طوعه کنیز اشعث بن قیس بود که از او بچه دار شده بود ،و به همین خاطر او را آزاد کرد؛ طوعه با اسید بن بطین حضرمی ازدواج کرده و فرزندی بنام بلال به دنیا آورد( تاریخ طبری ج۵ص۳۷۱)ابن اعثم نام فرزند او را اسد ضبط کرده است( الفتوح ج۵ص۵۰)بلال را فردی عیاش و می گسار توصیف کرده اند که به دلیل شرارت هایش مردم کوفه او را طرد کرده بودند(تاریخ طبری ج۵ص۳۷۱) برخی از منابع بلال را غلام محمد بن اشعث دانسته اند( تذکره الخواص ص۲۴۲) بعد از آنکه مسلم بن عقیل(ع) نماز عشاء را در مسجد کوفه خواند ، از سمت درهای کنده در جنوب مسجد ، خارج شد و چون دیگر هیچ کس با او نماند و تنها شده بود و از طرف دیگر در شهر کوفه غریب بود و آشنایی با راه ها و کوچه های کوفه نداشت ، در کوچه های کوفه سرگردان می گشت تا به خانه های بنی جبله از قبیله کنده رسید ، نزد خانه ای آمد که زنی در درب آن منتظر بازگشتن فرزندش بود ، مسلم به وی گفت : به من آب میدهی؟ ، آن زن به مسلم جرعه ی آب داد ، زن داخل خانه شد و پس از لحظاتی دوباره بیرون آمد و مشاهده کرد که مسلم هنوز بر در خانه نشسته است ، زن گفت : ای مرد ، نشستن تو در این جا مایه شک است ، برخیز ، مسلم سکوت کرد ، طوعه حرف خود را تکرار کرد و مسلم باز سکوت نمود، تا اینکه طوعه به او گفت: سبحان الله نزد خانواده ات برو، مسلم گفت : من در کوفه خانه ای ندارم ، من غریبم و افراد مورد اعتمادم مرا تنها گذاشته اند ،آیا می خواهی پاداش ببری و کار نیکی انجام دهی ؟ من مردی از خانواده شریف و بخشنده هستم ، شاید در آینده بتوانم جبران کنم ، طوعه از خواسته مسلم سوال کرد ، مسلم گفت: من مسلم بن عقیل هستم ، این مردم به من دروغ گفتند و مرا فریفتند ، مرا پناه بده ، طوعه او را داخل خانه کرد و در اتاقی غیر از اتاق نشیمن خود جای داد و برایش فرشی انداخت و برای مسلم شام آورد ، اما او شام نخورد ، پس از مدتی بلال به خانه برگشت و دید ، طوعه زیاد به اتاقی که مسلم در آن اقامت دارد ، رفت و آمد می کند ، به مادرش شک کرد و از او درباره ترددهای بیش از اندازه او به آن اتاق سوال نمود ، طوعه در آغاز از پاسخ دادن طفره رفت، اما بلال اصرار کرد و طوعه پس از گرفتن پیمان و سوگند ، او را از حضور مسلم در آن اتاق آگاه کرد ، بلال خود را به خواب زد ، اما پس از مدتی با نیرنگ از خانه خارج شد و جریان را به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث گزارش نمود ، از دیگر سو ، هنگامی که عبیدالله بن زیاد از جانب بیرون قصر صدایی از همهمه نشنید ،با این اندیشه که شاید مسلم و یارانش به مسجد پناه برده اند ، دستور داد تا مسجد را وارسی کنند ، عده ای از نگهبانان مسجد را جستجو کردند اما کسی را نیافتند اما برای اطمینان بیشتر طناب های حصیری مسجد را آتش زدند و از روی بام قصر که در کنار مسجد قرار داشت ، به طرف صحن مسجد پرتاب کردند تا فضای مسجد روشن شود ، آنگاه با دقت جستجو کردند، اما کسی را نیافتند ، وقتی خبر مسجد را به عبیدالله بن زیاد دادند گفت: مردم از اطراف مسلم پراکنده شده اند و او را رها کرده اند ، سپس به همراه نگهبانان وارد مسجد شد و شمع ها و قندیل های مسجد را روشن کردند ، عبیدالله بن زیاد بر منبر نشست و به همراهانش دستور داد تا اطرافش بنشینند و تایک سوم از سر شب گذشته در مسجد نشستند ، عبیدالله بن زیاد به عمرو بن نافع دستور داد تا در کوفه بانگ بزند : هر یک از نگهبانان و بزرگان و اشراف کوفه که نماز عشاء رادر مسجد نخواند ، حکومت هیچ تعهدی نسبت به جان او ندارد ، بعد از اعلان عمومی ، مسجد پر از جمعیت گردید و موذن اذان گفت ، حصین بن نمیر که ریاست شرطه های کوفه را بر عهده داشت به عبیدالله گفت : من برای جان تو احساس امنیت نمی کنم اگر امکان دارد خودت نماز را در قصر بخوان و دیگری نماز را با مردم بخواند ، عبیدالله با رد این پیشنهاد گفت: به سربازان بگو پشت سر من بایستند و خودت در میان آنها بچرخ ومراقب باش، بعد از تمام شدن نماز ، بر منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خداوند گفت: اما بعد ، به درستی پسر عقیل آن مرد سفیه و نادان، همانگونه که دیدید میان مردم دو دستگی و اختلاف ایجاد نمود ، ذمه خداوند را از مردی که مسلم را در خانه اش بیابند بر می دارم و خونش مباح است ، هرکس مسلم بن عقیل را بیاورد ، ده هزار درهم جایزه می گیرد و نزد یزید بن معاویه جایگاهی والا خواهد داشت و هر روز ، یکی از خواسته هایش برآورده خواهد شد، ای کوفیان ، به خدا سوگند در کوفه خانه ای گلی نیست ، مگر اینکه آن را خراب می کنم و خانه ای چوبی نیست ، مگر این که آن را آتش می زنم ، ای بندگان خدا، تقوا پیشه کنید و به بیعت و فرمانبری پایبند باشید و هیچ راهی را برای بهانه گیری ، بر خود هموار مسازید.
@ashoora_61
نادر شاه و کنترل روضه خوان ها
چنان چه در زمان نادر شاه هر روضه خانی [کذا] که بالای ممبر [کذا] می رفت، روضه می خواند، پایین که می آمد او را نسق می نمود؛ تا روزی روضه خانی رفت بالای ممبر و از ترس نادر چیزی نگفت. همین قدر گفت: حضرت فاطمه چنین فرمودند و زینت خاتون و سکینه خاتون چنین و چنان فرمودند.
از ممبر که پایین آمد، او را طلبید، فرمود: روضه خود را خاندی؟ [کذا]: عرض کرد: بلی، نادر شاه فرمود: اسم مادر و خواهر و دختر خود را به من بگو که چیست؟ روضه خوان بر خود پیچید. نادر گفت: چرا نمی گویی؟ باز نگفت تا سه مرتبه، آخر فرمود ای زن فلان! تو که نزد من تنها شرم می کنی که اسم مادر و خواهر و دختر خود را بگویی چگونه بالای ممبر حضور دو هزار کس اسم دختر پیغمبر و دختر امیر و دختر حسین را به اسم می بری! نگو دختر پیغمبر صدیقه کبری، و بگو دختر بزرگ پیامبر، بگو دختر حسین فرمود. او را چوب زیادی زدند و حکم فرمود که دیگر روضه خان که بالای ممنبر نروند.
@ashoora_61
سلام بر دوستان همراه به دلیل سفر به عتبات چند روز از ارائه محتوای تحقیقی معذور هستم اما سعی می کنم مطالبی از شهر کربلا به اشتراک بگذارم .... ممنون از صبوری شما 🌹🌹🌹🌹🌹
@ashoora_61
مرقد مطهر ملاحسینقلی همدانی از عرفای بزرگ عصر قاجار .... شاگرد مبرز سید علی آقاشوشتری و استاد سید احمد کربلایی در حرم امام حسین (ع)
@ashoora_61
مرقد فقیه بزرگ عصر قاجار سید محمد مجاهد واقع در بین الحرمین .. فتوای سید مجاهد مبنی بر وجوب جهاد با روس ها در جنگهای ایران و روس در دوره فتحعلی شاه از اهمیت ویژه ی برخوردار است.
@ashoora_61
آثار گلوله های رژیم بعثی بر دیوارهای حرم امام حسین (ع) مربوط به واقعه انتفاضه شعبانیه ۱۹۹۱م
@ashoora_61
مرقد علامه مامقانی در حرم حسینی و کنار درب ورودی باب القبله صاحب کتاب تنقیح المقال در علم رجال که علامه شوشتری براین کتاب حاشیه نگاشت که با عنوان قاموس الرجال به چاپ رسید .
@ashoora_61
مرقد عارف نامدار سید مرتضی کشمیری استاد سید علی آقا قاضی در صحن حسینی .
@ashoora_61
سقف جدیدی که چند سال پیش توسط اسماعیلیه بهره هندوستان در حرم حسینی ایجاد شد.
@ashoora_61
مقبره ابن فهد حلی صاحب کتاب عده الداعی از اعلام قرن ۸ ق در کنار تل زینبیه . ابن فهد در سال ۸۴۱ق در کربلا رحلت کرد و در باغ نقیب علویان دفن گردید.گفته شده ابن فهد به احترام سیدالشهدا (ع) برای قضای حاجت هر روز از کربلا خارج می شد و بعد از آن بازمی گشت. جریان مشعشعیان که توانستند پیش از صفویه در منطقه خوزستان (هویزه) و قسمتی از عراق (بصره) به سرکردگی شاگرد و فرزند همسرش سید محمد بن فلاح حکومت تشکیل دهند،رشد یافته حوزه فکری و عملی ابن فهد در کربلا بوده اند. هر چند بعدها سید محمد ادعای مهدویت کرد و فرمان قتل او توسط ابن فهد صادر شد که البته بی نتیجه ماند .
@ashoora_61