eitaa logo
محبان حضرت زهرا(س)
230 دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
56 فایل
🌺دیده ی عالم ندیده زهره ای مانند زهرا(س)🌺 پیوستن شما به کانالمون باعث افتخارمونه😊 هدف ما شادی مادرمون حضرت زهراست #ایدی_کانال @aheghanzahra ورود با ذکر صلوات ارتباط با خادم کانال: @hobozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 ❣ازدواج شهدا کجا و ازدواج ما کجا..؟! 🍂گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبک تنگـ💔 می شود... 🎉ازدواجی به سبک 🎀که بجای اینکه به فکرِ برگزاری مراسم تجملاتی باشد به فکر رساندن کارت عروسی به حرم 🕌 بود...مراقب بود در مجلسش گناه نشود🔞 آخر مهمان ویژه ی👌 مجلسش بود... 🎉ازدواجے مثل 🎀که شبِ عقد از همسرش💞 مُهر در خواست کرد تا بجا آورد‌... میتوانست مثل خیلی های دیگر مشغول رقص و بی بند و باری باشد ⚡️اما فهمید که نعمت خداست😍 و در قبال نعمت باید کرد نه عصیان🚫 🎉یا مثلا ازدواجی شبیه به 🎀که همسرش گفت نمیخواهم ام بیشتر از یک جلد قرآن📖 و شاخه نبات🌹 باشد...او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهریه است و حق زن است👌 و ... 🎉یا دلم برای ازدواجی به سبک تنگ شده... 🎀که خرید عقد همسرش یک 💍 و یک جفت کیف👜 و کفش بود و مراسم عقدش را خیلی ساده با نفر مهمون👥 برگزار کرد... 🎉یا شهید 🎀که زندگیشان را در اتاق کوچکی روی شروع کردند! دریغ از یک چراغ خوراک پزی🍲 در ... 🎉یا شهید مهدی_باکری 🎀که اهل و از تجملات بیزار؛ که زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری🏡 شروع کردند! همراه با وسایل ضروری زندگی که آن قدر بود در یک پیکان🚘 استیشن جا می شد... 🎈آن روز ها مراسم را میگرفتند در به تقوا و دیانت توجه میکردند👌 نه پول و ظواهر😊 ⇜خدایی میکردند ⇜و علوی زندگی میکردند... 🎈این روزها سخت درگیر تجملات و شدیم😔 و معترض هم هستیم که چرا اینقدر و بدبختی زیاد است... 🎈ما بجای به👈 "شعائر" الهی به👈 "ظواهر" دنیوی توجه مکنیم.... 🎈به راستے که همه ی ما میدانیم راه و چیست. و وای به حال ما که و اینگونه عمل می کنیم😔 🌹🍃🌹🍃
روحیه با نشاطی داشت و در سفرها سعی می‌كرد طوری رفتار كند كه به دیگران خوش بگذرد☺️.بهار سال پنجاه و نه، با او و سه نفر دیگر، یك سفر كوتاه خانوادگی به قم و محلات رفتیم. در مسیر، به هر شهر می‌رسیدیم، به زبان محلی آن‌جا حرف می‌زد یا شعری می‌خواند.🙂 وقتی به محلات رسیدیم، گفت: «خانم ها و آقایان! من به لهجه محلاتی بلد نیستم، در عوض حاضرم برایتان دزفولی، كردی یا قمشه‌ای بخوانم!»😃 او خیلی اهل شوخی نبود ولی روحیه شادی داشت. گاهی اوقات فقط با یك جمله كوتاه، در قالب شوخی، حرف خودش را می‌زد🙂. یك روز كه از جبهه به شهرضا برمی‌گشت، سری هم به خانه ما زد. باران شدیدی🌧 می‌بارید. وقتی در خانه را باز كردم و او را دیدم، خوشحال شدم😍. همان‌طور كه زیر باران ایستاده بود، گفتم: «باران و مهمان هر دو رحمتند، امروز هر دو با هم نصیب من شد.»☺️ او در حالی كه اوركتش خیس شده بود، با خنده جواب داد: «اتفاقاً اگر هر دو با هم بمانند، آن وقت مایه زحمتند!»😐 با این جمله، متوجه شدم كه او را بیرون در نگه داشته‌ام. عذرخواهی كردم و گفتم: «بفرمایید حاج آقا! اصلاً حواسم نبود.»🙈😂 راوی : خواهر شهید ❤️