eitaa logo
عاشورا پژوهی
382 دنبال‌کننده
263 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین.ع. فراخوان نگارش مقاله با موضوع پیراهن معظم سیدالشهدا فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی به عنوان تنها نشریه تخصصی امام حسین.ع. در نظر دارد که یکی از شماره های سال ۱۴۰۳ را به موضوع پیراهن سیدالشهدا اختصاص دهد و این شماره در تیراژ گسترده منتشر و در اختیار نخبگان جهان اسلام قرار خواهد گرفت. لذا از نویسندگان و پژوهشگران علاقه مند به پژوهش در قلمرو اباعبدالله.ع. درخواست می شود که مقالات خود را بر اساس ساختار فصلنامه معارف حسینی تا پایان خرداد۱۴۰۳ به سایت نشریه یا از طریق ایتا به شماره ۰۹۱۱۳۷۰۱۲۳۵ شورای سردبیری مجله معارف حسینی ارسال نمایند.مقالات منتخب ضمن چاپ از هدایایی ارزشمند برخوردار خواهند شد. مواردی از موضوعات سیر تاریخی پیراهن سیداشهدا پیراهن سیدالشهدا در عرش الهی پیراهن سیدالشهدا به عنوان نماد تشییع پیراهن سیدالشهدا نماد تبیین معارف شیعی پیراهن سیدالشهدا سند مظلومیت اباعبدالله پیراهن سیدالشهدا پرچم قیام امام عصر.عج الله. پیراهن سیدالشهدا در روایات معصومین.ع. پیراهن سیدالشهدا در اشعار شاعران پیراهن سیدالشهدا از دیدگاه عرفا پیراهن سیدالشهدا از دیدگاه حکیمان الهی پیراهن سیدالشهدا در ادبیات داستانی و رمان پیراهن سیدالشهدا در ادبیات جهان راهکارهای معرفی پیراهن سیدالشهدا به جهانیان آثار و کتب منتشر شده پیرامون پیراهن سیدالشهدا و هر موضوعی دیگر مرتبط با پیراهن سیدالشهدا http://maarefehosseini.ir/
تحلیل چهارم گزارش ۱۱: خرید اسلحه توسط ابو ثمامه : بنابر آنچه گذشت پول هایی که توسط معقل برای مسلم بن عقیل (ع)آورده شده بود ، به ابو ثمامه تحویل داده شد تا او از آنها استفاده کرده و به وسیله آنها اسلحه بخرد ، اما سوالی که مطرح می گردد این است که خرید اسلحه به چه منظوری بوده است ؟ مگر نه اینکه مسلم بن عقیل(ع) تنها سفیر امام حسین (ع)بوده تا از اوضاع کوفه آگاه گردد و امام حسین (ع) در آغاز اعزام او از مکه به او دستور داده است که امرش را مخفی نماید( انساب الاشراف ج۳ص۳۷۰/ تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۴۲)پس این خرید اسلحه بااین مخفی کاری چگونه قابل جمع می باشد ؟ در پاسخ باید گفت که خرید اسلحه از این جهت بوده که با اقبال زیاد مردم کوفه به مسلم و بیعت کردن با او ، این احتمال تقویت می شد که امام حسین(ع) عازم کوفه گردد ، از طرف دیگر نیرو های حکومتی نیز بیکار نمی نشستند و برای دفع امام حسین(ع) دست به اقدامات نظامی می زدند ، خرید اسلحه برای این جهت بود که اگر از سوی نیرو های نظامی بنی امیه و ابن زیاد هنگام ورود امام حسین(ع) حرکتی صورت بگیرد ، اسلحه به میزان کافی داشته باشند تا بتوانند به وسیله آن از حضرت دفاع نمایند و مو قعیت شهر کوفه را برای امام تثبیت کنند . https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل پنجم گزارش ۱۱: انتقال مسلم بن عقیل(ع) به مکان دیگر : در نقل ابن اعثم کوفی آمده است که مسلم بن عقیل(ع) بعد از گرفتن بیعت از معقل از آنجا نقل مکان کرد و معقل با سختی توانست مکان آن را پیدا نماید؛ این نقل را تنها ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح نقل کرده است و منابع دیگر متعرض آن نشده اند ؛ اما با این حال نکته قابل دقتی است چرا که مسلم بن عقیل(ع) از هوش و زیرکی خوبی برخوردار بوده است و این احتمال را می داده که توسط ابن زیاد که با خفقان و تندی در شهر کوفه حکومت می کرده است ، بتواند توسط جاسوسانی از مخفیگاه او با خبر شود ، بنابر این تغییر مکان از جانب مسلم بن عقیل(ع) معقول به نظر می رسد هرچند ما از مکانی که او نقل مکان کرده اطلاعی در دست نداریم. https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه حرم در قرن هفتم هجری: سقوط عباسیان ،مانع بزرگی را از سر راه شیعیان برداشت. در دوره دو ایلخان مغول یعنی غازان خان و سلطان محمد خدابنده معروف به الجایتو که تمایلات شیعی داشتند توجه خاصی به مزارات اهل بیت علیهم السلام در عراق صورت گرفت. حرم امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) دائما زیارت می شد و به اصلاح و تعمیر و گسترش آنها، همت گمارده می شد( الحوادث الجامعه و التجارب النافعه ص۲۳۳) غازان در سال ۶۹۴ق مسلمان شد و در سال ۶۹۶‌ و ۶۹۸ق به زیارت امام حسین (ع) رفت. https://eitaa.com/Ashuraresearch
عاقبت جنایتکاران کربلا قسمت سوم : عمر بن سعد بعداز قیام مختار ، عمر بن سعد به وسیله عبدالله بن جعده از مختار امان نامه گرفت ،اما مختار امان نامه را ماهرانه و دو پهلو تنظیم کرد و در اولین فرصت بهانه ای به دست آورد و یکی از یاران خود به نام ابوعمره را برای دستگیری او روانه کرد. ابوعمره در درگیری با عمر بن سعد او را با شمشیر به قتل رساند و سرش را در لباسش نهاد و به حضور مختار آورد. مختار سر ابن سعد را به پسرش حفص نشان داد و از او پرسید: آیا او را می شناسی؟ حفص، پاسخ داد آری ،زندگی پس از او فایده ندارد. مختار نیز گفت : راست گفتی، تو پس از او زندگی نخواهی کرد و دستور داد او را کشتند و چون سر او را در کنار سر پدرش نهادند، مختار گفت: این، در مقابل حسین و این ،در مقابل علی بن الحسین ،هر چند مساوی نیستند. مختار سپس سر آن دو را به مدینه نزد محمد بن حنفیه فرستاد. تاریخ طبری ج۶ص۶۲ تهذیب التهذیب ج۴ص۲۷۱ تاریخ دمشق ج ۴۵ص۴۰ https://eitaa.com/Ashuraresearch
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیخ مفید به اسنادش از امام حسین علیه السلام نقل می کند : هیچ بنده ای نیست که چشمانش قطره ای اشک بر ما بیفشاند و یا سرشکی از دیدگانش سرازیر شود، جز آن که خداوند، او را سالیانی دراز ،در بهشت جای دهد. امالی مفید ص۳۴۱ حدیث ۶ امالی شیخ طوسی ص۱۱۶حدیث ۱۸۱ بشاره المصطفی ص۶۲ https://eitaa.com/Ashuraresearch
گزارش ۱۲: گرفتار شدن هانی بن عروه
بعد از جاسوسی معقل و خبردار شدن ابن زیاد از مخفیگاه مسلم بن عقیل(ع)روزی محمد بن اشعث و اسماء بن خارجه و عمروبن حجاج زبیدی برادر همسر هانی را فراخواند و به آنها گفت : چرا هانی بن عروه نزد ما نمی آید ؟ آنها در جواب گفتند : که خبر نداریم اما ظاهرا او بیمار است ، عبید الله بن زیاد در جواب گفت : خبر دار شده ام که بهبودی یافته ودر جلوی خانه اش می نشیند ، او را ملاقات کنید و به او بگویید رفت و آمدش با ما را ترک نکند، دوست ندارم بزرگی از عرب همانند او روابطش با ما تیره گردد ،این سه تن هنگام عصر به خانه هانی که در محله مذحج بود آمدند و او را بر در خانه نشسته دیدند ، گفتند چرا به دیدار امیر نمی آیی؟ او تو را یاد می کند و می گوید اگر هانی بیمار است او را عیادت کنم ، هانی در جواب به آنها گفت : بیماری مرا از آمدن باز داشته است، گفتند : به او خبر رسیده است که عصرها درخانه ات می نشینی و از رفتن نزد امیر خود داری می کنی ، تو را سوگند می دهیم تا الان آماده شوی و با ما نزد امیر بیایی ، آن قدر اصرار و پافشاری کردند تا هانی لباس هایش را پوشید و بر اسبی سوار شد و به طرف دارالاماره به راه افتاد ، نزدیک دارالاماره به حسان بن اسماء بن خارجه که همراه او بود روکرد و گفت : ای برادر زاده ! به خدا سوگند من از این مرد در هراسم ، نظر تو چیست ؟ حسان درجواب گفت : به خدا سوگند ، هیچ خطری تو را تهدید نمی کند ، چرا به دلت بد راه می دهی ؟ در حالی که گناهی بر ذمه ای تو نیست ، هانی به همراه این چند تن بر عبیدالله بن زیاد که شریح قاضی نیز در کنارش بود وارد شدند ، عبیدالله با دیدن هانی شعری با این مضامین خواند که : من خیر او را می خواهم و او قصد جان من می کند ، عذر تو نسبت به دوستت ازقبیله مراد ، مقبول است . هانی با شنیدن این شعر به عبیدالله گفت : این سخن چه معنا دارد ؟ عبیدالله بن زیاد گفت : سخن بگو هانی ، این چه اتفاقاتی است که در خانه تو بر ضد امیر مومنان و مسلمانانش می شود ؟ مسلم بن عقیل(ع) را در خانه ات مسکن داده ای و در خانه های اطراف برای او سلاح جمع می کنی و گمان می کنی که این کارها بر من مخفی می گردد؟ هانی گفت : نمی دانم ، عبیدالله بن زیاد دستور داد معقل را بیاورند ، هانی با دیدن معقل دانست که او جاسوس بوده است، به عبیدالله بن زیاد گفت من او را دعوت نکرده ام بلکه او خود به خانه ام امده است، عبیدالله گفت : او را نزد من بیاور، هانی گفت : به خدا سوگند اگر زیر پاهایم باشد ، پا از روی او بر نمی دارم ، عبیدالله برای بار دوم گفت : او را نزد من بیاور ، هانی گفت : ای برادر زاده او به حق به کوفه آمده است و از تو و خاندانت به حکومت سزاوار تر است ، عبیدالله بن زیاد گفت : نه به خدا سوگند از اینجا نمی روی مگر اینکه او را برایم بیاوری ، هانی بن عروه گفت : بخدا سوگند او را هرگز نزد تو نمی آورم ، میهمانم را نزد تو بیاورم تا او را بکشی ؟عبیدالله گفت : به خدا سوگند او را می آوری ، هانی گفت : بخدا سوگند نمی آورم ، در این میان مسلم بن عمرو باهلی برخاست و خواستار سخن گفتن با هانی شد ، و به هانی گفت : برخیز و به این طرف بیا تا با تو سخن بگویم ، هانی برخاست و به همراه مسلم بن عمرو باهلی به گوشه ای رفتند که از چشم ابن زیاد دور نبود و با او فاصله زیادی نداشت ، مسلم بن عمرو باهلی به هانی گفت : ای هانی ، تو را سوگند می دهم که موجبات کشته شدن خود را فراهم نکنی و من از کشته شدن تو دریغ دارم ، مسلم بن عقیل(ع) پسر عموی اینها است و آنها او را نمی کشند و آسیبی به او وارد نمی سازند وتحویل دادن مسلم به ابن زیاد برای تو عار و ننگ نیست ، پس او را به امیر تحویل بده ، هانی گفت : نه به خدا سوگند ، برای من ننگ و عار است که مهمان را و کسی را که به من پناه آورده تحویل دهم ، در حالی که زنده و سالم هستم و می بینم و می شنوم و یاران و همراهان بسیار دارم ، بخدا سوگند اگر یک نفر هم بودم و هیچ یاوری نداشتم او را تحویل نمی دادم تا برایش جان بسپارم ؛مسلم بن عمرو باهلی در نصیحت کردن هانی اصرار می کرد و هانی نیز در پاسخ می گفت : به خدا سوگند او را هرگز تحویل نمی دهم ، ابن زیاد با شنیدن این سخنان گفت : او را نزدیک من بیاورید ، هنگامی که او را نزد ابن زیاد بردند رو به هانی کرد و گفت به خدا سوگند یا او را برایم می آوری ، یا گردنت را می زنم ، هانی گفت : اگر گردن مرا بزنی ، شمشیرهای قبیله من بر گرد خانه ات می چرخد ، عبیدالله بن زیاد گفت : وای بر تو مرا از شمشیرها می ترسانی ؟ او را نزدیک من بیاورید ، هانی به عبیدالله نزدیک تر شد و عبیدالله با چوب و یا عصایی کج که به همراه داشت انقدر بر بینی و پیشانی او زد که بینی هانی شکست و خون جاری شد و بر لباسش ریخت.....
و این کار را تا آنجا ادامه داد تا چوب شکست ، هانی به سمت شمشیر یکی از نگهبانان حمله برد تا با آن از خود دفاع کند اما با ممانعت آن نگهبان مواجه شد و مانع گرفتن شمشیر گردید ، عبیدالله بن زیاد با مشاهده این وضعیت به هانی گفت : آیا بر حاکم خروج می کنی ؟ با این کار خونت برای ما مباح است ،او ‌را در گوشه ای از قصر زندانی کنید ، اسمابن خارجه به عنوان اعتراض برخاست و رفتار عبیدالله را با هانی گوشزد کرد ، عبیدالله دستور داد او را زدند و به زندان انداختند اما محمد بن اشعث که رفتار عبیدالله را با هانی و اسما دیده بود به عبیدالله گفت : هر آنچه امیر صلاح بداند به آن راضی هستم چه بر ضرر ما باشد و چه به نفع ما ، امیر شخصی است که باید ادب کند ؛ عمرو بن حجاج که از قبیله مذحج بود به همراه جمعیت زیادی قصر را محاصره کردند ، عمرو بن حجاج فریاد می زد : من عمرو بن حجاجم و اینها جنگجویان قبیله مذحج هستند ، اینها از فرمانبرداری خارج نشده و از جماعت مسلمانان جدا نگشته اند اما به آنها خبر رسیده که رئیس و بزرگ آنها کشته شده است .عبیدالله به شریح قاضی گفت : نزد هانی برو و او را ببین ، آنگاه نزد قبیله او برو و به آنان خبر بده که هانی زنده است و کشته نشده است ، شریح بر هانی داخل شد ، هانی تا شریح را دید گفت : ای خدا ، ای مسلمانان آیا قبیله ام نابود شده اند ؟ مردمان دیندار کجایند ؟ کوفیان کجایند ؟مفقود شده اند و مرا با دشمنشان و پسر دشمنشان تنها گذاشته اند و خون بر محاسنش جاری بود ، در این هنگام فریاد و هیاهوی بیرون قصر را شنید ، رو به شریح کرد که در حال خارج شدن از مکان زندانی شدن هانی بود کرد و گفت : ای شریح گمان می کنم که سرو صدای قبیله مذحج است اگر ده نفر از آنها وارد قصر شوند مرا نجات خواهند داد ، شریح به همراه حمید بن بکیر احمری نزد قبیله هانی رفت و گفت : هانی رادیدم ، او زنده است و خبری که به گوش شما رسیده که او کشته شده است نادرست می باشد ، به دلیل جایگاهی که شریح قاضی نزد مردم کوفه داشت ، قبیله مذحج سخنان او را پذیرفتند و متفرق شدند. تاریخ طبری ج۵ص۳۶۴ مقاتل الطالبین ص۱۰۲ الطبقات الکبری ج۱ص۴۶۰ مروج الذهب ج۳ص۶۷ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۷ الارشاد ج۲ص۴۶ اخبارالطوال ص۲۳۰ الفتوح ج ۵ص۴۴ https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن قولویه ( ۳۶۸ق) به اسنادش از امام صادق علیه السلام نقل می کند : گروهی از بندگان هستند که در روز قیامت در زیر عرش درباره حسین گفتگو میکنند. به آنها گفته می شود که وارد بهشت شوید و از نعمت های آن استفاده کنید. اما آنها وارد نمی شوند ؛حورالعین برای آنها پیغام می فرستند که ما مشتاق شماییم اما آنها سر بلند نمیکنند تا اینکه ملائکه می آیند و آنها را بشارت می دهند که در نزدیکی حسین منزل دارند از شوق شنیدن این خبر وارد بهشت می شوند. کامل الزیارات باب ۲۶ حدیث ۲۱۹ص۱۶۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی امام حسین (ع) : در چند گزارش در میان منابع تاریخی به ظاهر امام حسین علیه السلام اشاره شده است . در گزارش طبری از سعد بن عبیده آمده است که محاسن اباعبدالله جو گندمی بوده است( تاریخ طبری ج ۵ص۳۹۳) بلاذری از انس نقل می کند که ابن زیاد با چوبدستی بر گونه های آن حضرت می نواخت و می گفت: تاکنون مانند این چهره زیبا ندیده ام ( انساب الاشراف ج۳ص۴۲۱) و در گزارش شجری آمده که ابن زیاد می گفت: او خیلی خوش سیما بود !او خیلی زیبا بود! ( امالی شجری ج۱ص۱۶۴) و در نقل شیخ صدوق نیز که از دربان ابن زیاد نقل شده است به سفید شدن محاسن امام حسین علیه السلام اشاره شده است.( امالی صدوق حدیث ۲۴۲). https://eitaa.com/Ashuraresearch