فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبدالله بن عباس پیش از خروج امام حسین علیه السلام از مکه به ایشان فرمود:
به خدا سوگند، اگر می دانستم که چنانچه به تو بچسبم و دامنت را بگیرم و دستم را در لا به لای مویت فرو برم تا مردم، گرد من و تو جمع شوند و این کار برایم سود دارد، حتما آن را انجام می دادم، ولی می دانم که خداوند ،فرمانش را به انجام می رساند. آن گاه چشمانش پر از اشک شد و گریست و از حسین ( ع) خداحافظی کرد و باز گشت .
مقاتل الطالبین ص۱۱۰
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تاریخچه حرم در قرن دهم هجری ( قسمت دوم) :
در این دوره عراق بیشتر در اختیار عثمانی ها بود . در این دوره برخی از سلاطین عثمانی خود به تعمیر حرم امامان مدفون در عراق از جمله حرم امام حسین (ع) می پرداختند. شاه سلیمان عثمانی که توانسته بود عراق را از دست صفویان خارج کند در سال ۹۴۱ق به زیارت امام حسین (ع) رفت. بنابر گزارش های ارائه شده از سوی علامه مجلسی در شرح صحن قدیم امام حسین (ع) (بحار الانوار ج۸۹ص۸۹) در عصر صفوی به خصوص روزگار شاه تهماسب ،حرم امام حسین (ع) در سمت مخالف قبله توسعه یافت . تهماسب در سال ۹۳۶ق بغداد را تصرف کرد و برای آباد کردن عتبات برخی نهرها را به سوی آنها کشاند( الحدائق الناضره ج ۱۱ص۴۶۴)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
بیرق ،درفش ،لوا ، عَلَم ،رایت ، سنجق ،علامت و بند همگی از اسامی پرچم امروزی است ، ابن خلدون تاریخ استفاده از پرچم را از آغاز خلقت انسان دانسته است( مقدمه ج۱ص۲۵۸)اما برخی محققان این تاریخ را تا حدود پنج هزار سال قبل باز می گردانند( دائره المعارف بزرگ اسلامی ج۱۳ص ۵۸۳)در زمان جاهلیت قریش دارای دو پرچم بود، پرچمی به رنگ سیاه که دردست قصی بن کلاب بود که این پرچم را رسول خدا (ص) برای نخستین بار در غزوه ودان به امیر المومنین(ع) سپرد( المناقب ج۳ص۲۹۹)و پرچمی که نام لواء داشت و برای جنگ ها استفاده می شد که این پرچم توسط خاندان بنی عبد الدار حمل شده و بنابر این آنها خود را صاحب اللواء می نامیدند( دائره المعارف بزرگ اسلامی ج ۱۳ص۵۸۳)در تاریخ صدر اسلام پرچم و بر افراشتن آن در جنگ ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است به طوری که برای حفظ و نگهداری آن از هیچ کوششی فرو گذار نمی کرده اند ، در جنگ بدر پرچم رسول خدا (ص) از پرچم مهاجرین بزرگ تر بود( المنتظم ج۳ص۱۹۴)حفظ پرچم در جنگ ها به قدری از اهمیت برخوردار بود که در جنگ یمامه ، سالم بن عبید با آنکه هر دو دستش قطع گردید اما نگذاشت پرچم به زمین بیفتد( همان ج۴ص۹۱)و آن را برافراشته نگه داشت تا نشانه های شکست در لشکر هویدا نشود ،این کار کرد پرچم در میان مسلمانان با قوت ادامه یافت به گونه ی که در جنگ موته ، زید بن حارثه ، جعفر بن ابیطالب و عبدالله بن رواحه یکی پس از دیگری کشته شدند اما نگذاشتند پرچم به زمین بیفتد تا آنکه خالد بن ولید آن را به دست گرفت( تاریخ طبری ج۲ص۱۵۱) گزارش های از کارکردهای معنوی و ماورائی برای پرچم نیز در میان متون روایی وارد شده است،از جمله مهم ترین آنها، کار کرد تمایزی است که از دیگر کارکرد ها از اهمیت بیشتری برخوردار است ، در برخی روایات رسول خدا (ص) حامل لوا در روز رستاخیز شناخته شده است( نفع الطیب ج۷ص۴۲۳)امیر المومنین (ع) نیز خود را اهل اللواء نامیده است ، در روایتی دیگر که راوی آن امیر المومنین(ع) است، از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند : ای علی ، تو نخستین کسی هستی که به بهشت می روی ، در حالی که پرچم من ، پرچم حمد را در دست داری که هفتاد پاره دارد و هر پاره اش از ماه و خورشید وسیع تر است( عیون اخبارالرضا ج۱ص۳۰۴حدیث ۶۳) و رسول خدا (ص) فرمودند : امت من با پنج پرچم بر سر حوض بر من وارد می شوند( بحارالانوار ج۸ص۱۴)
در تمام این روایات ، مفهوم تمایز، از جمله مفاهیم اساسی این روایات است، در حقیقت حضور پرچم در آنها به نوعی بیانگر افتراق و غیریت سازی با گروه ها و دسته های دیگر به شمار می رود، عرصه قیامت صحنه جدا سازی و تمیز حق از باطل است ، پرچم وصاحبان آنها همگی بیانگرحضور یک جریان فکری و اندیشه ای در یک واقعه مهم می باشند، تمایزی که ریشه درهمین کارکرد در دنیا و عرصه های کشمکش آن دارند، از دیگر سو ،پرچم از نشانه ها و علامت های اساسی در وقایع قبل از ظهور و حتی بعد از ظهور محسوب شده است ، در نقلی وارد شده است که پرچم رسول خدا (ص) از برگ های بهشت بود که آن حضرت در روز بدر آن را به پاداشت وسپس پیچید ، و به علی (ع) سپرد ، آن حضرت نیز در جنگ صفین آن را باز کرد و پس از آن کسی آن را باز نمی کند تا قائم قیام نماید( الغیبه نعمانی ص۳۰۷)و در نقلی از رسول خدا (ص) آمده است که هرگاه پرچم های سیاه از سوی مشرق روی آورد ، آغازش فتنه ، میانش آشفتگی و پایانش گمراهی است( بحارالانوار ج۴۲ص۶۲)در مجموع می توان برای پرچم کارکرد های گوناگونی در صدر اسلام تصور نمود که به برخی از آنها اشاره می شود .
الف: تمایز میان قبایل شرکت کننده در جنگها برای نشان دادن شرکت و بزرگی لشکر و سپاهیان.
ب: تمایز میان دو لشکر متخاصم که در حال جنگ هستند .
ج: نشانه ای برای استقامت و استحکام در میدان های جنگ است، که بدین وسیله همبستگی و یکپارچگی سپاه نشان داده می شده است که با افتادن پرچم ، آغاز اضمحلال سپاه آغاز می شده است.
د: نشانه شجاعت و فرماندهی در جنگ بوده است، همانگونه که در غزوه خیبر رسول خدا (ص)در شب روز سوم جنگ و بعد از سستی و عدم موفقیت برخی از صحابه ، فرمودند : فردا پرچم را به مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند( المصنف ج۷ص ۳۹۳/ المغازی ج۲ص۶۵۳) او کسی جز امیر المومنین (ع) نبود ، ابن سعد از عمر بن خطاب نقل می کند که پس از شنیدن این سخن گفت : تا آن زمان امارت را دوست نداشتم ، اما با این سخن علاقمند شدم تا فرماندهی به من واگذار شود( الطبقات الکبری ج۲ص۱۱۰).
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
عاقبت جنایتکاران کربلا ...قسمت هفتم :
احبش بن مرثد
احبش بن مرثد بن علقمه حضرمی که برخی منابع او را اخنس نیز یاد کرده اند از جمله ده نفری است که بر بدن امام حسین (ع) اسب تاختند. بنابر گزارشی او همان کسی است که عمامه امام حسین (ع) را غارت کرد ( تاریخ طبری ج ۵ص۴۵۴) گفته شده بعد از واقعه عاشورا در جنگی تیری ناشناخته به قلبش اصابت کرد و مُرد ( همان) ابن طاووس آورده است : عمامه امام حسین (ع) را احبش بن مرثد غارت کرد و جابر بن یزید آن را از او گرفت و بر سر بست و کم عقل شد( الملهوف ص۱۷۸)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن قولویه به اسنادش از جابر از امام صادق (ع) نقل می کند:
علی ( ع) به حسین (ع) فرمود: ای اباعبدالله تو از قدیم الایام سرمشق بوده ای .
کامل الزیارات ص۱۵۰ حدیث ۱۷۸
طبری از عقبه بن ابی عیزار از امام حسین (ع) می آورد:
من، سرمشق شما در زندگی هستم.
تاریخ طبری ج ۵ص۴۰۳
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
مسلم بن عقیل(ع) به همراه یارانش قصر را محاصره کرد ، محاصره که تا غروب آفتاب ادامه داشت ، در این بین، عبیدالله بن زیاد به همراه اطرافیانش در قصر محاصره بودند و تنها راه رفت و آمد آنها و ملحق شدن برخی از سران هم پیمان بنی امیه از طرف درب نزدیک خانه رومی ها در پشت قصر بود ، عبیدالله بن زیاد به همراه برخی از سران قبایل کوفه بر بالای قصر می آمد و به مسلم بن عقیل (ع)و نیروهایش نگاه می کرد ، نیروهای مسلم بن عقیل(ع) نیز به سمت او سنگ پرتاب می کردند و او و پدرش را لعن می نمودند ، عبیدالله بن زیاد رو به سران قبایل کرد و به آنان گفت : برخیزید و عشیره های خود را از طرف مسلم پراکنده سازید ، وگرنه گردن های شما را می زنم، کثیر بن شهاب بن حصین حارثی را با تعدادی از افراد قبیله مذحج ، محمد بن اشعث با گروهی از قبیله کنده و حضرموت و قعقاع بن شور ذهلی ، شبث بن ربعی تمیمی، حجاربن ابجر عجلی و شمر بن ذی الجوشن ضبابی عامری را چنین دستور داد که گروهی از آنها در اطراف و اکناف شهر کوفه برگردند و مردم را از اطراف مسلم بن عقیل(ع) پراکنده کنند و گروه دیگر پرچم امان را برای مردمی که به سمت عبیدالله بن زیاد می آیند بر افراشتند ، کثیر بن شهاب به همراه افرادی از قبیله مذحج به راه افتادند و در راه با عبدالاعلی بن یزید مردی از قبیله کلب برخورد کرد که سلاح پوشیده بود که با گروهی از قبیله بنی فتیان به سوی مسلم بن عقیل(ع)می رفت ، کثیر بن شهاب او را دستگیر کرد و نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد ، در آغاز عبد الاعلی منکر ملحق شدن خود به سپاه مسلم گردید و به ابن زیاد گفت : من به سوی شما می آمدم ، عبیدالله بن زیاد نیز که حرف او را باور نکرده بود ، گفت : در ذهن خودت این را وعده کرده بودی ، پس دستورداد تا او را زندانی کردند ، محمد بن اشعث با همراهانش در اطراف خانه های بنی عماره ایستاد ، در این اثنا عماره بن صلخب ازدی که سلاح بر تن داشت، بیرون آمد و قصد ملحق شدن به مسلم بن عقیل را داشت که توسط محمد بن اشعث بازداشت شد و ابن زیاد اورا نیز زندانی کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
طبرانی به اسنادش از سفیان بن عیینه نقل می کند که از عبیدالله بن ابی یزید پرسیدم:
آیا حسین بن علی را دیده ای؟
گفت: آری او را دیدم که در حوض زمزم نشسته بود .
گفتم : آیا موهایش را رنگ کرده بود؟
گفت: نه .او را دیدم که محاسنش تا این جا ( میان لب و چانه) سیاه و پایین تر از آن سفید بود و فرمود که همین جای محاسن رسول خدا سفید بود و حسین هم خود را به ایشان شبیه می کرد.
المعجم الکبیر ج۳ص۱۳۲حدیث ۲۹۰۰
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزندان قمربنی هاشم (ع):
عباس بن علی (ع) هنگام شهادت دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل داشته است،هرچند برخی از علمای علم نسب فرزندی به نام حسن را نیز از جمله فرزندان ایشان می دانند( تهذیب حدائق الالباب ص۹۴) اما مشهور تنها دو فرزند را برای ایشان نقل کرده است ( عمده الطالب ص۴۳۹/ تحفه الطالب ص۱۰۶/ سرالسلسله العلویه ص۱۳۳/ المعقبین ص۱۰۲) که در میان این دو فرزند تنها عبیدالله صاحب فرزند شد و نسل او ادامه یافت به گونه ای که بیهقی از نسب شناسان بزرگ می نویسد: هر کس که ادعای فرزند بودن عباس بن علی را از طریق غیر از عبیدالله بن عباس نماید، او کذاب و دروغگو است( المعقبون ج۳ص۳۹۶).
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
948.6K
پادکست فرهنگ عاشورایی.... قسمت دوازدهم .... حاج رضا پور رکنی.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
Shab 24 Moharam 1384 - 3.mp3
3.3M
شما صدای حاج رضا پور رکنی را می شنوید👆👆👆👆👆
خبر محمد بن اشعث به مسلم بن عقیل(ع) رسید، او عبدالرحمن بن شریح شبامی را به مقابله با محمد بن اشعث فرستاد، محمد بن اشعث با دیدن جمعیت ترسید و قصد عقب نشینی نمود، اما قاصد قعقاع بن شور ذهلی نزد محمد بن اشعث آمد و به او گفت که مسلم بن عقیل(ع) را عقب راندم و او از محل خود عقب نشینی کرده است ،محمد بن اشعث نیز از فرصت استفاده کرد و از طرف خانه های رومیان وارد قصر شد ،کثیر بن شهاب و محمد بن اشعث و دیگر بزرگان در قصر جمع شدند و عبیدالله بن زیاد را به جنگ تشویق می کردند اما عبیدالله بن زیاد از این کار اباء داشت ، او به بزرگان کوفه گفت، بر بالای قصر بروید و به آنها وعده ی اکرام و بخشش زیاد دهید و نافرمانان را از عذاب سخت بترسانید و به آنها خبر دهید که لشکر شام به طرف کوفه می آید ، بزرگان کوفه هر یک به جانبی از بالای قصر رفتند و فریاد می زدند : ای کوفیان ، از خدا پروا کنید و در فتنه شتاب مکنید و اتحاد امت را بر هم نزنید و لشکر شام را به سمت خود نکشانید که شما پیش از این بزرگی آنها را تجربه کرده اید ، کثیر بن شهاب نیز به کوفیان می گفت : ای مردم ! به خانه های خود بروید و دنبال شر نباشید و جانتان را به خطر نیندازید ، این لشکر امیر المومنین یزید است که به سمت کوفه در حرکت است ، امیر قسم خورده است که اگر به جنگ ادامه دهید و شب به خانه هایتان باز نگردید ، حقوق فرزندانتان را از بیت المال قطع می کند و جنگجویانتان را بدون مزد به جنگ های شام می فرستد ، بی گناه را به خاطر گناهکار و حاضر را به جای غایب کیفر دهد تا در میان شما کسی از اهل نافرمانی باقی نماند مگر آنکه وبال کارهایش را چشیده باشد ، در این اثناء میان نیروهای ابن زیاد و مسلم بن عقیل(ع) در محله خرما فروشان درگیری رخ داد ، از دیگر سو از بالای برج های قصر نیز به طرف سپاهیان کلوخ و تیر پرتاب می کردند تا کسی نزدیک قصر نشود و مختار نیز برای اینکه جلوی تحرکات عمرو بن حریث را بگیرد ، مقابل درب خانه عمرو بن حریث توقف کرد ، شبث بن ربعی با پرچم امان به بیرون قصر رفت ، سخنان اشراف کوفه کار خود را کرده بود ، زنان نزد پسران و برادران خود می آمدند و می گفتند : برگرد، دیگران هستند ، مرد نزد اقوامش می آمد و می گفت : فردا لشکر شام می رسد با جنگ و فتنه چه خواهی کرد؟ باز گرد ، دیگری می گفت : چرا در فتنه شتاب کنیم ، در حالی که فردا لشکر شام می رسد ، سزاوار است در خانه بنشینیم و آنان را رها کنیم تا خداوند میان آنان صلح برقرار کند ، سپاهیان مسلم بن عقیل پیوسته کم می شدند تا به پانصد نفر رسیدند ، شب فرارسیده بود ، مسلم از سمت بازار به سوی مسجد عقب نشینی کرد ، از هر کوچه که می گذشت گروهی سی یا چهل نفره بر می گشتند تا اینکه وارد مسجد شد ، به ابن زیاد گفتند : سر و صدا فروکش کرده است و جمعیت زیادی نمی بینیم ، ابن زیاد دستور داد تا ازبالای قصر قندیل هارا روشن نموده و درون مسجد را ببینند ، نگاهبانان جمعیتی پنجاه نفره را به اطلاع دادند ، این جمعیت هنگامی که مسلم بن عقیل نماز عشاء را خواند به سی نفر تقلیل یافتند ،بعد از نماز نیز با همین تعداد با گروهی از سربازان ابن زیاد به نبرد پرداختند که برخی از یارانش کشته شدند و مسلم بن عقیل(ع) نیز جراحاتی برداشته و به همراه ده تن از یارانش عقب نشینی کردند ،مسلم بن عقیل(ع) در این حال می گفت : سبحان الله ، این مردم ، ما را با نامه های خود فریفتند و آن گاه این چنین ما را به دشمنان سپردند ، هنگامی که از کوچه های قبیله کنده می گذشت و به انتهای کوچه رسید ، به پشت سر نگاه کرد و کسی را با خود ندید.
تاریخ طبری ج۵ص۳۶۹/ اخبارالطوال ص۲۳۸/الطبقات الکبری ج۱ص۴۶۰/ الامالی شجری ج۱ص۱۶۷/ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۸/ مقاتل الطالبین ص۱۰۳/ الارشاد ج۲ص۵۲/ البدایه و النهایه ج۸ص۱۵۴/ تذکره الخواص ص۲۴۲/ تهذیب التهذیب ج۱ص۵۹۱/ الاصابه ج۲ص۷۰/الفتوح ج۵ص۵۰/مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۷.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
اختلاف منابع در گزارش ۱۵:
1-طبری از هلال بن یساف نقل می کند که : آن شب در راه، مسلم و یارانش را در نزدیکی مسجد انصار دیدم ، از هر کوچه که می گذشتند ، گروهی سی یا چهل نفره باز می گشتند ، و وقتی به بازار رسیدند که شب تاریکی بود و وارد مسجد شدند. ( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۱)
2-طبری از عیسی بن یزید نقل می کند که : محمد بن اشعث و قعقاع بن شور و شبث بن ربعی در شبی که مسلم بن عقیل به طرف قصر ابن زیاد حرکت کرد با مسلم و یارانش نبردی سخت کردند ، شبث می گفت : منتظر شب باشید آنها پراکنده خواهند شد و قعقاع به وی گفت : تو جلوی راه مردم را گرفته ای ! راه را باز کن تا پراکنده شوند ، عبیدالله بن زیاد دستور داد ، مختار و عبدالله بن حارث را دستگیر کنند و برای یافتن آن دو جایزه تعین کرد ، آن دو دستگیر و زندانی شدند( تاریخ طبری ج ۵ص ۳۸۱)
3-ابن نما می گوید : میان سپاهیان مسلم و ابن زیاد نبرد شدیدی رخ داد ، چون شب شد ، جمعیت از اطراف مسلم ، پراکنده شدند و تعداد اندکی باقی ماندند ، مسلم وارد مسجد شد تا نماز بخواند ، ولی وقتی به سمت در کنده مسجد می رفت ، تنها بود و نمی دانست کجا برود.( مثیرالاحزان ص ۳۴)
4-ابن سعد می گوید : خبر زندانی شدن هانی ، به مسلم بن عقیل رسید ، به همراه چهار صد نفر از شیعیان حرکت کرد ، ولی چون به قصر رسیدند ، تنها شصت مرد باقی مانده بودند.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۶۰)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تاریخچه حرم در قرن یازدهم هجری:
شاه عباس صفوی در سال ۱۰۳۲ق به زیارت عتبات عراق رفت( تاریخ عالم آرای عباسی ج۲ص۱۰۰۵) و در سال ۱۰۳۳ق تلاش بسیاری برای تزیینات داخلی حرم امام حسین علیه السلام انجام داد ( روضه الصفا ج۸ص۴۳۳) و در سال ۱۰۴۰ق نیز شاه صفی به زیارت عتبات رفت به دستور او بود که مسجد واقع در پشت سر امام علیه السلام را توسعه دادند و رواقی در شمال حرم بنا کردند که به نام رواق شاه شهرت یافت . دیوار شمالی صحن نیز برچیده و زمین های آن سمت خریداری گردید و صحن توسعه یافت .این اقدامات در سال ۱۰۴۸ق صورت گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
شیخ مفید به نقل از حذلم بن ستیر می آورد: زینب دختر علی را دیدم و زنی با حیاتر و سخنورتر از او ندیده بودم .گویی او از زبان امیرالمومنین (ع) سخن می گوید .زینب به مردم اشاره کرد که : خاموش باشید .نفس ها حبس شد و صداها آرام گرفت .
امالی مفید ص۳۲۱ شماره ۸
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
در میان گزارش ها با نقلی مواجه هستیم که از زبان کثیر بن شهاب واژه امیر المومنین را برای یزید بکار برده است( تاریخ طبری ج۵ص۳۶۹/ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۸)اما این واژه اولین بار برای چه کسی در اسلام بکار برده شد ؟و اساسا بعد ها چه سیری برای این واژه ایجاد گردید ؛ بنابر منابع شیعه و اهل سنت ، رسول خدا (ص) این واژه را اولین بار برای علی بن ابیطالب (ع) بکار برده است( انساب الاشراف ج۲ص۳۶۶/ الارشاد ج۱ص۱۷۶/ مسند احمد بن حنبل ج۴حدیث ۱۹۹۴۲/ امالی مفید ص۲۱۱) انس بن مالک نقل می کند در خانه ی ام حبیبه، برای رسول خدا(ص) آب آوردم تا وضو بگیرد ، در آن حال رسول خدا (ص) فرمودند : اکنون از این درب، امیرالمومنین و خیرالوصیین بر تو وارد می شود ، انس می گوید : گمان کردم که چنین کسی از اقوام من است ، اما دیری نپایید که علی بن ابیطالب (ع) از درب خانه وارد شد( حلیه الاولیا ج۱ص۶۳) در نقلی از عمران بن حصین وارد شده است که رسول خدا (ص) فرمودند : علی از من است و من از علی هستم او ولی هر مومنی پس از من است( تاریخ دمشق ج۴۲ص۱۹۷حدیث ۸۶۶۲)در برخی روایات شیعه اطلاق عنوان امیرالمومنین بر علی بن ابیطالب به امر خداوند بوده است( امالی مفید ص۱۸۵)و در نقلی از چرایی بکار گیری این واژه برای آن حضرت از امام باقر (ع) سوال شده است که ایشان سوق دادن مردم به سوی علم را دلیل بکار گیری این واژه دانسته اند( بصائرالدرجات ص۱۴۹)در این میان امامان شیعه بر این نکته تصریح کرده اند که این واژه تنها برای علی بن ابیطالب بکار می رود و مختص به آن حضرت است و هیچ کس دیگری نمی تواند آن را بر خود حمل نماید، مگر آنکه کافر باشد( بحارالانوار ج۵۲باب ۲۷حدیث ۱۶۵)یا افترا زننده دروغ گو( بحار ج۲۴باب ۶۷حدیث ۱۹) از دیگر سو، در گزارشی وارد شده است که مردی از روستاهای اطراف مدینه بر امام صادق (ع) وارد شد و هنگام ورود بر آن حضرت عرض کرد : السلام علیک یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته و حضرت صادق (ع) نیز وی را از این کار منع نفرمودند و پاسخش را دادند و به ابوالصباح فرمودند : هیچ بنده ای حقیقت ایمان را نخواهد چشید، مگر اینکه بداند هرچه برای اولین ما است ، برای آخرین ما نیز هست ( اختصاص ص۲۶۷) مرحوم مجلسی با بیان اینکه این خبر نادر و شاذ بوده و صلاحیت معارضه با روایات بیشماری که بر منع استعمال این لفظ بر غیر علی بن ابیطالب (ع) به کار رفته است ؛ را ندارد برای آن دو احتمال مطرح می نماید؛ اول آنکه امام در صدد القای این معنا بوده است که در معنا نیز ما امیرالمومنین هستیم و توهم سائل را که اگر شک دارد در اینکه معنای این لفظ بر امامان دیگر صادق است را مرتفع نماید .
دوم اینکه، منع اطلاق اسم و بکارگیری این واژه بر غیر علی بن ابیطالب بخاطر مصلحت بوده تا اینکه این لفظ بر غیر اهل بیت (ع) و انسان های نالایق حمل نگردد( بحارالانوار ج۳۷باب ۵۴حدیث ۷۱) اما رویدادهای بعد از رسول خدا (ص) به گونه دیگری رقم خورد ، علی بن ابیطالب (ع) از خلافت منع شد و در جریان مسلمانان انحراف ایجاد شد ، طبیعی است که همه فضایل علی بن ابیطالب (ع) باید برای خلفای جدید اختصاص پیدا نماید ، یکی صدیق گردد و دیگری فاروق.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت جنایتکاران کربلا .... قسمت هشتم :
اسحاق بن حیوه حضرمی
او به دعوت عمربن سعد بر پیکر امام حسین علیه السلام اسب تاخت و پیراهن امام را غارت کرد و چون آن را پوشید به پیسی مبتلا شد و مویش ریخت . مختار او را دستگیر کرد و دستور داد بر بدنش اسب تاختند تا به هلاکت رسید .
تاریخ طبری ج۵ص۴۵۴/ انساب الاشراف ج۳ص۴۱۰/ مقتل خوارزمی ج۲ص۳۷
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
قره بن قیس تمیمی می گوید : به زنان و خانواده و فرزندان حسین هنگامی که بر جنازه او گذشتند نگریستم ،شیون کردند و صورت خود را می خراشیدند( تاریخ طبری ج۵ ص۴۵۶) حمید بن مسلم نقل کرده است: زینب فریاد می کشید: وامحمدا ! دخترانت میان لشکر، اسیر گشته اند و فرزندانت کشته شده اند و باد صبا برآنها می وزد؛ به خدا سوگند هر دوست و دشمنی را گریاند و حتی اشک سپاهیان را دیدم که بر سم اسبانشان فرو می ریزد .( مقتل خوارزمی ج۲ص۳۹).
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی امام حسین (ع) :
در چند گزارش در میان منابع تاریخی به ظاهر امام حسین علیه السلام اشاره شده است . در گزارش طبری از سعد بن عبیده آمده است که محاسن اباعبدالله جو گندمی بوده است( تاریخ طبری ج ۵ص۳۹۳) بلاذری از انس نقل می کند که ابن زیاد با چوبدستی بر گونه های آن حضرت می نواخت و می گفت: تاکنون مانند این چهره زیبا ندیده ام ( انساب الاشراف ج۳ص۴۲۱) و در گزارش شجری آمده که ابن زیاد می گفت: او خیلی خوش سیما بود !او خیلی زیبا بود! ( امالی شجری ج۱ص۱۶۴) و در نقل شیخ صدوق نیز که از دربان ابن زیاد نقل شده است به سفید شدن محاسن امام حسین علیه السلام اشاره شده است.( امالی صدوق حدیث ۲۴۲).
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مغیره بن شعبه نقل کرده است که :
بعداز شهادت حسین بن علی (ع) ،مرجانه مادر عبیدالله بن زیاد به او گفت:
ای پلید، پسر رسول خدا (ص) را کشتی؟ چه کار کردی؟ هرگز روی بهشت را نخواهی دید.
الطبقات الکبری ج۱ص۵۰۰ شماره ۴۶۱
تاریخ طبری ج۵ص۴۸۴
https://eitaa.com/Ashuraresearch
#رویداد
در سال 18 ق خلیفه دوم پیشنهاد داد که او را با لقب امیر المومنین بنامند( استیعاب ج۳ص۱۱۵۰)هرچند برخی مورخان آن را پیشنهاد افراد دیگری می دانند( مروج الذهب ج۲ص۳۱۳)بلاذری نقل کرده است، بعد از اینکه عمر از مردم خواست او را امیرالمومنین بنامند، موذن اینگونه اذان می گفت : السلام علیک یا امیرالمومنین ، حی علی صلاه، حی علی الفلاح، الصلاه یا امیر المومنین(انساب الاشراف ج۲ص۱۸۵)بعد ازخلیفه دوم استعمال این واژه در میان مسلمانان امری متداول گردید و اعتراض کسی را بر نیانگیخت تا اینکه در سال 41ق معاویه با حیله گری و صلح تحمیلی به امام حسن(ع) به خلافت رسید ، سعد بن ابی وقاص بر او وارد شد و به او گفت : السلام علیک ایها الملک، سلام بر تو ای پادشاه ، معاویه با حالت عصبانیت به اوگفت : چرا نگفتی السلام علیک یا امیرالمومنین ؟ سعد در پاسخ گفت : این واژه هنگامی است که ما تو را به امارت برگزیده باشیم، اما تو خود بر این مسند قرار گرفته ای( تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۱۷)از این گزارش برداشت می شود که در اندیشه سیاسی برخی از صحابه ، تنها زمانی می توان به خلیفه ،واژه امیرالمومنین اطلاق نمود، که با آراء مردمی بر مسند قدرت قرار گرفته باشد ؛ بنابراین، اگر اندیشه سعد بن ابی وقاص را معیار قرار دهیم ، آیا می توان به عثمان بن عفان که با رای چند نفر به خلافت رسید ، امیرالمومنین گفت ؟ یا به عمربن خطاب که با انتصاب ابوبکر بر مسند قدرت تکیه زد، با عنوان امیرالمومنین خطاب نمود ؟ هر چه بود با مرگ معاویه ، استفاده از این واژه در ادبیات حاکمیتی امری مرسوم گردید، عاصم بن ابی صیفی ، در سلام خود به یزید بن معاویه او را باواژه امیرالمومنین خطاب نمود( مروج الذهب ج۳ص۷۵)هرچه از زمان رسول خدا (ص) فاصله گرفته می شد ، مقام خلیفه از قداست بیشتری برخوردار می گردید ، تصور فره ایزدی که درشاهان ایران از قبل از اسلام توسط مردم در اذهان و باورهایشان وجود داشت ، با تغیر عنوانی و با عبارات ظل الله یا سایه خدا در میان مسلمانان ظهور و بروز نمود ، به طوری که رضایت خلیفه ی که امیرالمومنین شده بود، همان رضایت خداوند، تفسیر می شد ،نامه ی سلیمان بن عبد الملک به ولید بن عبد الملک به خوبی وجود این اندیشه را نمایان می کند، سلیمان در این نامه نوشت : به خدا سوگند ، ای امیرمومنان من پس از تقوای الهی به هیچ چیز همانند رضایت و شادمانی تو شاد نمی شوم و رضایت تو از آن اموری است که بدان رضوان خداوند را می جویم ( اخبار الموفقات ص۴۹۷)و یا در نگاه مبالغه انگیز و چاپلوسانه شبیب بن شیبه به منصور عباسی آمده است : ای امیر مومنان ،خداوند تبارک و تعالی روزی که بهره هر یک از آفریده هایش را معین کرد ، برای تو بهره ای جز برترین و فراترین راضی نشد( همان ص ۳۹۹)و حتی منصور نیز در موسم حج سال 141ق در معرفی خود چنین عنوان کرد : من ابو جعفر منصور ، امیرالمومنینم( مروج الذهب ج۳ص۲۹۵) برداشت مسلمانان و نگاه غالیانه از واژه امیر المومنین برای خلفا به مرور زمان امری دور از انتظار نبود ، چراکه نهاد خلافت توانست به وسیله تبلیغات و فقهای درباری بر قداست خلیفه روز به روز بیفزاید و فضائل ساختگی آنها را در پشت عنوانی چون امیرالمومنین ، خلیفه رسول الله مخفی کند تا جایی که ابو نصر نامی در زمان هارون الرشید به او گفت : میان بندگان خدا و امت و پیامبرش و خداوند ، آفریده ای جز تو نیست و خداوند از تو درباره آنان سوال خواهد کرد پس برای پاسخ گویی آماده باش!( اخبار الموفقات ص۱۴۴)با این کار این واژه نیز همچون بسیاری از فضائل و مناقب امیرالمومنین علی (ع) به مصادره نهاد خلافت و حاکمیت درآمد و عنوانی گردید برای بروز مفاخرت و بزرگی آنها.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422