eitaa logo
🫀عـــاشــقــانــه🫀
17هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
2 فایل
『﷽』 اگه مطلبام به دل یه نفر هم بشینه برام کافیهـ...♥️ اینجا منبع آرامشهــ...✅ مدیر @Sahebe71 تبلیغات🤗 https://eitaa.com/joinchat/3588424045C082c0e014c هنرکده مون 🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/2542928188Cf741eaf47b
مشاهده در ایتا
دانلود
♥ ‌ ꪶⅈ𝕜ꫀ - تو یه ساختمون پنج طبقه زندگی میکردیم
با انسان های مختلفی که هرکدوم دغدغه های خودشون رو داشتن و هیچکس از زندگیشون چیزی نمی‌فهمید . 
نه اونا از زندگی من نه من از زندگی اونا !
داشتم میرفتم خرید به سمت آسانسور رفتم 
که همسایه بغلی گفت خرابه!
مجبور شدم از پله ها برم پایین 
تو راه پله که داشتم میرفتم پایین 
یه دختر بچه پنج شیش ساله  نازی با موهای لَخت قهوه ای چشمای درشت که با رنگ موهاش سِت بود 
مثل اینکه زمین خورده بود و زانوشو گرفته بود، داشت گریه میکرد ! 
رفتم جلو تو چشاش خیره شدم 
این چشم‌ها چقدر آشنا میزد 
این رنگ موها چقدر آشنا میزد 
میخواستم بغلش کنم ببرمش خونشون 
که یکدفعه صدای مردونه‌ی آشنایی اومد 
- غزاله؟!!
یکی داشت منو صدا میزد خواستم زبون بچرخونم بگم: بله 
که دیدم دختر بچه گفت: بله بابا !
رومو برگردوندم چشام به چشای کسی خورد که ده سال پیش به خاطر مخالفت بابام از هم جدا شدیم !
چشام به چشای کسی خورد که یه زمانی فکر میکردیم مال همیم و هیچکس نمیتونه مارو از هم جدا کنه ولی بعد چند مدت فهمیدیم که هیچ چیز طبق خواسته ما پیش نمیره . 
چقدر تلاش کردیم
چقدر جنگیدیم 
چقدر تو روی بقیه وایسادیم 
 بعضی وقت ها سرنوشت یجوری باهامون بازی می‌کنه که انگار بازی از اولش مشخصه که کی میخواد برنده شه !
تو بازی ماهم سرنوشت برنده شد و ما تسلیم شدیم .
با صداهایی که انگار از ته چاه میاد به خودم اومدم 
- خیلی ممنونم خانم !
بعد از ده سال صداشو شنیدم 
ضربان قلبم تند شد 
به سختی تونسم واژه هارو مرتب کنم بگم
 + خواهش میکنم آقا کاری نکردم 
به دشواری تونستیم از چشم‌های هم چشم برداریم و بریم پی کارمون!
داشتم میرفتم که ناخودآگاه برگشتم رفتنشو تماشا کنم دیدم اونم برگشته داره نگاه می‌کنه 
عرق سردی از پیشونیم جاری شد 
 رومو برگردوندم و به راهم ادامه دادم !!
انگار یه پام می‌گفت دیگه نمیتونم 
اون یکی پام می‌گفت من اصلا نمیتونم 
دلم میخواست همونجایی که هستم بشینم 
بشینم و به خاطرات گذشته فکر کنم 
به روزهایی که مثل دیوونه ها می‌رفتیم زیر بارون بدون چتر سر شب دوتا مثل موش آبکشیده بر می‌گشتیم خونه هامون !!!
به روزهایی که مثل دوتا دیوونه نصف شب دزدکی از خونه می‌زدیم بیرون و تو خیابون من گیتار میزدم اونم با اون صدای جذاب میخوند !
کاش اون‌روز خرید نمی‌رفتم ؛
کاش اون‌روز همسایه بغلی نمیومد و نمی‌گفت که آسانسور خرابه
! کاش صدای غزاله خانوم رو نمی‌شنیدم :)))!🖤'🌱 • ─━━━⊱⊱✿⊰⊰━━━
🥺 
📄

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 

 ‎‌‌‌‌‌‌‌‌♥️⊹⊱ عــضۉۺۉدلـبرےیادبـگیڔ 😍⊰⊹♥️

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌••♥️『 @Ashghanh_love 🦋🗝

‌‌   ♡ ㅤ   ❍ㅤ      ⎙ㅤ     ⌲ 
   ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ