نادر شاه و کنترل روضه خوان ها
چنان چه در زمان نادر شاه هر روضه خانی [کذا] که بالای ممبر [کذا] می رفت، روضه می خواند، پایین که می آمد او را نسق می نمود؛ تا روزی روضه خانی رفت بالای ممبر و از ترس نادر چیزی نگفت. همین قدر گفت: حضرت فاطمه چنین فرمودند و زینت خاتون و سکینه خاتون چنین و چنان فرمودند.
از ممبر که پایین آمد، او را طلبید، فرمود: روضه خود را خاندی؟ [کذا]: عرض کرد: بلی، نادر شاه فرمود: اسم مادر و خواهر و دختر خود را به من بگو که چیست؟ روضه خوان بر خود پیچید. نادر گفت: چرا نمی گویی؟ باز نگفت تا سه مرتبه، آخر فرمود ای زن فلان! تو که نزد من تنها شرم می کنی که اسم مادر و خواهر و دختر خود را بگویی چگونه بالای ممبر حضور دو هزار کس اسم دختر پیغمبر و دختر امیر و دختر حسین را به اسم می بری! نگو دختر پیغمبر صدیقه کبری، و بگو دختر بزرگ پیامبر، بگو دختر حسین فرمود. او را چوب زیادی زدند و حکم فرمود که دیگر روضه خان که بالای ممنبر نروند.
@ashoora_61
سلام بر دوستان همراه به دلیل سفر به عتبات چند روز از ارائه محتوای تحقیقی معذور هستم اما سعی می کنم مطالبی از شهر کربلا به اشتراک بگذارم .... ممنون از صبوری شما 🌹🌹🌹🌹🌹
@ashoora_61
مرقد مطهر ملاحسینقلی همدانی از عرفای بزرگ عصر قاجار .... شاگرد مبرز سید علی آقاشوشتری و استاد سید احمد کربلایی در حرم امام حسین (ع)
@ashoora_61
مرقد فقیه بزرگ عصر قاجار سید محمد مجاهد واقع در بین الحرمین .. فتوای سید مجاهد مبنی بر وجوب جهاد با روس ها در جنگهای ایران و روس در دوره فتحعلی شاه از اهمیت ویژه ی برخوردار است.
@ashoora_61
آثار گلوله های رژیم بعثی بر دیوارهای حرم امام حسین (ع) مربوط به واقعه انتفاضه شعبانیه ۱۹۹۱م
@ashoora_61
مرقد علامه مامقانی در حرم حسینی و کنار درب ورودی باب القبله صاحب کتاب تنقیح المقال در علم رجال که علامه شوشتری براین کتاب حاشیه نگاشت که با عنوان قاموس الرجال به چاپ رسید .
@ashoora_61
مرقد عارف نامدار سید مرتضی کشمیری استاد سید علی آقا قاضی در صحن حسینی .
@ashoora_61
سقف جدیدی که چند سال پیش توسط اسماعیلیه بهره هندوستان در حرم حسینی ایجاد شد.
@ashoora_61
مقبره ابن فهد حلی صاحب کتاب عده الداعی از اعلام قرن ۸ ق در کنار تل زینبیه . ابن فهد در سال ۸۴۱ق در کربلا رحلت کرد و در باغ نقیب علویان دفن گردید.گفته شده ابن فهد به احترام سیدالشهدا (ع) برای قضای حاجت هر روز از کربلا خارج می شد و بعد از آن بازمی گشت. جریان مشعشعیان که توانستند پیش از صفویه در منطقه خوزستان (هویزه) و قسمتی از عراق (بصره) به سرکردگی شاگرد و فرزند همسرش سید محمد بن فلاح حکومت تشکیل دهند،رشد یافته حوزه فکری و عملی ابن فهد در کربلا بوده اند. هر چند بعدها سید محمد ادعای مهدویت کرد و فرمان قتل او توسط ابن فهد صادر شد که البته بی نتیجه ماند .
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا امام حسین علیه السلام به ایران نیامد؟
@ashoora_61
ابن زیاد بعد از این سخنرانی تند و تهدید آمیز از منبر پایین آمد و داخل قصر شد و در کنار حصین بن نمیر ، عمرو بن حریث را نیز فرمانده بخشی از نگهبانان کرد ،بلال خبر مسلم را به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث داده بود اما عبدالرحمن او را امر به سکوت کرد و او را ملزم کرد تا به کسی این خبر را نگوید ، صبحگاه ، عبیدالله بن زیاد در قصر جلوس نمود واجازه داد تا مردم نزد او بیایند، یکی از این افراد محمد بن اشعث بود که تا چشم عبیدالله بن زیاد به اوافتاد گفت : مرحبا به کسی که دورویی ندارد و مورد اتهام نیست و او را کنار خود نشاند ، عبدالرحمن در مجلس وارد شد ودر گوشی خبر حضور مسلم را به محمد بن اشعث داد ، عبیدالله بن زیاد از روی کنجکاوی پرسید: عبدالرحمن چه گفت ؟ محمد بن اشعث گفت : به من خبر داده اند که مسلم بن عقیل در یکی از خانه های ما است ، عبیدالله با شنیدن این خبر با چوب دستی خود به پهلوی محمد زد و گفت : برخیز و هم اینک او را نزد من بیاور، آن جایزه بزرگ نیز از آن تو است ، محمد بن اشعث برای دستگیری مسلم حرکت کرد ، عبیدالله بن زیاد به عمرو بن حریث ماموریت داد که به همراه شصت یا هفتاد نفر از مردان قبیله قیس به کمک اشعث بروند ، عبیدالله خوش نداشت تا عمرو بن حریث مخزومی به همراه افراد قبیله خودش به کمک محمد بن اشعث برود، چرا که می دانست هیچ قبیله ای دوست ندارد که کشته شدن مسلم بن عقیل توسط آنها رخ داده باشد ، عمرو بن حریث ،عمرو بن عبیدالله بن عباس سلمی را به همراه شصت یا هفتاد نفر از مردان قبیله قیس به کمک محمد بن اشعث فرستاد ، برخی از گزارش ها از حضور سیصد نفر یا صد نفر نیز حکایت می کنند ، سربازان عبیدالله بن زیاد ، خانه طوعه را محاصره کردند و مسلم بن عقیل متوجه حضور آنها در اطراف خانه نشد ، چون صدای سم اسبان و سروصدای مردان بلند شد، دانست که خانه محاصره شده است ، سربازان به خانه یورش بردند ،مسلم بن عقیل سخت با آنها در گیر شد و آنها را از خانه بیرون راند ، آنان دوباره به خانه یورش بردند ، اما باز مسلم دوباره سخت با آنان درگیر شد ، در این میان ، بین مسلم بن عقیل و بکیر بن حمران احمری جنگی تن به تن رخ داد و دو ضربه شمشیر رد و بدل شد ،بکیر ضربتی بر دهان مسلم زد که لب بالای او را شکافت و بر لب پایین فرود آمد ودندان های پیش او شکست ، مسلم هم ضربتی بر سرو گردن او وارد کرد ، چون سپاهیان مقاومت مسلم را دیدند، از بالای خانه بر مسلم سنگ پرتاب می کردند و توده های نی را آتش می زدند و به سویش می انداختند ، مسلم که اوضاع را چنین دید ، با شمشیر برهنه به کوچه آمد و از خانه طوعه خارج شد و چنین رجز می خواند : تمام این لشکر کشی برای کشتن مسلم بن عقیل است ؟ ای جان ، به سوی مرگ بشتاب که گریزی از آن نیست ، درگیری مسلم با سپاهیان به گوش عبیدالله بن زیاد رسید ، برای محمد بن اشعث پیغام فرستاد که : سبحان الله ، ای ابو عبدالرحمن ! ما تو را فرستادیم که یک نفر را نزد ما بیاوری و اینک گروهی از یارانت کشته شده اند ! محمد بن اشعث به پیام رسان گفت : به ابن زیاد بگو: ای امیرگمان می کنی مرا به سوی یکی از بقال های کوفه یا کفشدوزی از کفشدوزان حیره فرستادی ؟ آیا نمی دانی که مرا به سوی شیری خطرناک و قهرمانی بزرگ فرستاده ای که در دست ، شمشیری برنده داردکه از آن مرگ می چکد؟
ادامه دارد....
@ashoora_61