فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات...
🔅تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات...
🔸امام صادق علیه السلام فرمودند؛
« هیچ عملی در روز جمعه، برتر از #صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. »(الخصال ص۳۹۴)
با سلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
طبق قرار هر جمعه، #ختم_صلوات داریم به نیت #سلامتی و #تعجیلدرفرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،
با نفس های گرمتون همراهی بفرمایید.
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ذکرشمار زیر وارد نمایید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/auofg
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♦️دختر سوری نوشته:
«ای شوالیهی ایرانی! در این لحظه که تروریستها به پشت شهرها رسیدند و وحشت همهجا را گرفته، اگر بگویند جانت را بده تا حاج قاسم برگردد لحظهای درنگ نخواهم کرد!»
#سوریه
#وعده_صادق
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهکار هایی برای یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🤲اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی!!
زنده یاد مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در
خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی
که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می
خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در
خطر است. می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه
رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در
ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج
احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛
همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عجل الله فرجه) را خواب دیدم...
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر
ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ
شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم
و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که
خداوند و حضرت حجت (عجل الله فرجه) به من دارند...
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر
خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب
کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و
برطرف گردد و این را خالصانه و از روی
صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق
عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز
میکنی؛ولو به جواب دادن سوال رهگذری...
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از تکان دهنده ترین قسمت های زندگی پس از زندگی!!
ظهور امام زمان (صلوات للّه علیه)نزدیک است...
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸چطور بفهمیم که آماده ظهوریم⁉️
🔸کوتاه و شنیدنی👌
👈حتما ببینید و نشر دهید
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❤️ #زیارت_آل_یاسین ❤️
🦋بِسْم الله الرحمن الرحيم🦋
💚سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس
❤️ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ،
💜ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ،
💛ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ،
💙ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ
🧡ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ
💚ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ،
❤️ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ،
💜ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ،
💛ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ،
💙ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ،
🧡ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ،
💚ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ،
❤️ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ،
💜ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ،
💛ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ،
💙ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ،
🧡ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ،
💚ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي،
❤️ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ،
💜ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ،
💛ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ،
💙ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ ألسَّلاَمُ،
🧡أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ
💚أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ،
❤️وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ،
💜وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ
💛وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ
💙وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ
🧡وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ
💚وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
❤️وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،
💜وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ،
💛وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ،
💙وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
🧡وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،
💚وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
❤️وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ،
💜أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ
💛وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا
💙يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً،
💚وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ،
❤️وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ،
💜وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ،
💛وَالْبَعْثَ حَقٌّ،
💙وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ،وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ،
💚وَالْمِيزَانَ حَقٌّ،
💙️وَالْحَشْرَ حَقٌّ،
💜وَالْحِسَابَ حَقٌّ،
💛وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ،
💙وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ،يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ
💚وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ،
💙️فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ،
💜وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ،
💛فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ،
💙وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ،
💚وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ،
💚️فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ،
💛وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ.
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
Ziyarat Ale Yasin.mp3
19.79M
🔊 #صوت_مهدوی
🔖 زیارت #آل_یاسین
▫️ با صدای علی #فانی
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ...
#ادعیه_و_زیارات_مهدوی
❣#سلامتی_تعجیل_در_فرج_آقا_امام_زمان_عج ❣
#5صلـــوات 🌹
️#اللهم_صل_علی_محمد_وال_محمد_وعجل_فرجهم❤️
♥️🦋♥️@Ashghaneemamezaman313
❣#هشــــت_عاشقی...❣
💌 #یه_سلام_دوباره
براے کسایے که
قلبشون کبوتر #حــــرمه 🕊
کسایے که
دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره ♥️💚💜
🔆 امشب هم،
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:☺️😍♥️
سلام وصلوات به نیابت از جمیع شهدا و رفتگان به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
🦋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🦋
♥️اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ♥️
🕊یا جواد الائمه ادرکنی🕊
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#اللهمصلعليمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🔴 دعای تکاندهندهٔ امام رضا برای امام زمان علیهماالسلام...
🌕 آقا امام رضا علیهالسلام در دعا براى حجة بن الحسن صلوات اللّه علیه، میفرمایند:
«خدایا! در کار او ما را از خستگی و تنبلی و سستی پناه ده و ما را از کسانی قرار ده که به واسطهٔ آنان دینت را یاری میکنی و یاری ولیت را محکم میگردانی و دیگران را جایگزین ما مکن، به راستی که قرار دادن دیگران به جای ما بر تو آسان است و بر ما گران.»
📗بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۳۳۲
📗جمال الأسبوع، ج ۱، ص ۵۱۲
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۹۶
دلم برای مسجد و فاطمه تنگ شده بود.
چون این اواخر کمتر به آنجا میرفتم.شب جمعه بود که باز با اصرار فاطمه به مسجد رفتم. با اشتیاق از مدعوین پذیرایی میکردم و برایشان شربت خنک میریختم که متوجه شدم چند نفری به من اشاره کرده و پچ پچ میکنند.
رفتار مسجدی ها با من دیگر مثل سابق نبود این را بارها به فاطمه هم گفتم ولی فاطمه هربار انکار میکرد و میگفت
_لابد اینقدر کم میای از یادشون رفتی.
تصمیم گرفتم به طور نامحسوس نزدیک اون چندنفر بشم و از پشت سر،حرفهایشان را بشنوم.ولی اونها هم تمام حواسشون به من بود.آخر مجلس به سمت همان عده رفتم و با گشاده رویی بهشون شیرینی تعارف کردم. دونفر آنها با اکراه برداشتند ومنو نادیده گرفتند.
ولی یک نفرشون که بهش میخورد سی و اندی ساله باشه با لحنی بد ازم پرسید:
_شما مال این محل هستی؟
من بالبخند گفتم:
_قبلا بودم..
او با همان لحن گفت:
_یعنی الان از اینجا رفتی؟
با صبوری گفتم:
_بله.چطور مگه؟
زن پشت چشمی نازک کرد و گفت:
_تو دختر سد مجتبی نیستی؟؟؟
با افتخارگفتم :
_بله شما منو میشناسید؟
زن با بی ادبی گفت:
_فکر کن تو رو کسی نشناسه!!!
ابرو در هم کشیدم:
_من خیلی وقته در این محل زندگی نمیکنم شما از کجا منو میشناسی؟
_زن باباتم میشناسم..حالا اینجا دوباره واسه چی سرو کلت پیدا شده؟
لحن بی ادبانه و منظور دار او واقعا ازتحملم خارج شده بود.ولی نفس عمیقی کشیدم ودر دلم صلوات فرستادم و با آرامش جواب دادم:
_اشکالی داره؟!
او نگاهی نفرت بار به سرتا پای من انداخت و گفت:
_نه اشکال نداره به شرطی که قصد از راه به در کردن جوونای این محل رو نداشته باشی و پسرهای مسجدی رو تور نکنی!
🍃🌹🍃
دیگه وقت سکوت و حیا نبود.
دندانم رو به هم ساییدم و با خشم گفتم:
_بهتره مراقب حرف زدنت باشی خانوم.از من خجالت نمیکشی از این مسجد شرم کن.
او که مشخص بود از اون زنهای آپاچی و هوچیست با صدای نسبتا بلندی گفت: _اونی که باید خجالت بکشه تویی نه من! آمارت دستم هست. حیف از اون پدر که تو اولادشی..
گوشهام دوباره کوره ی آتش شدند. تقریبا اکثر نمازگزاران، متوجه نزاع ما شده بودند. انگشت اشاره ام را جلوی صورتش گرفتم و هشدار دادم:
_این آخرین باریه که میگم مراقب حرف زدنت باش خانوم وگرنه…؟؟؟
زن داد زد:
_وگرنه چی.؟؟ هااان وگرنه چی؟؟ وگرنه شوهرمو میدزدی؟!!
اینقدر طرز حرف زدن و لحن او زشت بود که محکم تو صورتش زدم...یک باره بلوایی شد..گیس وگیس کشی شد..او منو میزد و با صدای بلند همه رو خبردار میکرد که:
_آآآی ملت این هرزه رو ازمسجد بندازید بیرون من اینو میشناسم ننه باباشو میشناسم.. از کل زندگیش خبر دارم ..
درحالیکه من اولین بارم بود او را در زندگیم میدیدم!
فاطمه خودش را رساند.باورش نمیشد یک طرف دعوا من باشم. میون همهمه ازم پرسید:
_چیشده رقیه سادات؟ چه خبره؟؟
من فقط به صورت اون زن هوچی نگاه میکردم تا او رو شاید بخاطر بیاورم. فاطمه وقتی ازمن جوابی نشنید رو کرد به اون زن وبا لحنی جدی گفت:
_چه خبره خانوم؟؟ صداتو بیار پایین. فاصله ی شما با آقایون اندازه ی یک پرده ست!!
زن که توسط چند نفر دیگه گرفته شده بود گفت:
_تو برووووو برووو که از چشمم افتادی!!اولها خیلی قبولت داشتم ولی از وقتی فهمیدم دست اینو گرفتی آوردی تو مسجد ، نظرم درباره ت عوض شد.
فاطمه با اخم گفت:
_مگه باید با شما هماهنگ میکردم.؟؟مسجد مال همه ست به من چه به تو چه که کی توش رفت وآمد میکنه؟
زن با صدای بلند گفت:
_به من چه؟؟ مسجد جای نمازخونهاست نه جای هرزه ها!!
با عصبانیت گفتم:
_دهنتو ببند زنیکه..هرزه خودتی و..
فاطمه دستش را روی دهانم گذاشت:
_رقیه سادات تو رو به جدت خودت رو کنترل کن من جوابشو میدم.
🍃🌹🍃
صدای سخنران آن شب، از پشت میکروفون بلند شد:
_خانمها اون قسمت چه خبره؟؟؟ توجه دارید اینجا چه مکانیست؟
فاطمه یک قدم به سمت زن برداشت و با غیض گفت:
_خجالت بکش زن نا حسابی! به چه حقی به یک مسلمون تهمت میزنی؟؟
زن دست بردار نبود.انگار اراده کرده بود هر طوری شده امشب آبروی مرا نشانه بگیرد. گفت:
_ای بی خبر..من حرف بی سند نمیزنم.بیا دستتو بگیرم ببرم پیش زن باباش ببین چیا پشت سرش میگه!!
فاطمه با همون لحن گفت:
_خودت میگی زن بابا.!!! اونم یکی مثل تو!!
زن جمله ای گفت که همه ی نگاهها به سمتم برگشت:
_زن باباش دروغ میگه..چرا نمیری از همون حاج آقا مهدوی بپرسی که این زن چقدر براش مزاحمت ایجاد کرده؟؟؟ اون به پیش نماز مسجد هم رحم نکرده چه برسه به مردهای دیگه..
👈 ادامه_دارد....
🌷رمان رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « ف_مقیمی »
کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۹۷
صدای همهمه و پچ پچ زنها بلند شد. فاطمه خون خونش رو میخورد .و من در سکوتی مرگبار فرو رفتم و جملات او را در ذهنم مرور میکردم.
فاطمه در میان تذکرات سخنران از پشت میکروفون با عصبانیت خطاب به اوگفت:
_دیگه وقاحت رو به اوجش رسوندی ساکت میشی یا به هیئت امنا بگم بیان..اینجا خونه ی خداست نمیتونم بهت بگم برو بیرون ولی بعنوان خادم مسجد بهت اجازه نمیدم توهین کنی و تهمت بزنی!!
زن که انگار دیگر وظیفه ای نداشت با همان سروصدا وغر غر و نفرین مسجد رو ترک کرد.
🍃🌹🍃
من همانجایی که بودم با بهت و بیحالی نشستم.
اعظم و چند نفر دیگر،جمعیت رو متفرق کردند.یکی دونفر سمتم اومدند و با دلرحمی گفتند:
_اشکال نداره خودتو ناراحت نکن.بعضیا شعور ندارن..
کاش هیچ چیز نمیشنیدم!کاش قدرت داشتم همه رو غیب میکردم و تنها در اون نقطه مینشستم و فکر میکردم همه چیز یک خوابه!!
از زمانیکه توبه کردم خداوند بدترین امتحان هارو ازم گرفته…گفته بودم هر امتحانی جز بازی با آبروم…جز رسوایی..!
این زن که بود که از احساس من به حاج مهدوی خبر داشت؟ صمیمی ترین دوستم از این راز بی خبر بود. او از کجا میدانست؟ و مهری، آه مهری چطور میتوانست تا این حد پست باشد که آبروی دختر سید مجتبی رو زیر سوال ببرد و حرف او را بین زبانها بندازد؟!
فاطمه مقابلم نشست. با لیوانی شربت.
_بخور رقیه سادات جان، بخور رنگ به صورت نداری
نگاهش نمیکردم. من در دنیای خودم بودم.او درمیان لبهای قفل شده ام سعی کرد شربت رو بهم بچشاند.پشت هم صدام میکرد ولی من نای جواب دادن نداشتم.
🍃🌹🍃
مسجد خالی شد.ازپشت پرده صدای حاج مهدوی بلند شد:
_کسی اینجا هست؟؟
حاج مهدوی!!! فقط او از راز من خبر داشت..نه مسعود منو دیده بود و نه اون زن. اونشب در کوچه پس کوچه های اون محله فقط من وحاج مهدوی بودیم. او بود که ماه پیش با بدترین رفتار منو از بسبج اینجا بیرونم کرد تا در این محل نباشم.یعنی او راز من را فاش کرد که به گوش باقی مردم هم رسید؟؟ حالا دارم میفهمم چرا نگاههای مردم نسبت به من تغییر کرده بود.
فاطمه با بغض گفت:
_بله حاج آقا من هستم.
حاج مهدوی گفت:
_تشریف میارید؟
فاطمه کنار پرده رفت صدای پچ پچشان می آمد.حاج مهدوی از او میپرسید چیشده و فاطمه داشت به اختصار برایش تعریف میکرد.حاج مهدوی مدام استغفار میکرد و دست آخر پرسید:
_الان ایشون کجا هستند؟
دلم نمیخواست با او رو درو شوم..ازش دل چرکین بودم.با حرکتی سریع از جا بلند شدم.
صدای حاج مهدوی رو شنیدم:
_احضارشون میکنید این سمت؟
بغضم ترکید. میرفتم که چه؟؟که فاطمه هم از چیزهایی که خبر ندارد خبردار شود؟باید سراغ کسی بروم که آبروی مرا نشانه گرفت.
با هق هق گریه به سمت کفشداری رفتم. فاطمه سمتم دوید..
_رقیه سادات …رقیه سادات…
برگشتم و در میان اشکهایم با خشم و بغض گفتم:
_من عسلم عسل!!!
و از مسجد با سرعت به سمت خیابان دویدم.
🍃🌹🍃
با قدمهای تند و چشمان گریان کوچه ها رو طی کردم و مقابل خانه ی پدریم توقف کردم! دستم را روی زنگ گذاشتم و قصد برداشتنش هم نداشتم.در باز شد.علی بیرون آمد و با تعجب نگاهم کرد.
گفتم :
_به مادرت بگو بیاد بیرون
علی بادقت نگاهم کرد!
_رقی تویی؟؟
تعجبی هم نداشت که منو نشناسه!من از غریبه هم غریبه تربودم وقتی دید جوابش رو نمیدم داخل رفت و دقایقی بعد مهری با چادر مقابل در اومد و لبخند گشاد و دروغینی به صورت نشوند.
_به به.!! ببین کی اومده؟ چه عجب رقی جان یاد فقیر فقرا کردید.بفرما تو.چرا دم در؟
میخواست به چاپلوسیش ادامه بده که با پشت دستم نصف اشکم رو از صورت زدودم و با نهایت کینه ونفرتی که در این مدت ازش داشتم گفتم:
_چی میخوای از جون من و زندگیم؟؟ چرا دست از سر من برنمیداری؟؟ منو از خونه ی پدریم بیرونم کردی کافی نبود که حالا داری از محله ی بچگیهامم بیرونم میندازی؟؟؟!!
او هاج و واج نگاهم کرد و ادای بی خبرها رو در آورد.
_من نمیفهمم چی میگی رقی جان..
با گریه داد زدم:
_به من نگوووووو رقی…آقام مگه نمیگفت خوشش نمیاد اسممو بشکنی؟
او میدانست وحشی شدم.امشب رقیه ای را میدید که هیچ گاه در عمرش ندیده بود. دختر مظلوم و معصومی که تا چندسال پیش مورد ظلم و تبعیض او قرار میگرفت اکنون مثل مار زخمی روبروش ایستاده بود و اگر دست از پا خطا میکرد نیش زهراگینش رو نثارش میکرد.با رنگ و روی پریده گفت:
_ببخشید عادت کردم بخدا…بیا تو..دم در زشته خوبیت نداره..
با همان حال گفتم:
_زشته؟؟؟ زشته؟؟؟؟ زشت این بود که بری پشت سر من صفحه بزاری..زشت این بود که به دروغ منو پیش زنهای همسایه هرزه جلوه بدی..نمیترسی یک هرزه رو تو خونت راه بدی؟
او با لکنت زبان گفت:
_چییی.. چیی میگی آخه.؟؟ اینا رو کی گفته؟
👈 ادامه_دارد....
رمان رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « ف_مقیمی »
کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد عالی
جایی که ولی خدا دعوتت کرد، لحظه ای درنگ نکن!
👌کوتاه و شنیدنی
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غروبجمعه
🎥نماهنگ زیبای «ساعت دلتنگی»
🎙 کربلایی محسن عراقی
✨اگه دلتون لرزید همین الان برای فرج مولامون دعا کنید...
💌 بفرستید برای اونایی که چشم به راه مهدی فاطمه هستند...
#عجّل_فی_فرج_مولانا_صاحبالزمان
#امام_زمان
♨️پیشنهاد دانلود
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📪 🚨 #مطالبه_فوری_مهم
🔻با توجه به اجرا قانون عفاف و حجاب در ۲۳ آذر ۱۴۰۳ که منجر به برچیدن بساط ولنگاری و بیحجابی خواهد شد ما شاهد هجمه سنگینی توسط مخالفان حجاب و رسانه های بیگانه از جمله اینترنشنال بر علیه این قانون هستیم . وظیفه تک تک ما حمایت از اجرای این قانون هست. افرادی که از بیحجابیهای موجود در جامعه به تنگ آمدهاند و اعتقاد دارند که بیحرمتی به خون شهداست، #حمایت خود را اعلام کنند.
لینک حمایت از قانون حجاب و عفاف👇
https://www.karzar.net/170401
5⃣خانه داری و ساده زیستی #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
✅در سیره حضرت فاطمه(سلام الله علیها) قناعت و ساده زیستی امری پسندیده است.
1⃣جریان خواستگاری!
هنگام خواستگاری امام علی(علیه السلام)، حضرت رسول اکرم فرمود :
ای اباالحسن! آیا تو چیزی داری که من فاطمه را به تزویج تو در بیاورم؟
امیرالمومنین گفت :
پدر و مادرم به فدایت! اوضاع زندگی من از تو مخفی نیست، من فقط یک شمشیر و یک زره و یک شتر دارم که با آن آب می کشم.
من غیر از اینها چیزی ندارم.
حضرت رسول اکرم فرمود :
یا علی! تو از شمشیرت مستغنی نیستی، زیرا می خواهی با آن در راه خدا جهاد کنی و با دشمنان خدا بجنگی، شتر خود را برای اینکه آب برای درخت های خرما و خانه ات بکشی و بار سفر به پشت آن بگذاری لازم داری!
آری! من فاطمه را با همان زره ای که داری برای تو تزویج می نمایم.
سپس فرمود : ای علی! فوراً برو و زره خود را بفروش و پول آن را نزد من بیاور تا وسیله ی عروسی شما را مهیّا نمایم.
امیرمومنان به دستور رسول اکرم زره را فروخت و حضرت آن پول را به سه بخش تقسیم کرده، بخشی از آن را برای خریدن وسایل زندگی به عنوان جهیزیه، و بخش دیگر آن را برای تهیه عطریات عروسی و بخش سوم را برای پذیرایی میهمانان قرار داد.
اصحاب رسول اکرم وسايل خريدارى شده را بر آن حضرت عرضه كردند و حضرت در حالى كه اثاث خانه دختر خود را نگاه می کرد که غالبا از حصیر و سفال بود، فرمود :
خداوندا! زندگى را بر گروهى كه بيشتر ظروف آنها را سفال تشكيل مى دهد، مبارك گردان.
2⃣مستاجری!
بعد از ازدواج، حضرت رسول اکرم به امام علی فرمود :
ای علی! خانه ای را مهیا کن که فاطمه را به آنجا منتقل کنی!
که امام علی خانه «حارثه بن نعمان» را در ابتدای زندگی، برای سکونت بر گزیدند، که به اصطلاح در آنجا مستاجر شدند.
3⃣ساده زیستی و زاهدانه!
سلمان، روزی به خانه فاطمه آمد و دید که ایشان چادری کهنه و وصله دار به سر دارد.
سلمان متعجب و اندوهناک می شود و به یاد شاهزاده های ایرانی و شکوه و جلال آن ها می افتد، در حالی که یگانه دختر رسول خدا چادرش پاره و مندرس است.
گریه کنان می گوید :
غم و اندوه بر ما باد، دختران پادشاهان ایران و روم بر تخت های طلا می نشینند و پارچه های زربفت و حریر بر تن می کنند و این دختر محمد است که چادری ساده با دوازده وصله به سر دارد.
حضرت فاطمه به او فرمود :
ای سلمان! خداوند متعال لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای روز قیامت ما ذخیره كرده است.
4⃣خانه داری!
ام سلمه مى گوید : وقتى حضرت رسول اکرم با من ازدواج نمود، دخترش فاطمه را به من سپرد.
من نیز آداب زندگى را به او مى آموختم.
و به خدا قسم او خود از من آگاهتر و به همه چیز آشناتر بود.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📖 فرازهایی از زیارتنامه حضرت زهرا سلاماللهعلیها ۷
▫️السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ؛
سلام بر تو ای سرکوبشده و مقهور دشمن.
🔅 و سلام بر فرزندت مهدی که دشمنان را یارای مقابله با او نیست و پیروزیاش وعدهٔ خداست.
🥀 ویژه ایام #فاطمیه
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حجت الاسلام عالی
حاجت گرفتن از #امام_زمان ارواحنا فداه
🔸 داستانی جالب از ملاقات یکی از عاشقان با حضرت ولی عصر ارواحنافداه و حاجت گرفتن از ایشان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ روایت شنیدنی از تاثیر و وزن نگاه غصبناک در محاسبه ی اعمال
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313