زمین به جهل مرکب اسیر بود و گرفتار
زمان نهان شده در شب شبی مخوف و شبی تار
تن زمانه پر از تب، ولی نبود پرستار
خلاصه شهر معذب از این سیاهی بسیار _
به سوی نور گریزان به فکر چارهی خود بود
در آن سیاهی مطلق پیِ ستارهی خود بود
ستارهای که درخشید و ماه مجلسمان شد
درخششی که سرآغاز راه یک جرَیان شد
زمین به لرزه درآمد زمان پر از هیجان شد
ستاره نور خدا بود در رسول عیان شد
خدا تشعشعی از نور خود نشان جهان داد
گلِ محمدیاش را برای خلق فرستاد
چه منّتی به سر اهل دین گذاشته اینک
برای خاتم هستی نگین گذاشته اینک
خدا ارادهی خود را بر این گذاشته اینک
و آخرین عَلمش را زمین گذاشته اینک
خدا نوشت: محمد! بخوان به نام خدایت
بخوان و سجده کن آندم به احترام خدایت
به کام خشک بنوشان ز جرعه جرعهی قرآن
لباس نور بپوشان به جسم اینهمه عریان
بشر درست کن آسان به دست سورهی انسان
به دست عشق مسلمان بساز از دل سلمان
بخوان به "نون و قلم" دست جهل را تو قلم کن
محمدم! به تمام جهان معرفیام کن
بگو خدای خطاپوش و چارهساز جهانم
بگو که خالق جودم، بگو که خالق جانم
قسم به عشق! بگو که همیشه عاشقشانم
اگر از عالم و آدم کسی گرفت نشانم
علیست آینهی من، نشانشان بده اورا
در او ودیعه نهادم تمام راز مگو را
بگو خلاصهی قرآن، ملاک سنجش ایمان
بگو تجسم رضوان و رَوح و رحمت و ریحان
بگو نمونهی انسان، بگو عیار مسلمان
بگو هرآنچه که گفتیم و گفتهاند رسولان
خلاصه کرد خدا و علی از آب درآمد
و دین ز گوشهی چشم ابوتراب درآمد
بدان که هیچ پیمبر نمیرسد به نبوت
مگر به اذن علی، با قبول اصل ولایت
ولایت علوی بوده شرط اول بعثت
اگر نگویی از او، ناتمام مانده رسالت
برای اهل زمین از علی بخوان و صفاتش
بگو که خلق بداند علیست راه نجاتش
رسول، غرق خدا بود و مات و واله و مضطر
علی رسید هماندم، نشست پیش پیمبر
علیست خیره به احمد، رسول خیره به حیدر
علی دو دست نبی را گرفت و گفت برادر!
بگیر دست مرا یاعلی بگو نبیالله
حساب کن روی من، از شروع تا تهِ این راه
ندای وحی پیچیده تلاوت کن تو ای قاری
و إقرأ بِاسمِربِّک را که تو پیغمبری، آری!
میان باغ رویت گونه ات گل داده بود از تب
به روی منبر مهتاب خواندی از “عَلَق” آن شب
بلرزان با وقار خود دل سنگ هُبَل ها را
کمی آرام کن روح پریشان گسل ها
بگو از حال میخانه بگو از عالم مستی
بزن فالی “أدِر کأساً” بکش بر باده ها دستی
شراب از برکت چله نشینی اش ثمر دارد
و این باده هزاران مشتریِ پشت در دارد
بیا بندی بزن چینیِ لبریز از ترک ها را
بیا آزاد کن از گور ، جان دخترک ها را
خدا وقتی که قرآن را سروده در رثای تو
یقینا آمده انجیل و توراتش برای تو
بناتالله میخواندند در کعبه سه تا بُت را
تو ثابت کرده ای با سوره ی مریم تفاوت را
تو که اولیٰ تر از روح الامینی! یا امین الله
کمی در آسمان ما تجلی کن جناب ماه
اگر آنها ابوجهل اند و اهل کینه و قهرند
خدیجه با علی جانت هوا خواه تو در شهرند
رسول الله گفتن لفظ اغیار است ، نه زهرا
به گوش توست زیبا تر همیشه واژهی بابا
فراز کوه دوش تو علی در عرش اعلیٰ بود
و این تصویر عرفانی فرود لات و عزّی بود
حسن در هر کجا سایه به سایه بوده همراهت
حسین آرامِ جانت بود و تب می کرد با آهت
کسی همنام تو بر مرکبی از نور می آید
شبیه بعثتی موعود ما از دور می آید
امیر طاهری
اظهار میل نسبت به کسی که به تو بی اعتناست ، سبب خواری تو خواهد بود .
_مولا علی [ع] .
جز حسین(ع) کیست که در سایه مهرش برویم؟!
رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست:)
داریم با حسین حسین پیر میشویم
خوشحال از این جوانی از دست دادهایم
این روزگار میگذرد خوب یا که بد
بهتر که عمر ما در این خانه بگذرد
غیر از غلامی تو به دردی نمیخورم
بیرون کنی به فاطمه بیکار میشوم
روز من تو شب من تو
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم
به اَبی اَنتَ و اُمّی همهی اجدادم
سائل این درم و نوکر مادرزادم
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم
همه دارن به پابوسی تو میآیند
طبق معمول من بی سرو پا جا ماندم
یا صاحب الزمان