#سلام_امام_زمانم
مهدی جان ... صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہام
اَدْعوُكَ يا سَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه میخوانمت ای آقای من به زبانی كه گناه لالش كرده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Allah_Almighty
کتاب #صحیفه_مهدیه
#بخش_توسل
#توسّل به حضرت #بقيّة_اللَّه عجّل اللَّه تعالي فرجه الشریف در #مشکلات
روايت شده است :
🔻اگر مؤمني که امري از امور دنيوي يا اخروي بر او سخت شده، به صحرا رود و اين دعا را هفتاد مرتبه بخواند، امداد و کمکي از جانب حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه به او ميرسد.
"يا فارِسَ الْحِجازِ أَدْرِکْني، يا أَبا صالِحِ الْمَهْدِيَّ أَدْرِکْني، يا أَبَا الْقاسِمِ أَدْرِکْني أَدْرِکْني وَلاتَدَعْني، فَإِنّي عاجِزٌ ذَليلٌ."
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
💫بِسْــــمِ ربِّ الْعِشــْــقْ♥️
📕 #رمان_شهیـــد_عـــاشـــق_چمــــران ༺🌹
💖༺به روایــــت: همســــرش "غــــاده"🌈
🕊🌱 #قسمت_بیست_هفتم
او خندید وگفت :
تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خداوند است. باید به این مرحله ازتکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند .
حالا من با اطمینان خاطر میتوانم بروم .
من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم . شب رفتم بالا . وارد اتاق که شدم دیدم که مصطفی روی تخت دراز کشیده ، فکر کردم خواب است . آمدم جلو و اورا بوسیدم .
مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت .
یک روز که اومدم دمپایی هایش را بگذارم جلوی پایش ، خیلی ناراحت شد ، دوید ، دوزانو شد و دست مرا بوسید ، گفت: تو برای من دمپایی می آوری ؟
آن شب تعجب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد .
احساس کردم او بیدار است ، اما چیزی نمی گوید ، چشمهایش را بسته و همین طور بود.
مصطفی گفت: من فردا شهید می شوم . خیال می کردم شوخی می کند. گفتم: مگر شهادت دست شماست ؟
گفت: نه ، من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب میدهد . ولی من میخواهم شما رضایت بدهید . اگر رضایت ندهید من شهید نمیشوم .
خیلی این حرف برای من تعجب آور بود. گفتم: مصطفی ، من رضایت نمی دهم و این دست شما نیست . خوب هر وقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم ، ولی چرا فردا ؟
و او اصرار می کرد که: من فردا از این جا می روم . می خواهم با رضایت کامل تو باشد .
و آخر رضایتم را گرفت ....
📝&ادامــــه دارد...🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌱 #قسـمـت_بیست_هشتم
و آخر رضایتم را گرفت . من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم .
نامه ای داد که وصیت اش بود و گفت: تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد ، گفت: اول اینکه ایران بمانید .
گفتم: ایران بمانم چکار؟ این جا کسی را ندارم . مصطفی گفت: نه ! تقرب بعد از هجرت نمی شود .
ما این جا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید . نمی توانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور، کشور خودتان باشد .
گفتم: پس این همه ایرانیان که در خارج هستند چکار میکنند؟ گفت: آن ها اشتباه می کنند .
شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید . هیچ وقت ! دوم این بود که بعد از او ازدواج کنم . گفتم: نه مصطفی ، زن های حضرت رسول (ص) بعد از ایشان... که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم . گفت: این را نگویید . این ، بدعت است . من رسول نیستم . گفتم: می دانم .
می خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی کنم
.
غاده همیشه دوست داشت به مصطفی اقتدا کندو مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند. به غاده می گفت: نمازتان خراب می شود.
و او نمی فهمید شوخی می کند یا جدی می گوید ، ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و می دید مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود ، صورتش را به خاک می مالد ، گریه می کند ، چقدر طول می کشید این سجده ها !
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد ، غاده تحمل نمی آورد می گفت: بس است دیگر استراحت کن ، خسته شدی .
و مصطفی جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش را خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم ...
📝&ادامــــه دارد...
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
ROMANKADEMAZHABI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢منتظران راحت طلب!!
🎙 استاد #رحیم_پور_ازغندی
alamatha
💬 استاد پناهیان:
امام زمان(عج) در توقیع شریف خود تصریح فرمودند که اگر شیعیان ما #جمع_شوند و به عهدی که ما به گردن آنها داریم وفا کنند، به سرعت سعادت مشاهدۀ ما نصیبشان میشود. (احتجاج،ج۲،ص۴۹۹)
✅ یعنی اینکه هرکس «تکی» به حضرت ابراز ولایتمداری کند، مانع ظهور را برطرف نمیکند! طبق این روایت، ولایتپذیری حضرت باید «عَلَىٰ اِجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ» باشد.
alamatha
#سلام_امام_زمانم ❣
بیچاره دلم طالب دیدار تــو باشد
درمانده و افتاده چنان پای تو باشد💔
من در قفسی؛ منتظر روز وصالم
آن روز که دلها همه دریای تـو باشد✨🍃
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#صبحتون_مهدوی 🌼
Modafeaneharaam
#بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔶 وأَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسافَةِ
💖 خدایا!
🌸 و من مسافری هستم که تو راه رسیدن به خودت را برایم نزدیک ساختی...
🌸 و من چقدر خوشبختم که تو را دارم
🌸باتوکل به خدا امروز را شروع
می کنیم
📗 فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
t_a_h_d
#پروفایل
خدا
را شناختم به گسستن اراده ها
و باز شدن گره ها💙
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
Allah_Almighty
#امام_مهدی_عج_در_آینه_غدیر
آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Allah_Almighty
✍آیتالله بهجت(ره):
ما امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را دوست می داریم، چون امیر نحل(فرمانده کل) است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برای ما امیر قرار داده است؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
📚 در محضر بهجت، ج2، ص187
🇮🇷 یاوران مهدی💚 عجّ الله
#خاطره استاد پناهیان
متن خاطره:
یک کسی بود که خیلی خودش را برای امام زمان(ع) میکُشت. پیش من آمده بود و میگفت: حاج آقا! من از شدّت عشق و محبت به مولا، دیگر تحمل ندارم و طاقتم تمام شده است!
به او نگاهی کردم و گفتم: ازدواج کردهای؟
گفت: نه!
گفتم: ازدواج کن درست میشود!
آن جوان خیلی ناراحت شد، لابد گفته: یعنی چه؟! من دارم از محبّت به آقا امام زمان(ع) حرف میزنم و اینکه چقدر بیتاب حضرت شدهام، آنوقت شما میگویید: اگر ازدواج کنم درست میشود!
بعد از چند سال دوباره آن جوان را دیدم؛ خیلی آرام بود و دیگر در چهرهاش اضطرار دیده نمیشد. به او گفتم: فلانی ازدواج کردی؟ گفت بله! گفتم درست شدی؟! تازه یادش افتاد که من دارم راجع به چه موضوعی، صحبت میکنم. گفت: بله، حاج آقا! درست شد.»
عشق ناپایدار به امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
🕊أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕊
🇮🇷 یاوران مهدی💚 عجّ الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴امسال محرم پررونق تر
خواهد بود❗️
#استاد_علیرضا_پناهیان🎤
shahid_hadi124
Nariman Panahi - Marham Vase Cheshme Taram Mikham 128 (MusicTarin).mp3
8.8M
مر حم واسه چشم ترم می خوام
حالم بده حرم می خوام.............
یعنی ارباب امسال دیگه نمی تونیم
بیاییم و بین الحرمین و گنبد زیبایت
را ببینیم 😔😔⁉️⁉️😔😔⁉️⁉️
چقدر به این دل گفتم گناه نکن
تو دیگه کربلایی شدی........ 😭
چقدر به این چشم گفتم دیگه
گناه نکن. تو گنبد طلا دیده ای 😭
چقدر به این دستم گفتم تو دیگه.
دستت را به گناه آلوده نکن تو به
گنبد و بارگاه دست زدی....... 😭
چقدر به این پاهام گفتم دیگه سمت
گناه راه کج نکنید شماها روزها برای
دیدن بین الحرمین پیاده راه رفتید 😭
آخر بیچاره شدم وهمه چی ازم گرفته
شد حالا و اربعین دیگه ...... 😭😭
shahid_hadi124
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زير_سايه_بیرق
تا ماه محرّم هر شبانگاه زير سايه بیرق سَیِّدالشُّهدا (علیهالسّلام) به بهانه انتشار یک قطعه روضه
🎥صداى گريه مياد
🎤محمود #کریمی
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✍ #شهید_سلیمانی:
🌸🍃خداوندا ! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم.
🌸🍃امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی
#صبحتون_بخیـــــر_و
#منور_به_نور_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست سردار زمین بود
به ما ....
خندیدند 🍃🍃🍃
shahid_hadi124
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
💫بِسْــــمِ ربِّ الْعِشــْــقْ♥️
📕 #رمان_شهیـــد_عـــاشـــق_چمــــران ༺🌹
💖༺به روایــــت: همســــرش "غــــاده"🌈
🕊🌱 #قسـمـت_بیست_نهم
ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم .
اما او که خیلی شبها از گریه های مصطفی بیدار می شد ، کوتاه نمی آمد می گفت: اگر این ها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید، مگر شما چه مصیبتی دارید ؟
چه گناهی کردید ؟ خدا همه چیز به شما داده ، همین که شب بلند شدید یک توفیق است .
آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد ، می گفت: آیا به خاطر این توفیق که خدا داده اورا شکر نکنم ؟ چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می کرد ؟ مصطفی که کنار او است . نگاهش کرد . گفت: یعنی فردا که بروی دیگر تورا نمی بینیم ؟ مصطفی گفت: نه ! غاده در صورت او دقیق شد و بعد چشمهایش را بست .
گفت: باید یاد بگیرم ، تمرین کنم ، چطور صورتت را با چشم بسته ببینم .
شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود . نمی دانم آن شب واقعا چی بود .
صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحه اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه .
مصطفی این ها را گرفت وبه من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی . و بعد یکدفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا .
صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود.
کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یکدفعه خاموش شد انگار سوخت.
من فکر کردم : یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش می شود، این شمع دیگر روشن نمی شود .
نور نمی دهد ، تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید می کرد امروز ظهر شهید می شود.....
📝&ادامــــه دارد...
🕊🌱 #قسـمـت_سی_ام
تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید می کرد امروز ظهر شهید می شود .
مصطفی هرگز شوخی نمی کرد . یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود ، دیگر برنمی گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم ، آمدم پایین .
نیتم این بود که مصطفی را بزنم ، بزنم به پایش تا نرود . مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد .
من هرچه فریاد می کردم: میخواهم بروم دنبال مصطفی ، نمی گذاشتند .
فکر می کردند دیوانه شده ام ، کلت دستم بود ! به هرحال ، مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چکار کنم.
در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا،می رفتم پایین و فکر می کردم چرا مصطفی این حرفها را به من می زد .
آیا می توانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه می کردم ، گریه سخت . تنها زن ستاد من بودم . خانمی در اهواز بود به نام "خراسانی" که دوستم بود . باهم کار می کردیم .
یکدفعه خدا آرامشی به من داد . فکر کردم ، خُب ، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید ، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه . مانتو وشلوار قهوه ای سیری داشتم .
آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی . حالم خیلی منقلب بود.
برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از این که مصطفی امروز دیگر شهید می شود.
او عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را می زنی ؟ مصطفی هر روز در جبهه است .
چرا اینطور می گویی ؟ چرا مدام می گویی مصطفی بود ، بود ؟ مصطفی هست ! می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود ...
📝&ادامــــه دارد...
ROMANKADEMAZHABI
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
محرم نزدیک است یادمان باشد ...
اول نماز حسین،
بعد عزای حسین،
اول شعور حسینی،
بعد شور حسینی،
محرم زمان بالیدن است، نه فقط نالیدن ...
بساطش آموزه است نه موزه!
تمرین خوب نگریستن است. نه فقط خوب گریستن!
#پروفایل_محرم
Allah_Almighty