمان گفتید که اینجا در ایران هست و آنجا در آمریکا برایتان کیمیا بود.
از خانواده گفتید که هنوز هم اینجا گرم است و آنجا در کشور مادریتان چیزی ازش نمانده.
راستی نوه هاتان خوبند؟
حتما دلتنگ #مادربزرگ شده اند.
مگر می شود دلشان برای مادربزرگ مهربانی مثل شما تنگ نشود
برایمان گفتید که دنبال حقیقت باشیم حتی اگر سخت باشد و با سختی محقق شود.
یادم هست یکی از بچه ها از شما پرسید با این همه فعالیت رسانه ای که در ایران دارید نمی ترسید که دوباره به آمریکا برگردید و شما با خنده گفتید نه.
خانم هاشمی یک سوال دیگه از آن روز مانده است:
مگر نه اینکه آنقدر در کشور شما از آزادی و حقوق بشر می گویند؟
پس اینکه می گویند شما را با آن وضعیت بازداشت کرده اند....
محبان حضرت زهرا(س)
هرکس حاجت داردنزد مادرم ام البنین برود👇بخون:
🔹زمانی که کاروان حسینی به سمت کرب و بلا میروند، ام البنین میرود دم دروازه و به یک نفر میگوید که بروید عباسم رو صدا بزنید و بیاید،بگویید مادرت با تو کاردارد.
🔸عباس می اید و اورا در آغوش میگیرد.و میگوید نخواستم جلوی حسین تورو در آغوش بگیرم مبادا حسین حسرت بخورد...
🔹بعد به عباس میگوید مواظب برادرت حسین باش.
🔸از طرفی هم وقتی که خبرهای #شهادت پسرانش رو بهش میدن اول میگوید از حسین چه خبر؟؟؟
🔹بعد که خبر شهادت #حسین رو گفتند آهی کشید و گفت مگر عباس من زنده نبود؟؟؟
🔸اگر #عباس من زنده بود محال بود بگذارد حسین رو شهید کنند. 🌹
در عالم خواب حضرت عباس رو دیدند گفتند آقا جان راهی بگذار تا دعاهایمان نزد تو به اجابت برسد گفتند، هرکس حاجتی دارد نزد مادر من ام البنین برود...
💔#درمورد_عروس_حضرت_ام_البنین
. ⁉️ آیا از #همسر و بچه های حضرت عباس (ع) خبر دارید؟
💚 حضرت عباس (ع) تنها با یک #زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود.
او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی (ع) بود.
لبابه از #حضرت_ابوالفضل پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت.
یکی از پسران او بنام #قاسم در کربلا شهید شد.
خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از #آزادی اسرا او به #مدینه برگشت.
#لبابه روز و شب #گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط #مادربزرگ پاکشان #ام_البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما او هم دوسال بعد از واقعه #کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به #امام_سجاد علیه السلام منتقل شد.
.
"هر دوی آنها #مادران_شهید و #همسران_شهید بودند..."
روز #بزرگداشت مادران شهدا🌹
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس (ع) نزد امام سجاد (ع) می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
📚منبع سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
. .