با خروج امام حسین(ع) از مکه و رسیدن این خبر به شام، یزید بن معاویه در نامه ای به عبید الله بن زیاد این گونه نوشت:
به من، گزارش شده که مردم کوفه، درباره آمدن حسین به کوفه، به او نامه نوشته اند و او از مکه به سوی آنها حرکت کرده و شهر تو، از میان همه شهر ها و روزگارت، از میان همه روزها به او دچار شده است، اگر او را کشتی، که هیچ،و گرنه به نسب خودت و پدرت عبید باز خواهی گشت. زنهار ، که او از دستت در نرود.
تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۴۲
انساب الاشراف ج۳ص۳۷۱
المعجم الکبیر ج۳شماره ۲۸۴۶
سراعلام النبلا ج۳ص۳۰۵
@ashoora_61
در مجموع می توان منازل میان مکه و کربلا را به این ترتیب دانست:
تنعیم، صفاح، عقیق، ذات عرق، نمره، مسلح، افیعیه، معدن بنی سلیم، عمق، سلیلیه، مغیثه، نقره، حاجر، سمیرا، توز، فید، بطن العقبه، اجفر، خزیمیه، زرود، ثعلبیه، بطان، شقوق، زباله، قاع، عقبه، واقصه، قرعا، مغیثه، شراف، ذوحسم، بیضه، عذیب الهجنات، اقساس مالک، رهیمه، قصر بنی مقاتل،قطقطانیه، نینوا
الحسین فی الطریق الی الشهاده صص22-150
@ashoora_61
یاقوت حموی درباره این مکان می نویسد: تنعیم موضعی است در مکه که بین مکه و سرف می باشد که در دو فرسخی مکه واقع شده است و میقات اهل مکه است و آنها برای عمره از آنجا محرم می شوند و این منطقه را به این نام می خوانند زیرا در سمت راست آن کوهی به نام نعیم وجود دارد و در سمت شمال کوهی به نام ناعم و بیابانی به نام نعمان موجود می باشد( معجم البلدان ج۲ص۴۵۸)امروزه این منطقه داخل مکه قرار گرفته است، برخی محققان در این باره نوشته اند: این منطقه حدود ده کیلومتر با مسجد الحرام فاصله دارد و تنعیم نام درختی است که در بادیه شناخته شده است، در این منطقه، مسجدی نیز وجود دارد که زمانی به مسجد عایشه شهرت یافت، زیرا رسول خدا (ص)به او دستور داده بود تا از این محل محرم شود( آثار اسلامی مکه و مدینه ص۱۴۵)هنگامی که کاروان حسینی به تنعیم رسید، کاروانی را دید که از سوی بحیربن ریسان حمیری کارگزار یزید در یمن، ورس{گیاهی زرد رنگ که برای رنگرزی استفاده می شود}و زیور آلات به سوی شام و برای یزید ارسال می شد، امام حسین(ع) اموال کاروان را ضبط کرد و به شتربانان فرمود: شما را مجبور نمی کنم،هر که بخواهد با ما به عراق بیاید،کرایه او را می پردازم و با او خوش رفتاری می کنم و هر که نخواهد و همین جا از ما جدا شود، کرایه او را به اندازه مسافتی که پیموده است،می پردازم، عده ای از او جدا شدند، حضرت حسابشان را دادو هر کس در کاروان باقی ماند، کرایه او را پرداخت و به او جامه پوشانید، گفته شده است که از آن تعدادی که با آن حضرت ماندند، تنها سه نفر باقی ماندند ، و افراد دیگر در میان راه از امام حسین(ع)جدا شدندو حضرت بر آنها ده دینار افزود و شتر به آنها بخشید و آنان را برگرداند( تاریخ طبری ج۵ص۳۸۵/ انساب الاشراف ج۳ص۳۷۵/ اخبار الطوال ص۲۴۵) اما شیخ مفید بدون اشاره به ضبط اموال کاروان، این واقعه را اینگونه نقل کرده است: حسین حرکت کرد تا به تنعیم رسید و در آنجا کاروانی یافت که از یمن آمده بود، از کاروانیان، شترانی برای سفر یارانش، اجاره کرد(الارشاد ج۲ص۶۸)
@ashoora_61
فارغ از کتاب مفقود شده ابومخنف ،می توان این رساله کم برگ را که از آثار فضیل بن زبیر کوفی اسدی است نخستین منبع موجود مستقل درباره عاشورا دانست . مولف از یاران امامان باقر (ع) و صادق(ع) می باشد( رجال الطوسی ص۱۴۳) او در این رساله ۱۶۰تن از شهدا نهضت حسینی و قاتلان آنها را معرفی کرده و تا حدودی به نسب آنان پرداخته است .
این رساله پیش تر همراه الامالی الخمیسیه اثر یحیی بن حسین شجری و بار دیگر به همراه الحدائق الوردیه و سپس به صورت مستقل در دومین شماره مجله تراثنا به چاپ رسیده است . محقق اثر، سیدمحمدرضا حسینی در مقدمه رساله شرح حال و اعتبار مآخذ روایی مولف را آورده است.
@ashoora_61
بهشتیان که شرابِ طهور می خوردَند
به چای خوردنِ دیوانگان، حسد بُردَند
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد احمد عسکری (چاقوساز) گفته شده دستگاه های موسیقی را از استاد شجریان آموخته است ... در شهر دزفول به مداحی سنتی مشغول است ... ایران چه استعدادهایی دارد که نادیده گرفته می شوند؛ به صدای او توجه کنید.
@ashoora_61
استاد پیشوایی، اموالی را که از سوی بحیر بن ریسان حمیری به یمن فرستاده می شد را از جمله اموال بیت المال دانسته اند و در فرازی از استدلال خود آورده اند:
آیا اگر اموال متعلق به مسلمانان به دست یزید فاسق فاجرتبهکار و صاحب خلافت نامشروع می رسید،و او آن را به دلخواه صرف می کرد و به جیب بنی امیه و دیگر هواداران خود می ریخت، حق بود و درست و مشروع و به جا؛ و در ادامه می نویسد:یکی از انگیزه های مخالف آن حضرت با آن دستگاه خلافت ضد اسلامی، تصاحب بیت مال و تصرف دلخواه در آن بود، چنان که در خطبه خود در منزل "بیضه"پس از برخورد با حر بن یزید ریاحی، آن را یکی از بدعت های آنها شمرده است( مقتل جامع سیدالشهدا ج۱ص۶۳۲)بعد از بیان این دیدگاه، اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست.
اولا: این محقق ارجمند از کدام فراز گزارش متوجه شدند که این اموالی که از سوی بحیر بن ریسان به سمت شام در حرکت بود، جزء بیت المال بوده و از اموال شخصی بحیر نبوده است؟ اگر در جواب گفته شودکه مگر امکان دارد که امام حسین(ع)که امام معصوم است در اموال مردم و بدون اذن آنها تصرف نماید پس این اموال ، اموال بیت المال بوده که چون امام حسین(ع) ولی امر مسلمین است در آن تصرف کرده است، می گوییم این جواب هنگامی مورد قبول است که اصل نقل را بپذیریم در حالی که در حال حاضر شک و شبهه در اصل وقوع چنین واقعه ای وجود دارد؛از جهت دیگر فرض کنیم که این اموال از بیت المال بوده و امام حسین(ع) آنها را برای انتفاع مسلمانان ضبط کرده است، آیا چنین هدفی برآورده شده است؟ آیا این اموال میان مسلمانان تقسیم گردید؟ درحالی که همین محقق ارجمند با استناد به نقل بلاذری می نویسد: مردم(سپاه کوفه) به سوی همان ورس و لباس ها و شتران هجوم بردند و آنها را غارت کردند( همان مدرک ص۶۳۵)یعنی این اموال تا هنگام شهادت امام حسین(ع)میان مسلمانان تقسیم نشدند؛ آیا چنین سخنی معقول به نظر می رسد؟حال اگر کسی بگوید مگر یک شخص، تا چه میزان اموال شخصی دارد که می تواند چنین کاروانی راه بیاندازد، بنابر این احتمال اینکه این اموال متعلق به بیت المال باشدقوی تر است،گفته می شود امکان وقوع چنین چیزی عقلا وجود دارد و در تاریخ هم ثابت شده افرادی که دارای اموال بیشمار و زیادی بودند به راحتی می توانستند چنین کاروانی را راه بیاندازند، گزارش شده که اموالی که از عبدالرحمن بن عوف برجای ماند : هزار شتر و سه هزار گوسفند و صد اسب و دارای بیست زمین در منطقه جرف بوده که قوت خانواده او را برای یکسال تامین می کرده است( الطبقات الکبری ج۳ص۱۰۰/ انساب الاشراف ج۱۰ص۳۸) سعد ابن ابی وقاص در منطقه ای بنام حلی، معئنی از طلا داشت و این معدن آنقدر غنی بود که از آنجا به حجاز صادر می کرد( معجم ما استعجم ج۳ص۱۴۵) اما می توان به این پاسخ نیز اشکال وارد کرد که تجمع و تکاثر این گونه اموال نزد عده ای خاص به خصوص افرادی که در دستگاه خلافت دارای مسولیت و فرمانداری هستند، قطعا خالی از اشکال و ایراد نیست و مطمئنا این افراد از بیت المال و اموال مسلمانان توانسته اند چنین اموالی جمع نمایند و امام حسین (ع) نیز با عنایت به این مطلب ، اموال آنها را ضبط کرده است، در این صورت نیز ظاهرا این اشکال صحیح نیست چرا که اولا: این جواب در صورتی صحیح است که اصل این نقل را بپذیریم ، ثانیا: این گفتار در تعلیل برداشت این محقق ارجمند است که اموال را از جمله اموال بیت المال دانسته، در صورتی که از متن گزارش چنین چیزی برداشت نمی شود بلکه به همان میزان که احتمال دارد این اموال، اموال حکومتی و بیت المال باشد، به همان میزان نیز این احتمال وجود دارد که این کاروان توسط اموال شخصی و برای پیشکشی به سمت شام گسیل شده باشد.
ادامه دارد....
@ashoora_61
استاد پیشوایی برای اثبات مدعای خود با استناد به اینکه ضبط اموال حکومتی در زمان معاویه بن ابی سفیان نیز از سوی امام حسین (ع) واقع شده است،آن را اقدامی حماسی و شجاعانه دانسته می نویسد: کسی که راهزنی و گردنه گیری می کند،آن را دزدانه انجام می دهد و سعی می کند به نحوی آن را کتمان کند یا به گردن دیگری بیندازد و بالاخره به نحوی سرو ته قضیه را به هم بیاورد، در حالی که امام حسین (ع) در زمان معاویه ، پس از ضبط اموال ، شجاعانه در نامه ای آن را به وی اطلاع داد.( مقتل جامع سیدالشهدا ج۱ص۶۳۳) این دیدگاه نیز خالی از اشکال نیست چرا که
اولا: نقل ضبط کاروان اموال دولتی در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان را تنها ابی الحدید (متوفای 656ق)از اعلام قرن هفتم نقل کرده( شرح نهج البلاغه ج۱۸ص۴۰۹)و هیچ یک از مورخان متقدم متذکر آن نشده اند.
ثانیا: آیا امکان دارد امام حسین(ع) که خود را تا زمان زنده بودن معاویه، متعهد به صلح فی مابین امام حسن(ع)و معاویه می دانست، دست به چنین کاری بزند؟ و اموال دولتی را ضبط نماید، آیا چنین اقدامی به معنای ایجاد یک قیام بر علیه حاکمیت نیست؟ اعتراض های به حق امام حسین(ع) در زمان خلافت معاویه، فقط به وسیله نامه نگاری بوده که در آنها معاویه را نهی از منکر می نمود و طریق حق را به او گوشزد می کرد، در پاسخ به نامه که شیعیان کوفه بعد از شهادت امام حسن (ع)به آن حضرت نوشتند و آن امام را به کوفه دعوت کردند، این گونه نوشت: امیدوارم، هم رای برادرم در صلح و هم رای من در نبرد با ستمگران،راست و درست باشد، اکنون حرکتی نکنید و از آشکار شدن، دوری نماییدو خواسته خود را پنهان داریدو تا معاویه فرزند هند زنده است، از اقدام نابجا بپرهیزید، اگر او مردو من زنده بودم، نظرم به شما خواهد رسید ان شاء الله( انساب الاشراف ج۳ص۱۵۱)
همچنین این استاد ارجمند می آورد: هیچ گاه بنی امیه یا مورخان طرف دار آنها، این حرکت امام را وسیله طعن او و مجوز قتلش عنوان نکرده اند( مقتل جامع سیدالشهدا ج۱ص۶۳۴) این سخن نیز نمی تواند دلیلی بر وقوع چنین رویدادی باشد، چرا که به احتمال قوی این مورخان اساسا وقوع چنین رخدادی را از سوی امام حسین(ع) منتفی می دانسته اند ، بنابر این طبیعی است که مورد استناد آنها قرار نگرفته است.
دینوری (متوفای 283ق) این رویداد را بدون ذکر سند ذکر کرده است و اطلاع دقیقی از ماخذ و منبع او در دست نیست، بلاذری (متوفای 279ق) این رویداد را از امام حسین(ع) از یحیی بن آدم از ابوبکر بن عیاش گزارش کرده است، که در طریق او نیز اشکالاتی وجود دارد که به آن اشاره می شود:
اولا: یحیی بن آدم بنابر تصریح عسقلانی ، اموی بوده که در ربیع الاول 203قمری وفات کرده است( تهذیب التهذیب ج ۹شماره ۷۷۷۸)و امکان جعل این واقعه از سوی او وجود دارد.
ثانیا: ابوبکر بن عیاش نیز در نقل حدیث ضعیف است، ذهبی او را در حدیث دچار اشتباه دانسته،محمد بن عبدالله بن غیر نیز او را تضعیف کرده است،ابو نعیم در باره او گفته: در بین بزرگان ما هیچ شخصیتی به اندازه او اشتباه ندارد، و احمد بن حنبل او را کثیر الغلط و اشتباه دانسته است( میزان الاعتدال ج۴شماره ۱۰۵۱۱)طبری نیز به واسطه ابو مخفف از حارث بن کعب الوالبی و عقبه بن سمعان این واقعه را نقل کرده است که شخصیت حارث بن کعب مجهول است، مگر آنکه بگوییم حارث بن کعب به واسطه نقل ابو مخفف می توان به او اعتماد نمود، با این حال نیز این گزارش از جهت عقلی دارای اشکال است ،همانگونه که به برخی از آنها اشاره شد
بنابر پذیرش این واقعه ، مکان وقوع آن در حوالی مکه یعنی تنعیم بوده است، آیا امکان دارد کاروانی که اموال دولتی را منتقل می کند و یا حامل هدایایی برای خلیفه از جانب حاکم یمن می باشد بدون محافظ و مراقب حرکت نماید؟ چرا از درگیری فی ما بین این سپاهیان و کاروان حسینی گزارشی نقل نشده است؟ آیا امکان دارد امام حسین(ع) در تنعیم که در نزدیکی مکه بوده و هنوز در تیر رس عمرو بن سعید است، دست به چنین کاری بزند؟آیا این اقدام موجب اعزام خیل کثیر لشکری از سوی عمرو بن سعیدبرای مقابله با امام حسین(ع) نمی شد؟بنابر این، به احتمال قوی این واقعه به همان نحوی واقع شده است که شیخ مفید گزارش نموده است، یعنی امام حسین (ع) از قافله ی که از یمن می آمد و در منزل تنعیم با او مواجه شدند شترهای برای بارهای خود و همراهانش کرایه نمود( الارشاد ج۲ص۶۸) نه اینکه اموال کاروان را ضبط نموده باشد،مضافا بر اینکه سید بحر العلوم نیز این گزارش را دور از شان امام دانسته و آن را از اکاذیب و جعلیات می داند( رجال بحرالعلوم ج۴ص۴۸)
@ashoora_61
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی....
@ashoora_61
عبدالله بن زبیر پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) در سخنانی در مکه ،حضرت را چنین توصیف کرده است :
به خدا به جای قرآن به غنا نمی پرداخت و به عوض گریستن از ترس خدای، آواز نمی خواند .
تاریخ طبری ج۷ ص ۳۰۹۲
@ashoora_61
ما را به جبر هم شده سر به راه کن
خیری ندیده ایم از این اختیار ها
@ashoora_61
این منزل میان حنین و مرز حرم واقع شده و در سمت چپ کسانی است که به مکه وارد می شوند( معجم البلدان ج۵ص۱۹۲)در این منزل فرزدق شاعر که مادرش را به حج می برد و شتر او را می راند دید که کاروان امام حسین (ع) با شمشیرها و سپر ها از حرم خارج می شوند، پرسید این کاروان کیست؟ گفتند: این کاروان حسین بن علی (ع) است، فرزدق خدمت حضرت رسید و بعد از بوسیدن دست امام (ع) به او عرض کرد: ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، چرا حج نکرده با شتاب از حرم خارج می شوی؟ فرمود: اگر شتاب نکنم،مرا می گیرند، بعد از آن امام حسین (ع) از فرزدق پرسید: از چه قبیله ای هستی؟ گفت : مردی از عراقم، امام (ع) فرمود: از مردم پشت سر خود، با من بگو، فرزدق گفت: دل هایشان با توست و شمشیر هایشان با بنی امیه است و تقدیر، به دست خدا است، امام حسین(ع) فرمود: ای فرزدق، اینان، مردمی هستند که به پیروی از شیطان،پیوسته و از پرستش خدای رحمان، گسسته اند، در زمین، تباهی را آشکار کرده اند، حدود را میرانده، می گساری کرده اند و بینوایان و درماندگان را از دارایی ، محروم ساخته اند، من سزاوارترم به یاری دین خدا و گرامی داشت شرع او و جهاد در راهش، تا سخن خدا برترین باشد،درست گفتی، کار، دست خدا است و پروردگار ما، هر روز ، در کاری است،اگر تقدیر، چنان که ما دوست داریم، فرود آید، خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم و اگر تقدیر مانع تحقق آرزو شود،آن که نیتش حق باشد و پارسایی، منش او، دور نخواهد بود، فرزدق از حضرت مسائلی درباره نذر و مناسک پرسید و از امام حسین(ع) جدا شد و وارد حرم گردید( انساب الاشراف ج ۳ص۳۷۶/ تاریخ طبری ج۵ص۳۸۶/ الارشاد ج۲ص۶۷) هنگامی که فرزدق وارد حرم گردید، خیمه ای دید که ظاهری نیکو داشت، به سمت آن خیمه حرکت کرد و معلوم شد که متعلق به عبدالله بن عمروبن عاص است، به او گفت: حسین بن علی (ع)را دیده ام ، گفت: وای برتو ! چرا با او نرفتی؟ به خدا سوگند به قدرت می رسد و سلاح در او و یارانش، کارگر نیست، فرزدق بعد از این سخنان قصد کرد تا خود را به کاروان حسینی برساند اما بنابر آنچه که طبری با اسنادش از او نقل کرده، یاد آوری پیامبران و کشته شدن آنها او را از پیوستن به امام حسین(ع) باز داشته است( تاریخ طبری ج ۵ ۳۸۶) فرزدق بعد از اعمال حج به عسفان در نزدیکی مکه نزد اقوام خود رفت، تا اینکه روزی کاروانی از کوفه که آذوقه آورده بود به سمت مکه می رفت، فرزدق چون از آمدن کاروان با خبر شد، به دنبال کاروان روان شد و چون به نزدیکی کاروان رسید، بانگ زد : حسین بن علی (ع) چه کرد؟ جواب دادند: حسین بن علی (ع) کشته شد.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۵شماره ۴۳۸/ تاریخ طبری ج۵ص۳۸۶)
@ashoora_61