🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ…
▫️ همین که فهمیدند پسر علیست، محکمتر زدند؛ اسبها تاختند، خیمهها آتش زدند و انگشتر و گوشوارهها به تاراج بردند.
▪️ همین که فهمیدند منتظر امام زمانست، دوره و شکنجهاش کردند تا به رهبرش توهین کند، اما آقا در قلبش بود و با ضربات چاقو جداشدنی نبود.
آرمان، تنها آرمانش این بود: حسین زمانت را دریاب
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۱۵ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَاَنْ يُثَبِّتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ…
▫️ «ضحاک بن عبدالله» در کنار امام حسین جنگید و تعدادی از دشمنان را کشت، اما لحظات آخر، امام را تنها گذاشت و از معرکهٔ کربلا گریخت و از فیضبردن در کنار شهیدان کربلا بازماند.
▪️ تعداد تانکها آنقدر زیاد بود که زمین میلرزید. پشت تیربار دوشکا، میان شهدا و مجروحان، تنها مانده بود. سیم مخابرات را برداشت و پایش را محکم به پایهٔ تیربار گره زد تا لحظهای برای ماندن و شهادت، تردید نکند.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۱۷ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...اَللَّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد...
▫️ دیدند نمیتوانند با بچههای حیدر- از علیاکبر تا قاسم- تنبهتن مبارزه کنند، گروهی حمله میکردند. سنگ و تیر میانداختند، دورهشان میکردند، اما باز هم کسی تاب مقاومت در برابرشان را نداشت.
▪️ وقتی محاصرهٔ آمرلی شکسته شد، از اسیر داعشی علت را جویا شدند.
گفتند اگر یک حمله دیگر میکردید، کار شهر تمام بود و سقوط میکرد.
گفت: از توی بیسیم خبر آمد، حاج قاسم شخصاً با بالگرد وارد شهر شده است؛ روحیهمان را از دست دادیم.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۱۹ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ...
▫️ - آقا اجازه! قاتلان امام حسین، همان لشکر ۳۰ هزار نفری بود؟
+ نه! همهٔ کسانی که همراهی کردند، تدارک دیدند، آتشبیار معرکه بودند، دست زدند و هورا کشیدند و رقصیدند، همه و همه شامل لعن الهی هستند…
▪️ لباس آرمان را درآوردند و مظلومانه شهیدش کردند. دستان زنی که به زدنش تشویق میکرد، کسی که فیلمبرداری میکرد، آنکه سنگ میزد، آنکه چاقو زد، آنکه از قبل، در فضای مجازی در آتش فتنه دمیده بود، آنکه سکوت کرد، دستان همهشان از خون رنگین شده بود.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۲۳ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ…
▫️ آتشِ دامن دخترک را خاموش کرد. دختر تقاضای آب کرد. کاسهٔ آب را به دستش داد. دخترک با بغض پرسید: راه قتلگاه از کدام طرف است؟!
▪️ خبر شهادت بابا را که شنید، اشکش جاری شد، اما صدای زن همسایه، قلبش را آتش زد: دختر بیچاره! مگه چقدر بهشون میدادن که حاضر شد دخترش رو یتیم کنه؟!
مادر، آرامش کرد و به او فهماند که بابا، ندای یاری امامش را لبیک گفته بود.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۲۶ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ…
▫️ چقدر سخت گذشت؛ هرجا نگاه میکردند، سرهای روی نیزه و نیشخند شمر و نگاههای حرامیان به کاروانی بود که عباس نداشت.
▪️ بعد از دعای ندبه به دوستانش گفت: چه جمعهای بشه وقتی که آقا بیاد و ما به جای ندبهخوندن، بند پوتینهامون رو محکم گره بزنیم؛ یه «یامهدی» بگیم و همرزم شهدا بشیم.
😍🤩😍🤩😍🤩
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۲۷ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛#استوری
📌 ...اَللَّـهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ...
▫️ شام را آذین بسته بودند. دخترک،گوشهایش را گرفت تا صدای هلهله و شادی را نشنود،اما دروازهٔ ساعت،شلوغترین دروازهٔ شهر بود.
جای زخم زنجیرها خوب شد،اما جای نیشهای مردم شام هرگز...
▪️ صبح جمعه وقتی خبر شهادت حاج قاسم منتشر شد،شهر به ناگاه در خود پیچید.چشمی نبود که اشکبار نباشد.
وقتی تلویزیون،شادی صهیونیستها و آمریکاییها را نشان داد،داغ شام و ریشخند به آل الله،دوباره زنده شد. هرچند آمدن صبح نزدیک است.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۳۲ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ…
▫️ قاصدان کوفه کارشان سکّه شده بود؛ برای رساندن دعوتنامهها به امام حسین، شب و روز نمیشناختند و مدام در حال تاختن بودند.
کوفه لبریز از لشکر بود تا رسم مهماننوازی را به جا بیاورد!
▪️ دعاهای فرجِ پشت سر هم و ندبههای جمعه، به سوی امام زمان رهسپارند، اما خدا هنوز در صداقت ادعای من شک دارد. داستان تلخ کوفه، هنوز جگرسوز است. پس جان برادر!
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۳۴ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَي الاَْرْواحِ الَّتي...
▫️ خم شد. صورت بابا را بوسید. باورش نمیشد که بابای رشیدش در دامن کوچکش جا شده بود.
▪️ خم شد، دستی به محاسن زیبای بابا کشید. مسافرش با سربند «یا صاحبالزمان» و لبخندی زیبا از سوریه برگشته بود تا به او بفهماند، سلامش را به ارباب میرساند، اگر سعی کند، راه بابا را برود. درست مثل رقیه...
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۳۸ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...اَللَّـهُمَّ اجْعَلْني عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ...
▫️ امام که به نماز ایستاد، بارانی از تیر، باریدن گرفت. سپر خوبی بود؛ با دست، بدن، پا و صورت، تیرها را در آغوش گرفت. لبخند رضایت مولایش، آخرین تصویر زیبای این دنیا بود.
▪️ حاج قاسم شب و روز نداشت؛ از ایران تا لبنان و سوریه و عراق، برای اجرای فرمان رهبرش بیتابی میکرد.
لحظهٔ شهادت، یک جهان برایش گریست، چون قلب امام زمان برایش تنگ شده بود.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۳۹ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَعَلي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ…
▫️ اگر میدید گوسفندی را ذبح میکنند، گریه میکرد. میفرمود: آبش دادهاید یا نه؟
+ آری آقا! ما مسلمانیم.
با گریه میفرمود: عدهای هم در کربلا میگفتند ما مسلمانیم، ولی پدر مرا لبتشنه کشتند!
▪️ عاشق صحیفه بود؛ شب عملیات به سجده رفته بود و با خدا راز و نیاز میکرد.
فردای عملیات وقتی نامش را جزو شهدا نوشتند، دوستانش فهمیدند هرچه بود، از سجده طولانی گرفته بود.
#️⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۴۷ ؛ #محرم
@Ashkha
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...وَجَري في ظُلْمِهِ، وَجَوْرِهِ...
▫️ توی گودال آمده بود تا از بقیه جا نماند. کمی دیر رسید؛ سَر را شمر برده بود. داشت ناامید میشد که نگاهش به انگشتر افتاد و لبخند زد.
▪️ موقع اعلام خبر عفو رهبری، صدای کف و سوت و هورا توی ندامتگاه پیچید، اما او بغض کرده بود و به خودش فکر میکرد. این رهبر، همان کسی بود که رسانهها از او چیز دیگری ساخته بودند؛ اما خورشید هیچوقت پشت ابر نمیماند.
#️⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۴۹ ؛ #محرم
@Ashkha