فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ در واکنش به شهادت #سیّد_حسن_نصرالله
مراقب مواضع خود در این جنگ تمام عیار باشید!
🎙مقام معظم رهبری
🎙استاد شجاعی
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ در واکنش به شهادت #سیّد_حسن_نصرالله
مراقب مواضع خود در این جنگ تمام عیار باشید!
🎙مقام معظم رهبری
🎙استاد شجاعی
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #آقا_جان چنین سرباز ولایتمداری را از دست داد💔
#لبیک_یا_خامنهای
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
1_13784656043.mp3
5.57M
خبر چه سنگینه
خبر پر از درده
غم رفیقامون بیچارمون کرده
#شهید_سید_حسن_نصرالله💔
#حزب_الله
#لبنان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق یعنی مولایی...
لبیک یا نصرالله🚩
سید حسن عزیز به حق حسن ابن علی علیه السلام راهت را ادامه خواهیم داد...
#انتقام_سخت
#سیدالشهدا_مقاومت
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید حسن نصرالله :
و امروز فرمانده و امام خیمه گاهِ ما امام خامنه ای است.!
#پیشنهاد_استوری
#استوری
#شهادت
#ریلز
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💎 #انتظار ظهور!
وظيفهی ما چيست؟
وظيفهی ما انتظار ظهور است!
انتظار نه به معناي آن كه اينجا بنشينم، هركاري كه ميشود بگويم: انشاءالله امام زمان ميآيد و درست ميكند و بنده هيچ كار نكنم!
اين معنای انتظار نيست،
اين تنبلي و مهملي است،
اين لاابالي شدن است.
معناي انتظار آن است كه جميع آن چه را كه در نصرت آن حضرت لازم است، من در خودم موجود كنم.
مطالب مشابه 🔍: #استاد #انتظار
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💠 آیت الله بهجت رحمة الله علیه:
اگر در راه #امام_زمان باشیم چنانچه به ما ناسزا هم بگویند نباید ناراحت شویم بلکه همچنان باید در آن راه حق و حقیقت ثابت قدم و استوار بوده و در ناملایمات صبر و استقامت داشته باشیم.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای باوفاتر از پدرم!
یابن فاطمه ...
✋نشر دهیم
#به_عشق_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#به_نیت_فرج
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری
🔸به یاد مهدی فاطمه باشیم!!
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️اهمیت دعا برای تعجیل فرج
🔸در آخرالزمان همه هلاک می شوند، مگر کسانی که برای تعجیل در فرج امام زمان عجلاللهتعالیفرجه دعا کنند.
در روایتی حضرت امام حسن عسکری (السلام) میفرمایند:
«کسی در آخرالزّمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.»
📚بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
💠آیتالله بهجت می فرمودند:
« بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزمان، دعای فرج امام زمان(عجلالله) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد.
قطعا اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنی هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است.»
👌بیایید با خود قرار بگذاریم که بعد از هر نماز ، دعای "اللهم کن لولیک حجت بن الحسن."
و دعای " اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه "(خدایا در تعجیل در فرج مقرر کن و عافیت و نصرت به حضرت عنایت کن و ما را از یاری کنندگان او قرار ده) را با حضور ذهن و توجه به معنی و مفهوم آن، از عمق وجودمان از خدا درخواست کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#پای_درس_ولایت
♨️زندگی بشر هم از آن جا به بعد است!
💠مقام معظم رهبری مدظلهالعالی؛
🔸دنیای سرشار از عدالت و پاکی و راستی و معرفت و محبت، دنیای دوران #امام_زمان است که زندگی بشر هم از آن جا به بعد است.
🔸زندگی حقیقی انسان در این عالم، مربوط به دوران #بعد_از_ظهور امام زمان است که خدا می داند بشر در آن جا به چه عظمت هایی نایل خواهد شد.
📚خطبه های نماز جمعه ی تهران ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️آماده سازی پیکر شهدای حمله رژیم صهیونیستی به ضاحیه
🖤 دبیرکل شهید آیت الله سید حسن نصرالله
⚫️سردار شهید حاج سمیر توفیق دیب «حاج جهاد»
⚫️ رهبر شهید حاج علی کرکی «حاج ابوالفضل»
⚫️ شهید حاج محمد حبیب خیرالدین «حاج حسن»
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد عالی
🔸یا صاحب الزمان؛ شما دائم به فکر ما هستید...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت چهل و سوم
▫️شاید از نگاه خیرهام، خیالم به خاطرش آمده بود و فقط میخواست از حال همسرش باخبر شود که اینبار با زبان عربی و لهجۀ عراقی لحنش لرزید: «مادرش کجاس؟»
▪️باورم نمیشد کودکی که ساعتی است در میان دستانم پناه گرفته و زنی که همینجا غریبانه به شهادت رسیده بود، همسر و فرزند او باشند.
▫️نورالهدی کنارم رسیده بود و حالا او هم مهدی را شناخته بود که به جای جان به لب رسیدۀ من، به لکنت افتاد: «همین الان... با آمبولانس رفت...»
▪️باور نمیکرد همسرش، دختر خردسالش را رها کرده باشد که نگاهش پریشان بین چشمان من و نورالهدی میچرخید و نفسش به زحمت به گلو میرسید: «زخمی شده بود؟ بههوش بود؟ تونستید باهاش حرف بزنید؟»
▫️نبض نفسهایش به تندی میزد و میدیدم مردمک چشمانش میلرزد و از همین لرزش و تپش، میفهمیدم عشق همسرش با دل او چه کرده و نمیتوانستم تصور کنم با غم از دست دادن او چه میکند.
▪️نمیفهمیدم نورالهدی با کلماتی دست و پا شکسته چه میگوید و او دیگر طاقت اینهمه دلنگرانی را نداشت که دستش را پیش آورد تا بچه را از من بگیرد و همزمان با دلواپسی پرسید: «کجا بردنش؟»
▫️از امیدی که به زنده بودن عشقش داشت، جگرم آتش گرفته و نمیدانستم با این نفس سوخته چه بگویم و مثل همیشه نورالهدی پیش قدم شد: «من الان میرم از این مأمورها میپرسم!»
▪️نور الهدی به سختی فارسی صحبت میکرد و میخواستیم تا رسیدن به بیمارستان، کمی زمان بخریم که با عجله به سمت نیروهای امنیتی رفت و دستان او برای گرفتن دخترش همچنان دراز بود.
▫️تلاش میکردم زینب را به آغوشش بسپارم و دخترک حاضر نبود یک لحظه از چادرم جدا شود.
▪️پدرش از پشت سر موهایش را نوازش میکرد و شاید از لمس موهای او، دلتنگی همسرش بیشتر آتشش میزد که دستش را پس کشید، چند قدم از من فاصله گرفت تا اشکهایش را نبینم و دیدم شانههایش از گریه میلرزد.
▫️از گریههای مردانهاش به خاطرم آمده بود آن شب در شادگان تمنا میکرد برای شفای همین دختر دعا کنم و میگفت مادرش بیقرار است؛ حالا آن نوزاد بیمار یک ماهه شفا گرفته و چهارساله شده بود اما دیگر مادری در میان نبود.
▪️در دلم دریای غم موج میزد و مقاومت میکردم یک قطره از چشمانم جاری نشود مبادا مهدی بفهمد که همین ندیدن همسرش برای کشتن دلش کافی بود و میترسیدم از لحظهای که بدن غرق خون محبوبش را ببیند.
▫️نورالهدی برگشت و نفسزنان خبر داد آمبولانسها به سمت بیمارستان شهید باهنر کرمان رفتهاند و زینب از من جدا نمیشد که همگی با ماشین مهدی به سمت بیمارستان رفتیم.
▪️من و نورالهدی عقب نشسته و مهدی با دلی که برایش نمانده بود، خیابانها را به سرعت طی میکرد تا زودتر خبری از همسرش بگیرد و دل ما در قفس سینه بالبال میزد.
▫️حالش بهقدری به هم ریخته بود که در سرمای زمستان، شیشه را پایین کشیده بود و میشنیدم زیر لب نام همسرش را عاشقانه نجوا میکند: «فاطمه جان! کجایی عزیزم؟»
▪️در تمام طول مسیر زینب را نوازش میکردم تا دقایقی مانده به بیمارستان در آغوشم خوابش برد و تازه دیدم خیابان منتهی به بیمارستان غوغا شده است.
▫️مردمِ بیتابی که در انتظار خبری از عزیزانشان مقابل بیمارستان جمع شده و یکی از نیروهای امنیتی میان جمعیت صدا بلند کرد: «شهدا رو اینجا نیاوردن، برید پزشکی قانونی!»
▪️همهمۀ حاضران بلندتر شده بود و او فریاد میزد تا صدایش به همه برسد: «فقط خانوادۀ مجروحین اینجا بمونن! شهدا رو بردن پزشکی قانونی!»
▫️مهدی ماشین را متوقف کرد و به سرعت از ماشین پایین پرید و همین که از ما فاصله گرفت، بغض نورالهدی شکست: «چجوری بهش بگیم آمال؟»
▪️مطمئن بودم توان شکستن قلبش را ندارم و نورالهدی داغ از دست دادن همسر را چشیده بود که بیوقفه اشک از چشمانش میچکید.
▫️حالم از بیقراری مردم زیر و رو شده و چشمانتظار مهدی بودم که دیدم شبیه یک جنازه به سمت ما میآید.
▪️انگار با هر قدم عذاب میکشید و نمیدانستیم چه خبری شنیده که پای ماشین ایستاد و مستأصل اطراف را نگاه میکرد.
▫️هیچکدام جرأت نمیکردیم چیزی بپرسیم و او با رنگی پریده و دستی لرزان در ماشین را باز کرد و سوار شد.
▪️از اینهمه درماندگیاش قلبم به درد آمده بود و او با ناامیدی نفس میزد: «اینجا نبود...»
▪️دلم میخواست از این برزخ بیخبری نجاتش دهم و مگر میشد با اینهمه عشقی که به همسرش داشت، حرفی بزنم؟
▫️هر دو دستش روی فرمان بود، سرش را روی دستانش قرار داد و شنیدم بیصدا ناله میزند: «بهم گفتن برو پزشکی قانونی!»
▪️شاید از سکوت دردناک ما فهمیده بود از سرنوشت فاطمه خبر داریم و حرفی نمیزنیم که دوباره سرش را بلند کرد و مثل کسی که تسلیم شده باشد، استارت زد و بیهیچ حرفی به راه افتاد...
📖 ادامه دارد...