eitaa logo
عاشورا پژوهی
385 دنبال‌کننده
263 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مغیره بن شعبه نقل کرده است که : بعداز شهادت حسین بن علی (ع) ،مرجانه مادر عبیدالله بن زیاد به او گفت: ای پلید، پسر رسول خدا (ص) را کشتی؟ چه کار کردی؟ هرگز روی بهشت را نخواهی دید. الطبقات الکبری ج۱ص۵۰۰ شماره ۴۶۱ تاریخ طبری ج۵ص۴۸۴ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۱۵ ( قسمت دوم): به کارگیری واژه امیرالمومنین در اسلام
در سال 18 ق خلیفه دوم پیشنهاد داد که او را با لقب امیر المومنین بنامند( استیعاب ج۳ص۱۱۵۰)هرچند برخی مورخان آن را پیشنهاد افراد دیگری می دانند( مروج الذهب ج۲ص۳۱۳)بلاذری نقل کرده است، بعد از اینکه عمر از مردم خواست او را امیرالمومنین بنامند، موذن اینگونه اذان می گفت : السلام علیک یا امیرالمومنین ، حی علی صلاه، حی علی الفلاح، الصلاه یا امیر المومنین(انساب الاشراف ج۲ص۱۸۵)بعد ازخلیفه دوم استعمال این واژه در میان مسلمانان امری متداول گردید و اعتراض کسی را بر نیانگیخت تا اینکه در سال 41ق معاویه با حیله گری و صلح تحمیلی به امام حسن(ع) به خلافت رسید ، سعد بن ابی وقاص بر او وارد شد و به او گفت : السلام علیک ایها الملک، سلام بر تو ای پادشاه ، معاویه با حالت عصبانیت به اوگفت : چرا نگفتی السلام علیک یا امیرالمومنین ؟ سعد در پاسخ گفت : این واژه هنگامی است که ما تو را به امارت برگزیده باشیم، اما تو خود بر این مسند قرار گرفته ای( تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۱۷)از این گزارش برداشت می شود که در اندیشه سیاسی برخی از صحابه ، تنها زمانی می توان به خلیفه ،واژه امیرالمومنین اطلاق نمود، که با آراء مردمی بر مسند قدرت قرار گرفته باشد ؛ بنابراین، اگر اندیشه سعد بن ابی وقاص را معیار قرار دهیم ، آیا می توان به عثمان بن عفان که با رای چند نفر به خلافت رسید ، امیرالمومنین گفت ؟ یا به عمربن خطاب که با انتصاب ابوبکر بر مسند قدرت تکیه زد، با عنوان امیرالمومنین خطاب نمود ؟ هر چه بود با مرگ معاویه ، استفاده از این واژه در ادبیات حاکمیتی امری مرسوم گردید، عاصم بن ابی صیفی ، در سلام خود به یزید بن معاویه او را باواژه امیرالمومنین خطاب نمود( مروج الذهب ج۳ص۷۵)هرچه از زمان رسول خدا (ص) فاصله گرفته می شد ، مقام خلیفه از قداست بیشتری برخوردار می گردید ، تصور فره ایزدی که درشاهان ایران از قبل از اسلام توسط مردم در اذهان و باورهایشان وجود داشت ، با تغیر عنوانی و با عبارات ظل الله یا سایه خدا در میان مسلمانان ظهور و بروز نمود ، به طوری که رضایت خلیفه ی که امیرالمومنین شده بود، همان رضایت خداوند، تفسیر می شد ،نامه ی سلیمان بن عبد الملک به ولید بن عبد الملک به خوبی وجود این اندیشه را نمایان می کند، سلیمان در این نامه نوشت : به خدا سوگند ، ای امیرمومنان من پس از تقوای الهی به هیچ چیز همانند رضایت و شادمانی تو شاد نمی شوم و رضایت تو از آن اموری است که بدان رضوان خداوند را می جویم ( اخبار الموفقات ص۴۹۷)و یا در نگاه مبالغه انگیز و چاپلوسانه شبیب بن شیبه به منصور عباسی آمده است : ای امیر مومنان ،خداوند تبارک و تعالی روزی که بهره هر یک از آفریده هایش را معین کرد ، برای تو بهره ای جز برترین و فراترین راضی نشد( همان ص ۳۹۹)و حتی منصور نیز در موسم حج سال 141ق در معرفی خود چنین عنوان کرد : من ابو جعفر منصور ، امیرالمومنینم( مروج الذهب ج۳ص۲۹۵) برداشت مسلمانان و نگاه غالیانه از واژه امیر المومنین برای خلفا به مرور زمان امری دور از انتظار نبود ، چراکه نهاد خلافت توانست به وسیله تبلیغات و فقهای درباری بر قداست خلیفه روز به روز بیفزاید و فضائل ساختگی آنها را در پشت عنوانی چون امیرالمومنین ، خلیفه رسول الله مخفی کند تا جایی که ابو نصر نامی در زمان هارون الرشید به او گفت : میان بندگان خدا و امت و پیامبرش و خداوند ، آفریده ای جز تو نیست و خداوند از تو درباره آنان سوال خواهد کرد پس برای پاسخ گویی آماده باش!( اخبار الموفقات ص۱۴۴)با این کار این واژه نیز همچون بسیاری از فضائل و مناقب امیرالمومنین علی (ع) به مصادره نهاد خلافت و حاکمیت درآمد و عنوانی گردید برای بروز مفاخرت و بزرگی آنها. https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن طیفور به اسنادش از امام صادق علیه السلام نقل می کند: هنگامی که زنان را از کربلا به کوفه وارد کردند ،زنان کوفه بر حسین گریبان چاک کردند . در این اثنا زین العابدین علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود: هان! این زنان می گریند؟ پس ما را چه کسی کشته است؟ بلاغات النساء ص۳۷ از یحیی بن حجاج نقل شده است. https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
1.08M
پادکست فرهنگ عاشورایی .... قسمت سیزدهم ...... زنجیرزنی . https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل دوم در گزارش ۱۵: رومی ها در شهر کوفه
در گزارش های تاریخی نقل شده ، گذشت که یک درب در پشت قصر کوفه قرار داشته است که اطرافیان عبیدالله بن زیاد از آن طریق به بیرون قصر رفت و آمد می کردند و جایگاه این درب، مقابل خانه های رومی ها قرار داشته است؛ حضور رومی ها که از زمره موالی بشمار می آمدند در کوفه امر غریبی نبود، چرا که جمعیت کوفه از چند گروه تشکیل می گردید ، اعراب که عموما از اعراب یمانی و نزاری بودند ، سریانی ها، نبطیها و موالی که آن را ایرانی ها ، رومی ها و ترکها تشکیل می دادند، اعراب، موالی را با عنوان عجم مورد خطاب قرار می دادند. با گسترش فتوحات در زمان خلفا، روز به روز به جمعیت موالی در شهر های مهم اسلامی همچون کوفه اضافه می گردید، به طوری که معاویه از کثرت آنها در کوفه واهمه داشت( فتوح البلدان ص۲۷۹) این ترس ، طبیعی به نظر می رسید ،چرا که موالی، عموما گرایش های شیعی داشته و بعدها در قیام مختار نقش مهمی ایفا نمودند،از منظر اجتماعی، موالی شهروند درجه دو شناخته می شدند و از همان آغاز مجبور بودند تا کارهای پر مشقتی چون چرخاندن و بر پاداشتن بازار و راه سازی انجام دهند( تاریخ تمدن اسلام ص۷۲۸) نگاه اعراب به موالی، پست و بدور از انسانیت بود، موالی اجازه نداشتند در جلوی کاروان حرکت کنند ، اگر فردی می خواست ، یکی از موالی را به سبب سن ، فضل و یا علم طعام بدهد ، او را سر سفره نمی نشاند ، بلکه او را در پایین سفره جای می دادند تا کسی که او را می بیند، گمان نبرد که او هم عرب است (عقدالفرید ج۳ص۳۷۸) راغب اصفهانی می نویسد : اعراب را تا زمان دولت بنی عباس نسبت به موالی چنین رسم بود که چون از بازار چیزی خریده بر می گشتند و در بین راه به یکی از موالی مصادف می شدند ، هر باری که داشتند بر دوش او می گذاشتند و وی بدون چون و چرا حمالی می کرد، هر گاه یکی از موالی را بر مرکبی سوار می دیدند و قصد می کردند که پیاده شود، باید بدون لا و نعم اطاعت عرب می نمود ، هر دختری را که از موالی می خواستند، بدون اجازه جد و پدرش به عقد و ازدواج در می آوردند( محاضرات الادباء ج۱ص۲۱۸) و یا نافع بن جبیر بن مطعم که از تابعان به شمار می آمد، وقتی جنازه ای را می دید، می پرسید : که بود ؟ اگر می گفتند : قریش است ، می گفت : افسوس که از قوم من یکی کم شد و اگر می گفتند : عرب بود، می گفت : افسوس که هم وطنم مرد . اما اگر می گفتند : مولاست ، با خونسردی تمام می گفت : مال خداست ، بخواهد می برد و بخواهد می گذارد( عقد الفرید ج۳ص۳۸۸)طبیعی بود در چنین جامعه ای که موالی هیچ ارج و قربی نداشتند ، با دیدن منش و رفتار اهل بیت (ع) به خصوص امیر مومنان(ع) به سوی او جذب می شدند، ابواسحاق همدانی نقل می کند که دو زن خدمت علی (ع) آمدند که حقوق خود را از بیت المال بگیرند ، یکی از آنها عرب بود و دیگری از موالی ، امیر المومنین (ع) به هر یک از آنها بیست و پنج درهم دادند و مقداری هم گندم مرحمت کردند ، زن عرب گفت : چرا مرا با او یکی قرار دادی؟ فرمود : من در بین فرزندان اسماعیل و اسحاق فرقی مشاهده نمی کنم( الغارات ص۴۷/ انساب الاشراف ج۲ص۱۴۱)اهتمام و محبت امیرالمومنین (ع) به موالی در کوفه به قدری روشن و بارز بود که اشراف کوفه بارها از این رفتار خشمگین شده و به آن حضرت اعتراض نمودند و در برخی موارد که امیرالمومنین (ع) به این اعتراضات اهمیتی نمی داد ، حضرت را تهدید کردند و گفتند: اگر به موالی بیش از این رو نمایی و آنان را به خود نزدیک کنی ، به نزد معاویه خواهیم رفت( الغارات ص۲۴). https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تاریخچه حرم در قرن دوازدهم هجری: با تسلط دوباره عراق توسط عثمانی ها ، حسن پاشا توجه ویژه ی به حرم حسینی نمود او طی سال های ۱۱۲۷ تا ۱۱۲۹ق تعمیراتی در حرم انجام داد، تجدید و بازسازی نهر حسینی و همچنین تعمیر بارگاه و ساخت کاروانسرای بزرگی در شهر کربلا از دیگر اقدامات او بشمار می آید. همچنین بعدها به دستور حاکمان عثمانی، صندوق روی قبر امام حسین (ع) که در حمله وهابی ها به کربلا آسیب دیده بود، در سال ۱۲۱۹ تعمیر و اصلاح گردید. در روزگار نادرشاه افشار نیز همسر وی به نام گوهرشاه خانم که دختر شاه سلطان حسین بود مبالغ هنگفتی (بیست هزار نادری) برای تعمیر و تزیین حرم در نظر گرفته شد( بغیه النبلا ص۷۶) https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل سوم در گزارش ۱۵( قسمت اول) : موقعیت جغرافیایی قیام مسلم بن عقیل (ع) . این بحث برای اولین بار در مباحث عاشورا پژوهی مطرح میشه لذا خواهشمندم این بحث رو در کنار مباحث دیگه با دقت پیگیری کنید
در زمان احداث شهر کوفه ، مسجد این شهر نقش محوری برای ساختن دیگر اماکن شهر ایفا نمود ، تعیین مسجد جامع، اولین اقدام برای برپایی این شهرِدرآغاز نظامی بوده است ، هرچند برخی قدمت این مسجد را تا زمان حضرت آدم (ع)باز می گردانند( تاریخ کوفه ص۳۲)در ابتدا میان مسجد و قصر در حدود 108متر{200زراع}فاصله برقرار بود و قصر در جنوب شرقی مسجد بنا گردید ،بعدها مسجد وقصر توسط سعد بن ابی وقاص به همدیگر متصل شدند، از طرف دیگر، بازار کوفه در شرق مسجد قرار داشت که تا سَردر شمالی قصر امتداد می یافت ، به دلیل اینکه در گزارش های موجود سعد بن ابی وقاص درقصر از سرو صداهای بازار در زحمت بود( تاریخ طبری ج۴ص۴۷)بنابراین ، باید حضور اصناف گوناگون حواشی مسجد و قصر را پر کرده باشد، و محوطه بزرگی که برای بازار تعیین شده بود در کنار مسجد و قصر قرار داشت ، از جهت دیگر در گزارش ابو مخنف آمده است که بازارها در عهد مختار به هیچ وجه شکل ساختمانی نداشته اند( همان ج۶ص۱۰۶) کاسب ها با زدن سایبانی خود را از آفتاب و باران محفوظ نگه می داشتند، عدم وجود ساختمان در بازار،امکان استفاده از بازار را برای اقدامات نظامی تشدید می کرده است ، احتمالا در تعیین محدوده قصر ، مسجد و بازار توسط استاد هشام جعیط اشتباهی صورت گرفته باشد ، ایشان بر این باور است که قصر در جنوب شرقی مسجد بنا شده و بازار کوفه در شرق مسجد بوده که تا سردر شمالی قصر امتداد داشته است( کوفه پیدایش شهرهای اسلامی ص۱۱۰)اشکال این سخن در این است که امکان ندارد قصر در جنوب شرقی قرار گرفته باشد و بازار از شرق تا سردر شمالی قصر یعنی تا جنوب شرقی امتداد داشته باشد، مگر اینکه بگوییم محدوده احتمالی ارائه شده توسط استاد جعیط درست بوده و بازار در حد فاصل شرق تا جنوب شرقی قرار داشته ، که دراین احتمال محدوده بازار بسیار کم و ناچیز می گردد ، هرچند ایشان شمال مسجد را نیز به محدوده بازار اضافه کرده اند .یا اینکه بگوییم ، بازار کوفه از غرب مسجد تا جنوب شرقی مسجد که سر در شمالی قصر در آن ناحیه بوده، امتداد داشته است، در این صورت محدوده جغرافیایی بازار فراختر می شود ، هرچند در نقلی از چگونگی تردد ابراهیم بن مالک اشتر در شهر کوفه و دیدار با مختار و برنامه ریزی قیامشان وارد شده است : به خدا سوگند! ما از وسط بازار از کنار قصر عبور می کنیم و دشمن خویش را می ترسانیم و به آنها نشان می دهیم که نزد ما خوارند( تاریخ طبری ج۶ص۱۹) از این گزارش این گونه برداشت می شود که بازار موقعیت فراخ تری را در شهر به خود اختصاص داده بود،به طوری که وسط بازار در کنار دیوارهای قصر امتداد داشته است.و احتمالا خانه رومی ها و درب دیگر قصر در جنوب قرار داشته که بنا بر نقل سیف در محدوده منازل طوایف ازد و کنده بوده است( کوفه پیدایش شهر اسلامی ص۱۴۷)و صحن گسترده که بنا بر دیدگاه محققان تا 23هکتار تخمین زده شده است و مسجد ، قصر و بازارها در آن قرار داشتند، نیز امکان استفاده نظامی از این محدوده را بیش تر می کرد، چرا که خانه سازی در آن ممنوع بوده است( همان ص۱۱۰)کوچه های کوفه نیز در برخی موارد بسیار فراخ و بزرگ ترسیم شده بودند به گونه ی که تا خارج شهر و به جاده های بزرگ خارج شهر نیز متصل بوده اند ، طوری که انبوه قبایل در درون شهر به راحتی می توانستند به سمت مسجد به راه بیافتند ، بنابراین، این احتمال وجود دارد که لشکریان مسلم بن عقیل (ع) در میدان و بازار سمت سردر شمالی قصر و در شرق مسجد ، آرایش جنگی شدند که با این چینش می توانستند به وسیله دهلیزهایی که در زمان زیاد بن ابیه برای مسجد تعبیه شده بود( تاریخ طبری ج۴ص۴۷)بر مسجد نیز مسلط گردند، اما از درب سمت جنوب قصر غافل بودند ، بنابر این یاران ابن زیاد به راحتی از آن درب به درون شهر رفت و آمد می کردند ، با این حال پذیرش غفلت از این درب بسیار بعید به نظر می رسد و اینکه چرا یاران مسلم از این درب مراقبت نمی کردند، در هاله ای از ابهام قرار دارد..... ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل سوم گزارش ۱۵( قسمت دوم) : موقعیت جغرافیایی قیام مسلم بن عقیل (ع)
در نقلی از طبری از هلال بن یساف آمده است که: شب هنگام مسلم با سی یا چهل نفر از یارانش وارد مسجد شد ، به ابن زیاد گفتند : جمعیت زیادی نمی بینیم و سرو صدای بسیاری نمی شنویم، عبیدالله دستور داد سقف را برداشتند و قندیل ها را روشن کردند( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۱)این گزارش با نقل دیگری مبنی بر قرار دادن ستون در مسجد تنافی دارد ، چرا که در عهد زیاد ، ستون هایی از اهواز به کوفه آورده شد که داخل آنها را سوراخ نمودند و درون سوراخ ها را با سرب انباشته کرده و به وسیله میله های آهنی به یکدیگر متصل کردند تا استحکام یافته و قادر به حمل بام رفیع نماز خانه باشد( همان ج۴ص۴۴-۴۶)اما با کمی دقت بیشتر ظاهرا میان این دو نقل تنافی وجود ندارد ، کلید حل این معما درکلمه نماز خانه است ، اگر قصر در جنوب شرقی مسجد قرار داشته است، احاطه ساکنان قصر بر محدوده صحن مسجد بوده که با نی مسقف شده بود،بنابر این به راحتی می توانستند با استفاده از نیزه و با کنار زدن نی ها از درون صحن مسجد آگاه شوند ، اما با شکست قیام مسلم بن عقیل( ع) از مسجد کوفه به سمت درهای کنده حرکت نمود ،همانگونه که از نقل بلاذری این مطلب فهمیده می شود( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۸) این درب در جنوب مسجد قرار داشته است که به سمت منازل طوایف کنده،مذحج و نخع بوده است ، اما چرا مسلم بن عقیل این مسیر را انتخاب کرده است ؟چرا به سمت شمال کوفه که طوایف ثقیف و همدان وجود داشتند حرکت نکرد ؟ آیا قُرق شب هنگام شهرکوفه تنها راه جنوب را برای او باز گذاشته بود ؟ تنها اطلاعی که در منابع وجود دارد این است که جنوب کوفه بیابانی بوده و سمت شمال و شرق به دلیل مجاورت فرات، حاصلخیز بوده است( کوفه پیدایش نخستین شهر اسلامی ص۱۳۲)آیا مسلم بن عقیل(ع)در صدد رساندن خود به بیابان بوده است؟یا اساسا در میان کوچه های کوفه سر در گم بوده و بدون هدف کوچه های آن را طی می کرده است و هیچ هدف خاصی را پیگیری نمی کرده است ، این سوالات از نقاط مبهم تاریخ است که نمی توان برای پاسخ به آنها شواهد و مدارکی را ارائه داد. https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422