سلام میدونم حالتون خوب نیست اما زنگ بزنید ۱۶۲شبکه ۳داره زنگ میزنه به اصلاح طلب ها از ظریف گرفته تا مجید انصاری چه دلیلی داره کسانی که تا دیروز با تیکه پراکنی هاشون رئیس جمهور رو اذیت کردن حالا درباره رئیس جمهور و شهدای امروز از اینها بپرسن
باید مراقب باشیم که تو این پنجاه روز تا انتخاب رئیس جمهور جدید دنبال پاکسازی چهر های اصلاح طلب هستن
لطفا تماس بگیرید و بخواید از چهره های انقلابی مصاحبه بگیرن شبکه ۶هم مطهری رو آورده بود ...
کلی باظریف صحبت کردن!!!
مردم باید هوشیار باشند گول اصلاح طلبها و نخورند
دارن برنامه ریزی میکنن دوباره برگردند روی کار
۵۰ روز وقت دارن سیاه نمایی کنن برای ریاست جمهوری
از دیشب شروع کردن ،یکسره زیر نویس اسم اینا بوده
روحانی، خاتمی، حسن خمینی، الانم مطهری!!! حواسمون باشه ....اینا دوباره امید برا رو کار اومدن تو دلاشون شعله ور شده..خدا این چند وقت روبه خیر بگذرونه..
بادرایت آقا و بصیرت مردم با پیامک 30000162 اعتراض کنيد
و اینکه چرا باید پیام مزخرف ظریف اولین پیام ها باشه که چون ما تحریم شدیم ناوگان هوایی سالم نداشتیم پس این حادثه اتفاق افتاده!!!
انگار داره میگه. تقصیر خوشون بوده که با غرب دست دوستی ندادند!!!!
@khakrize_farhangi313
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه شود آهویت باشم
دو سه شب در کویت باشم
✨پرواز دل به حرم امام رضای مهربان سلام الله علیه💚
#امام_رضا
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🌷#دختر_شینا
#قسمت37
✅ فصل نهم
💥 دو روز از رفتن صمد میگذشت. برای نماز صبح که بیدار شدم، احساس کردم حالم مثل هر روز نیست. کمر و شکمم درد میکرد. با خودم گفتم: « باید تحمل کنم. به این زودی که بچه به دنیا نمیآید. »
هر طور بود کارهایم را انجام دادم. غذا گذاشتم. دو سه تکه لباس چرک داشتیم، رفتم توی حیاط و توی آن برف و سرمای دی ماه قایش، آنها را شستم.
💥 ظهر شده بود. دیدم دیگر نمیتوانم تحمل کنم. با چه حال زاری رفتم سراغ خدیجه. او یکی از بچههایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانهی ما.
از درد هوار میکشیدم. خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برایم درست میکرد و زعفران دمکرده به خوردم میداد. کمی بعد، شیرینجان و خواهرهایم هم آمدند. عصر بود. نزدیک اذان مغرب بچه به دنیا آمد. آن شب را هیچوقت فراموش نمیکنم. تا صدایی میآمد، با آن حال زار توی رختخواب نیمخیز میشدم. دلم میخواست در باز شود و صمد بیاید. هر چند تا صبح به خاطر گریهی بچه خوابم نبرد؛ اما تا چشمم گرم میشد، خواب صمد را میدیدم و به هول از خواب میپریدم.
💥 یک هفته از به دنیا آمدن بچه میگذشت. او را خوابانده بودم توی گهواره که صدای در آمد. شیرین جان توی اتاق بود و به من و بچه میرسید. قبل از اینکه صمد بیاید تو، مادرم رفت. صمد آمد و نشست کنار رختخوابم. سرش را پایین انداخته بود. آهسته سلام داد. زیر لب جوابش را دادم. دستم را گرفت و احوالم را پرسید. سرسنگین جوابش را دادم. گفت: « قهری؟! »
جواب ندادم.
دستم را فشار داد و گفت: « حق داری. »
گفتم: « یک هفته است بچهات به دنیا آمده. حالا هم نمیآمدی. مگر نگفتم نرو. گفتی خودم را میرسانم. ناسلامتی اولین بچهمان است. نباید پیشم میماندی؟! »
💥 چیزی نگفت. بلند شد و رفت طرف ساکش. زیپ آن را باز کرد و گفت: « هر چه بگویی قبول. اما ببین برایت چه آوردهام. نمیدانی با چه سختی پیدایش کردم. ببین همین است. »
پتوی کاموایی را گرفت توی هوا و جلوی چشمهایم تکان تکانش داد. صورتی نبود؛ آبی بود، با ریشههای سفید. همان بود که میخواستم. چهار گوش بود و روی یکی از گوشههایش گلدوزی شده بود، با کاموای سرمهای و آبی و سفید
💥 پتو را گرفتم و گذاشتم کنار گهواره. با شوق و ذوق گفت: « نمیدانی با چه سختی این پتو را خریدیم. با دو تا از دوستهایم رفتیم. آنها را نشاندم ترک موتور و راه گرفتیم توی خیابانها. یکی اینطرف خیابان را نگاه میکرد و آن یکی آنطرف را. آخر سر هم خودم پیدایش کردم. پشت ویترین یک مغازه آویزان شده بود. »
آهسته گفتم: « دستت درد نکند. »
💥دستم را دوباره گرفت و فشار داد و گفت: « دست تو درد نکند. میدانم خیلی درد کشیدی. کاش بودم. من را ببخش. قدم! من گناهکارم میدانم. اگر مرا نبخشی، چهکار کنم؟! »
بعد خم شد و دستم را بوسید و آن را گذاشت روی چشمش. دستم خیس شد.
گفت: « دخترم را بده ببینم. »
گفتم: « من حالم خوب نیست. خودت بردار. »
گفت: « نه... اگر زحمتی نیست، خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد. »
💥 هنوز شکم و کمرم درد میکرد، با اینحال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش. بچه را بوسید و گفت: « خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی. »
همان شب صمد مهمانی گرفت و پدرم اسم اولین بچهمان را گذاشت، خدیجه.
بعد از مهمانی، که آبها از آسیاب افتاد، پرسیدم: « چند روز میمانی؟! »
گفت: « تا دلت بخواهد، ده پانزده روز. »
گفتم: « پس کارت چی؟! »
گفت: « ساختمان را تحویل دادیم. تمام شد. دو سه هفتهی دیگر میروم دنبال کار جدید. »
💥 اسمش این بود که آمده بود پیش ما. نبود، یا همدان بود یا رزن، یا دمق. من سرم به بچهداری و خانهداری گرم بود. یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقابها را توی سفره میچیدم. صمد هم مثل همیشه رادیویش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش.
🔰ادامه دارد.....
💚⃟♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🌷#دختر_شینا
#قسمت38
✅ فصل دهم
💥 سفره را که انداختند و ناهار را آوردند، یکدفعه بغضم ترکید. سرم را زیر لحاف بردم و دور از چشم همه زدم زیر گریه. دلم میخواست صمد خودش پیش مهمانهایش بود و از آنها پذیرایی میکرد. با خودم فکر کردم چرا باید همه چیز دست به دست هم بدهد تا صمد از مهمانی دخترش جا بماند.
💥 وقتی ناهار را کشیدند و همه مشغول غذا خوردن شدند و صدای قاشقها که به بشقابهای چینی میخورد، بلند شد، دختر خواهرم توی اتاق آمد و کنارم نشست و در گوشم گفت: « خاله! آقا صمد با مامان و بابایم رفتند رزن. گفت به شما بگویم نگران نشوید. » مهمانها ناهارشان را خوردند. چای بعد از ناهار را هم آوردند. خواهرها و زنداداشهایم رفتند و ظرفها را شستند. اما صمد نیامد. عصر شد. مهمانها میوه و شیرینیشان را هم خوردند. باز هم صمد نیامد. حاجآقایم بچه را بغل گرفت. اذان و اقامه را در گوشش گفت. اسمش را گذاشت، معصومه و توی هر دو گوشش اسمش را صدا زد.
💥 هوا کمکم داشت تاریک میشد، مهمانها بلند شدند، خداحافظی کردند و رفتند. شب شد. همه رفته بودند. شیرین جان و خدیجه پیشم ماندند. شیرین جان شام مرا آماده کرد. خدیجه سفره را انداخته بود که در باز شد و شوهرخواهر و خواهرم آمدند. صمد با آنها نبود. با نگرانی پرسیدم: « پس صمد کو؟! »
خواهرم کنارم نشست. حالش خوب شده بود. شوهرخواهرم گفت: « ظهر از اینجا رفتیم رزن. دکتر نبود. آقا صمد خیلی به زحمت افتاد. ما را برد بیمارستان همدان. دکتر با چندتا آمپول و قرص، خونِ دماغِ گرچی را بند آورد. عصر شده بود. خواستیم برگردیم، آقا صمد گفت: « شما ماشین را بردارید و بروید. من که باید فردا صبح برگردم. این چه کاری است این همه راه را بکوبم و تا قایش بیایم. به قدم بگویید پنجشنبهی هفتهی بعد برمیگردم. »
💥 پیش خواهر و شوهرخواهرم چیزی نگفتم، اما از غصه داشتم میترکیدم. بعد از شام همه رفتند. شیرین جان میخواست بماند. به زور فرستادمش برود. گفتم: « حاجآقا تنهاست. شام نخورده. راضی نیستم به خاطر من تنهایش بگذاری. »
وقتی همه رفتند، بلند شدم چراغها را خاموش کردم و توی تاریکی زارزار گریه کردم.
💥 حالا دو تا دختر داشتم و کلی کار. صبح که از خواب بیدار میشدم، یا کارهای خانه بود یا شستوشو و رُفتوروب و آشپزی یا کارهای بچهها. زنداداشم نعمت بزرگی بود. هیچ وقت مرا دستتنها نمیگذاشت. یا او خانهی ما بود، یا من خانهی آنها. خیلی روزها هم میرفتم خانهی حاجآقایم میماندم.
💥 اما پنجشنبهها حسابش با بقیهی روزها فرق میکرد. صبح زود که از خواب بیدار میشدم، روی پایم بند نبودم. اصلاً چهارشنبهشبها زود میخوابیدم تا زودتر پنجشنبه شود. از صبح زود میرُفتم و میشستم و همه جا را برق میانداختم. بچهها را ترو تمیز میکردم. همه چیز را دستمال میکشیدم. هر کس میدید، فکر میکرد مهمان عزیزی دارم. صمد مهمان عزیزم بود. غذای مورد علاقهاش را بار میگذاشتم. آنقدر به آن غذا میرسیدم که خودم حوصلهام سر میرفت. گاهی عصر که میشد، زنداداشم میآمد و بچهها را با خودش میبرد و میگفت: « کمی به سر و وضع خودت برس. »
💥 اینطوری روزها و هفتهها را میگذراندیم. تا عید هم از راه رسید. پنجم عید بود و بیشتر دید و بازدیدهایمان را رفته بودیم. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد گفت: « میخواهم امروز بروم. »
بهانه آوردم: « چه خبر است به این زودی! باید بمانی. بعد از سیزده برو. »
گفت: « نه قدم، مجبورم نکن. باید بروم. خیلی کار دارم. »
گفتم: « من دستتنهام. اگر مهمان سرزده برسد، با این دو تا بچه کوچک و دستگیر چهکار کنم؟ »
گفت: « تو هم بیا برویم. »
جا خوردم. گفتم: « شب خانهی کی برویم؟ مگر جایی داری؟! »
گفت: « یک خانهی کوچک برای خودم اجاره کردهام. بد نیست. بیا ببین خوشت میآید. »
گفتم: « برای همیشه؟ »
خندید و با خونسردی گفت: « آره. اینطوری برای من هم بهتر است. روز به روز کارم سختتر میشود و آمد و رفت هم مشکلتر. بیا جمع کنیم برویم همدان. »
🔰ادامه دارد...
💚♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🌷#دختر_شینا
#قسمت39
✅ فصل یازدهم
باورم نمیشد به این سادگی از حاجآقایم، زندادشم، شیرین جان و خانه و زندگیام دل بکنم. گفتم: « من نمیتوانم طاقت بیاورم. دلم تنگ میشود.»اخمهایش تو هم رفت و گفت: « خیلی زرنگی. تو طاقت دوری نداری، آنوقت من چطور دلم برای تو و بچهها تنگ نشود؟! میترسم به این زودی چهار پنج نفر بشوید؛ آنوقت من چهکار کنم؟! »
گفتم: « زبانت را گاز بگیر. خدا نکند. »
آنقدر گفت و گفت تا راضی شدم. یکدفعه دیدم شوخی شوخی راهی همدان شدهام. گفتم: « فقط تا آخر عید. اگر دیدم نمیتوانم تاب بیاورم، برمیگردمها! »
همینکه این حرف را از دهانم شنید، دوید و اسباب اثاثیهی مختصری جمع کرد و گذاشت پشت ژیان و گفت: « حالا یک هفتهای همینطوری میرویم، انشاءاللّه طاقت میآوری. »
قبول کردم و رفتیم خانهی حاجآقایم. شیرین جان باورش نمیشد. زبانش بند آمده بود. بچهها را گذاشتیم پیشش و تا ظهر از همهی فامیل خداحافظی کردیم. بچهها از مادرم دل نمیکندند. خدیجه از بغل شیرین جان پایین نمیآمد. گریه میکرد و با آن زبان شیرینش پشت سر هم میگفت: « شینا، شینا »
هر طور بود از شینا جدایش کردم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. صمد آنقدر ماشین را پر کرده بود که دیگر جایی برای خودمان نبود. ژیان قارقار میکرد و جلو میرفت. همدان خیلی با قایش فرق میکرد. برایم همه چیز و همه جا غریب بود. روزهای اول دوری از حاجآقایم بیتابم میکرد. آنقدر که گاهی وقتها دور از چشم صمد مینشستم و هایهای گریه میکردم. این سفر فقط یک خوبی داشت. صمد را هر روز میدیدم. هفتهی اول برای ناهار میآمد خانه. ناهار را با هم میخوردیم. کمی با بچهها بازی میکرد. چایش را میخورد و میرفت تا شب.
کار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خرابکاری منافقین و تروریستها. صمد با فعالیتهای گروهکها مبارزه می کرد. کار خطرناکی بود.
آمدن ما به همدان فایدهی دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل میدانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا میخواستند دکتر بروند، به امید ما راهی همدان میشدند. یا این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم.
یک ماه که گذشت. تیمور، برادر صمد، آمد پیش ما. درس میخواند. قایش مدرسهی راهنمایی نداشت. اغلب بچهها برای تحصیل میرفتند رزن – که رفت و برگشتش کار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعاً کارم زیاد شده بود. زحمت بچهها، مهمانداری و کارهای روزانه خستهام میکرد.
آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود.تیمور نشسته بود و داشت تکالیفش را انجام میداد که صدای زنگ در بلند شد.تیمور رفت و در را باز کرد. از پشت پنجره توی حیاط را نگاه کردم.برادرشوهرم، ستار،بود.داشت با تیمور حرف میزد.کمی بعد تیمور آمد لباسش را پوشید و گفت:«من با داداش ستار میروم کتاب و دفتر بخرم.»
با تعجب گفتم:«صمد که همین دیروز برایت کلی کتاب و دفتر خرید.»
تیمور عجله داشت برای رفتن. گفت: « الان برمیگردیم. »شک برم داشت،گفتم:«چرا آقا ستار نمیآید تو؟»
همینطور که از اتاق بیرون میرفت، گفت:«برای شام میآییم.»دلم شور افتاد. فکر کردم یعنی اتفاقی برای صمد افتاده. اما زود به خودم دلداری دادم و گفتم:«نه، طوری نشده.حتماً ستار چون صمد خانه نیست،خجالت کشیده بیاید تو. حتماً میخواهند اول بروند دادگاه صمد را ببینند و شب با هم بیایند خانه.» چند ساعتی بعد،نزدیک غروب،دوباره در زدند. این بار پدرشوهرم بود؛ با حال و روزی زار و نزار.تا در را باز کردم، پرسیدم:«چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!» پدرشوهرم با اوقاتی تلخ آمد و نشست گوشهی اتاق.هر چه اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده، راستش را نگفت. میگفت:«مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! دلم برای بچههایم تنگ شده. آمدهام تیمور و صمد را ببینم.»
باید باور میکردم؟! نه،باور نکردم.اما مجبور بودم بروم فکری برای شام بکنم. دلهرهای افتاده بود به جانم که آن سرش ناپیدا.توی فکرهای پریشان و ناجور خودم بودم که دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین که در را باز کردم، دیدم یک مینیبوس جلوی در خانه پارک کرده و فامیل و حاجآقایم و شیرین جان و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده میشوند. همان جلوی در وارفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار کردم بگویند چه اتفاقی افتاده ، کسی جواب درست و حسابی نداد.همه یک کلام شده بودند:«صمد پیغام فرستاده، بیاییم سری به شما بزنیم.»
باید باور میکردم؛ اما باور نکردم. میدانستم دارند دروغ میگویند. اگر راست میگفتند، پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود.تیمور با برادرش کجا رفته؟!چرا هنوز برنگشتند.این همه مهان چطور یکدفعه هوای ما را کردند.
🔰ادامه دارد....
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دلمان تنگ میشود برای بودنت
برای با مردم بودنت
تو را میسپاریم به مادرت زهرا...
خداحافظ سیدِ عزیزما💔
خادم امام هشتم، رییسجمهور هشتم، در شب ولادت امام هشتم آسمانی شد.🥀
شهادتت مبارک🌷
#رئیسی
#شهید_جمهور
#خادم_مردم
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❤️هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا #امام_حسین(ع) می رویم :❤️
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم
♥️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
🔹شخصی از امام صادق (ع)پرسید:
من زیاد به یاد حسین بن علی علیه السلام
هستم ، دراین حالت چه بگویم؟
حضرت فرمودند: #سه_بار_بگو:
#صلی_الله_علیک_یاابا_عبدالله
همانا سلام از دور و نزدیک
به حسین بن علی علیه السلام
می رسد.
آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❤️اللهم صل علی محمد وال وعجل
فرجهم ❤️
#کپی_با_ذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman3
♥️رسم عاشقی و اعمال قبل از خواب😍
♥️هدیه به امام زمان عج♥️
حتماانجام بدید😍
#اعمالقبلازخواب😴
💚حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب :
♥️1. قرآن را ختم کنید 💚😍
(=٣ بار سوره توحید)
♥️2. پیامبران را شفیعخودکنید💜 😍😍
(=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
♥️ 3. مومنینرا ازخودراضیکنید💛❤️😍
(=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات)میشود
♥️ 4.یکحجویکعمرهانجامدهید❤️🧡😍
( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)
♥️5. اقامه هزار ركعت نماز💖 ه
(=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»
♥️6. سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع)،
❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم❣
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾
♥️7. تسبیحات حضرت زهرا (س)
♥️8. قرائت آیة الکرسی خیلی مجرب میباشد✨
🦋 آیت الکرسی🦋
❣✨بسم الله الرحمن الرحیم✨❣
💚الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ
إلا بِإذنِهِ یَعلَمُ ما بَینَ أَیدِیهم وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض
وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدِّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله
فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور
وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون.💚
👈آیا حیف نیست هرشب به این .سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟
🌹 اگه یادامام زمانت بودی قبل اینکه بخوای چشماتو ببندی وبخوابی این چندتاکار رو انجام بده وهدیه کن به مولات.💖💖💖
👈وضو بگیر قبل از خواب که ثواب شب زنده داری رو داره
▪️یا فارس الحجاز ادرکنی❤️
▫️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
🌹هر گاه می خواهی به رختخواب بروی سوره حشر را قرائت کن و اگر مردی شهید محسوب می شوی. (الدر المنثور، ج6، ص187
🌹یا علی، هر شب سوره ی حشر را بخوان تا خداوند شرّ دنیا و آخرت را از تو باز بدارد. (تفسیر برهان)
🌹دوستان قبل خواب سوره حشریادتون نره،باعث رفع مشکلات وبراورده شدن حاجت هم میشه،چهل یک روزپشت سر هم بخونید.
🌹قبل از خواب صد مرتبه ذکر الباعث به معنی زنده کننده مردگان است وکسیکه هنگام خواب این ذکر را صد مرتبه بگوید و دست به سینه اش بکشدخداوند باطنش را زنده گرداند و قلبش، رانورانی کند.
مصباح کفعمی
وضو فراموش نشه😕🌸
التماس دعا و دعا فرج✨🤲
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
1_1186783781.mp3
3.67M
❣#قرارعاشقی❣ ❣هرشب❣
بخوان جان آقام عج💚
❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️
🦋 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم 🦋
💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚
❤️دعــای سـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️
💚"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💚
#اللھمعجللولیڪالفرج
#سلامتی_تعجیل_در_فرج_آقا_امام_زمان_عج
#5صلوات و 3 تا سوره توحید
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم🌹😊
❣✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨❣
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ🌹
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ🌹
🌹 لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ🌹
🌹 لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹
🌹 لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ🌹
🌹 و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ 🌹
🌹یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.🌷
💛اللهم عجل لولیک الفرج💛
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🌸🕊وعده ما هر روز صبح دعای عهد🕊🌸
🌺 امام صادق (ع) می فرماید:
❣هر کس چهل روز دعای عهد بخواند از یاران امام زمان عج خواهد شد ان شاءالله❣
❤️🍀❤️🍀❤️🍀❤️🍀❤️🍀❤️🍀
سلام بر شما:
❤️منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه)❤️
ان شاالله هر رور صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه باامام زمان(عج)💚
🍃🌺🌼🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃🌼
💚دعای عهد💚
🦋 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ 🦋
💞اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
💞وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
💞وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
💞وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
💞وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
💞اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
💞وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
💞یا حَىُّ یا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ
💞الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
💞وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
💞یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
💞وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
💞وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
💞اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
💞الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
💞صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
💞عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
💞فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
💞سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
💞وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ
💞زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
💞وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
💞أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
💞وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً
💞وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
💞لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
💞اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
💞وَالذّابّینَ عَنْهُ
💞وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
💞وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ وَالْمُحامینَ عَنْهُ
💞وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
💞اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
💞الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
💞فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى
💞شاهِراً سَیْفى مُجَرِّداً قَناتى
💞مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
💞اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
💞وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
💞وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
💞وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
💞وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
💞وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
💞وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
💞فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
💞ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
💞بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
💞فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ
💞الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
💞َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
💞وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
💞وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
💞وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
💞وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
💞وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
💞وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
💞وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
💞اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ
💞مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
💞وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
💞وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
💞اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
💞عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
💞وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
💞إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
💞بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
💖آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:💖
💖اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
💖اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
💖اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
ِ
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج والعافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)
♡التماس دعا♡
#سلامتی_وتعجیل_درفرج_آقا_امام_زمان_
#صلوات
♡اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل
فرجهم♡
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
4_5911244093136048036.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز
❣ #دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای آقای #بحرالعلومی
❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#زیارت_عاشورا🌷🌷🌷
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
♥️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
بخوان جان آقام (عج)💚
دعای فرج را دعای اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بالاو پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ازپس پرده ی غیبت نظر دارد
بیاد مولا به رسم ادب،
حاجت امروز،از خداوند رحمان،فرج منجی عالم میخواهیم
به حرمت دعای فرج آن حضرت :
❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️
🦋 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🦋
💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ
الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚
❤️دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️
💚"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا💚
❤️دعای منتظران درعصرغیبت❤️
💚اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 💚
❣یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ❣
💚ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ،شما هم مارا به هدیه ای مهمان کن ،همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد.💚
❤الهی...
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد،
یا عالی بِحَقِّ علی،
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه،
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن،
یا قَدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن،
عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ وَ العافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حَضرَتِ زِینَب(س)
#سلامتی و تعجبل در فرج آقا امام زمان (عج)
#5صلوات
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#سلام_امام_زمانم 🤚
بی تو آواره این
کوچه دنیا شده ایم
هر کدام یک گوشه ای
بی کس و تنها شده ایم
نام تو را
چون شنیدم از لب باد صبا
ذوق کردیم به علی
غرق تمنا شده ایم...
#امام_زمان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💠#حدیث_روز💠
✍️قال الامام علی علیهالسلام:
أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ اَلْمَوْتِ وَ إِقْلاَلِ اَلْغَفْلَةِ عَنْهُ
وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ.
💥مردم! شما را به ياد آورى مرگ،
سفارش مىكنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد،
چگونه مرگ را فراموش مىكنيد در حالى
كه او شما را فراموش نمىكند؟
▫️ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۸
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#سهشنبههایجمکرانی
🌱ز شاخ گلْ معطر، جمکران است
کز آن گل، روح پرور، جمکران است...
🌱نه تنها، جان انسان ها، در اینجاست
که قلب عالَمی، در جمکران است...
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد مؤمنی
روحیه انتظار یعنی چه؟!
آیا ما منتظریم؟!
#امام_زمان
👌کوتاه و شنیدنی
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸تو میتونی امام زمان علیه السلام رو ببینی😍!!!
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتما ببینید و نشر دهید.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️اثر حق الناس...
حاج ميرزا حسين نورى صاحب مستدرك از دارالسلام نورى صفحه 267 حكايت مى كند
از عالم زاهد سيد هاشم حائرى، كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى بعنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم ، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم ، گفتند به بغداد رفته ...
شبى قيامت را در خواب ديدم ، مرا در موقف حساب حاضر كردند ، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد ؛ چون قصد عبور از صراط كردم زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست! ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت بقيه طلب مرا بده و برو !
من تضرع كردم و به او گفتم من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم...
گفت راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى...
گريه كردم و گفتم من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم !
يهودى گفت پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم !
به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم ؛ چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313