4_5778379821000169476.mp3
5.02M
🎧 لیلا بگفتا ای شها...
🎙مداح: مرحوم جهانبخش کردی زاده (بخشو)
@ashoora_61
هنگام خروج امام حسین(ع) از شهر مدینه ، محمد بن حنفیه نزد حضرت آمدو به ایشان عرض کرد: برادر تو محبوب ترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایسته تری که من آنچه پند و اندرز می دانم ، برای تو بیان کنم ، ازبیعت با یزید بن معاویه و از شهرها تا آنجا که می توانی چشم پوشی کن و در شهرهای بزرگ اقامت نکن، بلکه به روستاها و کوهها برو و سفیرانی به سوی مردم روانه کن و آنها را به بیعت با خود دعوت نما اگر مردم از تو پیروی کردندو به بیعت تو در آمدند، خدا را حمد و سپاس گو،و اگر با شخص دیگری غیر از تو بیعت کردند ، هیچ نقصانی در دین و عقل تو پدید نمی آیدو فضل و کمال تو محفوظ می ماند، من نگرانم که به یکی از این شهرها وارد شوی و مردم دچار چند دستگی شوند؛ عده ای با تو باشند و گروهی بر ضد تو و با یکدیگر نبرد کنند و تو هدف نخستین نیزه باشی و در آن صورت، بهترین همه این امت از نظر فردی و پدر و مادر ، خونش از همه پایمال تر و خانواده اش از همه خوار تر شود، امام حسین(ع) فرمود: ای برادر، من عازم سفرم ، محمد بن حنفیه گفت: پس به مکه برو، اگر آنجا برای تو امن بود، راه نجات برای تو است واگر جای مطمئنی برای تو نبود به کوه و صحرا برو، از شهری به شهر دیگر مسافرت کن تا ببینی عاقبت این امر به کجا می انجامد و درست ترین تصمیم گیری تو زمانی است که به استقبال حوادث و رخداد ها بروی، امام حسین (ع) بعد از این سخنان به محمد بن حنفیه فرمود: ای برادر، تو پند و اندرز خود را بیان کردی و مهربانی و شفقت خود را ابراز نمودی، امیدوارم که نظر تو صائب و همراه با موفقیت باشد( الارشاد ج۲ص۳۴/ تاریخ طبری ج۵ص۲۰/ الکامل فی التاریخ ج۵ص۲۰) اما تو ای برادر ، مانعی نیست که در مدینه بمانی و در غیاب من ، آمد و رفت بنی امیه را زیر نظر بگیری و مرا از کارها و امور آنها مطلع کنی( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۷) بعد از آن امام حسین(ع)کاغذ و قلم خواست و وصیت نامه خود را این گونه نوشت و آن را به محمد بن حنفیه تسلیم نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه، حسین بن علی گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوندو گواهی می دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و آیین حق را از جانب خدا آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد رسید و خداوند همه انسان ها را در چنان روزی زنده خواهد کرد و من برای خوش گذرانی و از روی خود خواهی و برای فساد و ستمگری خروج نکردم ،بلکه هدف من، اصلاح فساد هایی است که در امت جدم به وجود آمده است، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده ، به سنت جدم و راه و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم، پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد راه خدا را پذیرفته است و هر کس آن را رد نماید، من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خدا میان من و میان این مردم به حق داوری کند و او بهترین داوران است ، ای برادر، این وصیت من است به تو و توفیق از جانب خدا است و بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم و درود بر تو و بر کسانی که راه هدایت را پیش گرفتند و هیچ توان و قدرتی نیست مگر از ناحیه خداوند برتر و بزرگ( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۸) بعدها امام حسین (ع) از مکه نامه ای به محمد بن حنفیه که در مدینه بود نوشت که در آن نامه آمده بود :
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسین بن علی به محمد بن علی و گروهی از بنی هاشم ، اما بعد کسی که به من ملحق گردد به شهادت می رسدو کسی که از این کار سرباز زند،فتح و ظفر را درک نخواهد کرد، والسلام. هنگامی که کاروان حسینی از مکه خارج شد و به سمت عراق در حرکت بود ، خبر به محمد بن حنفیه در مدینه رسید، در حالی که ابن حنفیه در تشتی وضو می گرفت، با شنیدن این خبر به قدری گریست که اشک هایش بر تشت می ریخت( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۴/ انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷).
@ashoora_61
ابوعبدالله یا ابوالقاسم محمد بن علی بن ابیطالب قرشی هاشمی، مادرش خوله دختر جعفر الحنفیه از اسیران یمامه در زمان ابوبکر بود، محمد در همان سالی که ابوبکر وفات کردبه دنیا آمد،هرچند برخی تولد او را در اوائل خلافت عمربن خطاب دانسته اند ، ابراهیم بن جنید گفته است: کسی را همانند به ابن حنفیه ندیده ام که به کلام علی استناد کند و هیچ سندی صحیح تر از سند ابن حنفیه نیست، در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمومنین (ع) بود و در نبرد صفین علمدار سپاه بشمار می آمد، در دوران عبدالله بن زبیر ، او را دعوت کردند که با ابن زبیر بیعت کند اما ابن حنیفه اباء کرد، با این کار عبدالله بن زبیربنی هاشم را در شعب محاصره نمود تا اینکه مختار با فرستادن ابو عبدالله جدلی آنها را از محاصره آزاد کرد و بالاخره در سال هشتاد ، هشتادو یک و یا هشتاد و سه وفات نمود( الطبقات الکبری ج۳شماره ۶۷۷/ عمده الطالب ص۴۳۲/ سیراعلام النبلا ج۵شماره ۴۰۳) شیخ صدوق به اسنادش از امام صادق (ع)روایت کرده است که : محمد بن حنفیه وفات ننمود، مگر اینکه اقرار به امامت علی بن حسین (ع)کرد( کمال الدین و تمام النعمه ج۱ص۷۱).
@ashoora_61
Shiayan Mahe Muharam (320).mp3
6.67M
جهانبخش کردی زاده ( بخشو) .....
@ashoora_61
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠
🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام
🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا
🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی
🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا
🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل
🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین
🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل
🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی
اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇
🆔 @ashoora_61
May 11
هر شب کربلا به نام کدام یک از شهداست ؟
@ashoora_61
https://eitaa.com/maddah_yar
محمد بن حنفیه از شخصیت های برجسته بنی هاشم و از فرزندان امیر المومنین علیه السلام بشمار می آمد که حضور او در مجامع و حرکت های اجتماعی بدون تاثیر نبوده است، اما چرا چنین شخصیتی در میان کاروان حسینی نبوده است؟ و تنها نقش یک مشاور و ناصح را در این واقعه بزرگ ایفا کرده است، برای پاسخ به این غیبت، محققان احتمال های گوناگونی را مطرح نمودندکه بعد از طرح آنها به بررسی این دیدگاه ها خواهیم پرداخت:
۱: دیدگاه علامه مجلسی :
علامه مجلسی در بحارالانوار نقل می کند که سید مهنا بن سنان از علامه حلی درباره چرایی عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا سوال نمود که علامه در پاسخ گفت: شان محمد بن حنفیه ، عبدالله بن جعفر و امثال آنها اجل از آن است که اعتقاداتشان بر خلاف حق باشد ، اما درباره تخلف محمد از یاری حسین (ع)نقل شده که او بیمار بوده است( بحارالانوار ج۴۲باب ۱۲۰ص۱۱۰)
در کتاب حکایت المختار فی اخذ الثار که به ضمیمه لهوف چاپ شده است آمده است که دست محمد به گونه ای آسیب دیده بود که توان نگه داشتن شمشیر را نداشت( حکایه المختار فی اخذ الثار ص۳۳) و علامه مقرم ، بیماری چشم را عذر ابن حنفیه از غیبت در کربلا ذکر کرده است( مقتل الحسین (ع) ص ۱۳۵) مرحوم مامقانی با تشکیک در بیماری ابن حنفیه آن را صحیح ندانسته و بر این نظر متمایل است که احتمالا این بیماری پس از شهادت امام حسین (ع) و هنگام بازگشت اهل بیت به مدینه باشد( تنقیح المقال ج۳ص۱۱) بعد از بیان نظرات و دیدگاه های محققان در این باره لازم است به این نکته اشاره شود که اساسا اشاره ی به بیماری ابن حنفیه در منابع کهن و دسته اول اشاره نشده است و به روشنی مشخص نیست که دیدگاه علامه مجلسی و نویسنده مجهول کتاب حکایه المختار این علت را از کدام ماخذ و منبع پذیرفته اند و از جانب دیگر نیز احتمال مرحوم مامقانی مبنی بر بیماری ابن حنفیه پس از شهادت امام حسین (ع) نیز بدون مستند تاریخی بوده و وجه این بیماری پس از شهادت مشخص نیست ، بنابر این نمی توان این احتمال را دلیل بر عدم حضور او در کربلا دانست.
۲:دیدگاه ابن اعثم :
در میان منابع متقدم ، ابن اعثم کوفی نقل کرده است : حسین بن علی (ع) به ابن حنفیه دستور داد تا در مدینه بماند و رفت و آمد بنی امیه را زیر نظر بگیرد( الفتوح ج۵ص۲۱) اما برخی محققان با تشکیک در این گزارش بر این نظر هستند که : اگر این گزارش صحیح باشد ، چون محمد هیچ تمایلی به همراهی امام نشان نداده است، امام هم او را مجبور نکرد و به او فرمود: عامل اطلاعاتی من در مدینه باش ، اگر محمد اظهار همراهی می کرد ، به طور حتم امام از همراهی او استقبال می کرد( تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۲ص۵۲۹) این دیدگاه خالی از اشکال نیست چرا که اولا محقق ارجمند مشخص نکرده اند که به چه دلیلی نقل ابن اعثم را کنار گذاشته و آن را نپذیرفته اند ثانیا عدم تمایل ابن حنفیه را بنابر کدام مستند تاریخی دانسته اند ؟ که امام حسین (ع)قصد اجبار و اکراه او را نداشته است؛ به نظر می رسد وجود این دلیل ، آن هم در منابع قدیمی چون الفتوح ابن اعثم کوفی خود می تواند قوت این احتمال را نسبت به احتمال های دیگر درباره ی چرایی عدم حضور ابن حنیفه در کربلا بیشتر نماید، هرچند خواهیم گفت که به احتمال قوی اساسا ،ابن حنفیه به راه و مرام امام حسین(ع) در مقابل با ظلم معتقد نبوده است.
۳:دیدگاه مامقانی:
مرحوم مامقانی درباره چرایی عدم حضور ابن حنفیه در کربلا می نویسد: جواب درست آن است که یاران شهید امام حسین (ع) افراد معینی بودند و شمار آنها هفتاد و دوتن بود که در تقدیر الهی به این افتخار رسیده بودند، این سخن از خود محمد بن حنفیه نیز نقل شده است( تنقیح المقال ج۳ص۱۱۲) منظور مامقانی از سخنان ابن حنفیه، این کلماتی است که او درباره عدم حضورش ایراد کرده است: یاران حسین(ع) با نام و نام پدر، نزد ما نوشته و از پیش تعیین شده بودند( مناقب آل ابی طالب ج۴ص۶۰) این احتمال نیز نمی تواند.جوابی بر چرایی عدم حضور ابن حنفیه در کربلا باشد ، چرا که تقدیر الهی امری است که نزد خداوند وجود دارد که امام معصوم نیز با اتصال علم او به منبع لایزال الهی ازآن آگاه است ، بنابراین، نمی توان چنین ادعا نمود که ابن حنفیه نیز از آن آگاه بوده و دیگر تلاشی برای همراهی با کاروان حسینی نکرده است ، ثانیا اگر این سخن را بپذیرم، دیگر چرا امام حسین (ع)در طول مسیر به سمت کوفه ، افراد گوناگون و مختلفی را دعوت به همراهی با خود نمود،اگر تعداد یارانش معلوم بود دیگر اعزام سفیر ، بیعت گرفتن از مردم، دعوت به همراهی دیگران، عبث و بی فایده بود ، بله در علم خداوند ، پایان کاروانیانی که آن حضرت را یاری رساندند معلوم و ثابت بود و امام نیز از آن آگاهی داشت، اما این سخن بدین معنا نیست که افراد جامعه ی آن زمان نسبت به حرکت حسینی هیچ گونه وظیفه ای نداشتند.
ادامه دارد....
@ashoora_61
25.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا ابن شبیب اِنْ بَکَیْتَ عَلَی الحُسَینِ علیه السّلام حَتّی تَصیرَ دُمُوعُکَ عَلی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتَهُ صَغیرا کانَ اَوْ کَبیراً قَلیلا کانَ اَوْ کثیراً.
ای پسر شبیب اگر بر حسین(ع) گریه کنی تا اینکه اشکهایت بر گونههایت جاری شود، خداوند گناهانی که مرتکب شدی، چه بزرگ و چه کوچک، چه کم و چه زیاد را میبخشد.
عیون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299
@ashoora_61