ذهبی از ابواسحاق نقل کرده است که :
شمر با ما نماز می خواند و پس از نماز می گفت:
خداوندا تو می دانی که من انسانی شریفم .پس مرا بیامرز.
گفتم: چگونه خدا تو را بیامرزد ،در حالی که در کشتن پسر رسول خدا دست داشتی؟
گفت: وای برتو، پس چه کار می کردیم؟ فرماندهان ما به ما دستوری دادند و ما هم سرپیچی نکردیم . اگر سرپیچی می کردیم .بدتر از این خران آبکش بودیم.
گفتم : این،عذر زشتی است .فرمانبری ،فقط در کار خیر، مجاز است.
میزان الاعتدال ج۲ص۲۸۰
لسان المیزان ج۳ص۱۵۲
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل اول در گزارش ۱۲: اندیشه خروج بر حاکم وقت :
گفتمان خروج بر حاکم وقت ، دوبار در سخنان ابن زیاد با هانی بن عروه مطرح شده است ، به احتمال قوی این اندیشه برای نخست بار در زمان خلیفه اول و در جنگ های رده مطرح شده است( قتال اهل البغی ص۶۵)اما برخی دیگر چون ولهوزن این اندشه را مربوط به زمان قتل خلیفه سوم باز می گرداند( تاریخ سیاسی صدر اسلام ص۴۰)در همان قرون نخستین اسلام به این گونه حرکت ها واژه بغی اطلاق می گردید .امیر المومنین علی (ع)در نامه ای به معاویه در صفر سال 38ق تصریح کرده است که همانا بغی و دروغگویی آدم را در دین و دنیایش هلاک می کند( نهج البلاغه نامه ۴۸) و در خطبه دیگری که در سال 38ق و پس از جنگ نهروان در نکوهش سپاهیانش ایراد کردند اهل بغی را به عنوان افرادی سرکش معرفی کرده اند( همان خطبه ۹۷) بغی در همین معنی نیز در لسان رسول خدا (ص) ودرباره چگونگی شهادت عمار بن یاسر نیز وارد شده است آنجا که فرمودند : تقتله فئه باغیه( صحیح بخاری ج۱ص۱۷۲) اما اوج اندیشه خروج بر حاکم وقت در زمان خلافت امیرالمومنین علی (ع) هویدا گردید ؛ اهل لغت بغی را به معنی تعدی و ظلم معنا کرده اند ( لسان العرب ذیل ماده بغی)از دیگر سو، طرح این گونه مباحث در ذیل اندیشه ی حکومت مشروع اتفاق می افتد ، حکومت مشروع در اندیشه فقهی اهل سنت یعنی دولتی که شخص واجد شرایط و منتخب مردم در راس آن قرار گیرد و به موازین شرعی نیز ملتزم باشد( احکام السلطانیه ماوردی ص۱۷) و از نظر شیعه حکومتی در زمان حضور مشروع است که در راس آن امام معصوم حاکم باشد و یا فردی که از جانب امام معصوم به این کار منصوب شده است( شرح جمل العلم و العمل ص۱۹۲) و بنابر هر دو تعریف، حکومت یزید عاری از معیارهای یک حکومت مشروع بوده است، چرا که نه یزید ملتزم به احکام اسلام بود ؛ و نه افرادی را که به عنوان حاکم در ولایات و شهرها منصوب می کرد، مشروعیت دینی داشتند ، با این حال، نوع برخورد عبیدالله بن زیاد با هانی بن عروه و همچنین استدلال به این گفتمان که او بر حاکم مسلمین خروج کرده است، در حقیقت مقدمه چینی و آماده کردن اذهان عمومی و همچنین مستمسک قرار دادن یک دلیل شرعی برای به قتل رساندن هانی بن عروه می باشد؛ میان اهل تحقیق فرق هایی در الفاظ بغی و محاربه نیز وجود دارد که خوانندگان به کتاب های فقهی در این باره رجوع نمایند .
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل دوم در گزارش ۱۲:
دفاع از روی عقیده یا مهمان دوستی :
تشیع هانی بن عروه در میان متون تاریخی از مسلمات است ، همانگونه که ابن اثیر به تشیع شدید هانی اشاره کرده است( الکامل فی التاریخ ج۲ص۵۳۷)تشیع او را می توان در قائل شدن به حقانیت حکومت برای امام حسین (ع) در گفتگوی او با عبیدالله بن زیاد مورد توجه قرار داد ( الطبقات الکبری ج۱ ص۴۶۰/ مروج الذهب ج۳ص۶۷)در جنگ جمل در رکاب امیر المومنین(ع) چنین می سرود
یا لک حربا جثها جمالها قائده ینقصها ضلالها
هذا علی حوله اقیالها ( مناقب آل ابی طالب ج۳ص۱۸۸)
در جنگ صفین نیز در سپاه امیر المومنین (ع) حضور فعال داشت و درباره عزل اشعث بن قیس از ریاست کنده و ربیعه، طرف مشورت امیرالمومنین(ع) قرار گرفته است( وقعه الصفین ص۱۳۷) بنابر این دفاع او از مسلم بن عقیل (ع)کاملا از روی باور قلبی و اعتقاد راسخی بود که هانی نسبت به اهل بیت (ع)داشته است، اما نکته ای که بیان آن حائز اهمیت می باشد، این است که هانی به دلیل موقعیت اجتماعی که در میان مردم کوفه داشت و رئیس و بزرگ خاندان مذحج به حساب می آمده، از سیاست تعامل با دستگاه حاکمیت استفاده می نمود و تا حد امکان سعی می نمود تا امور و مشکلات شیعه را در سایه تعامل و روابط قبائل عربی حل و فصل نماید ، بنابراین، بنابر برخی گزارش ها در آغاز با عبید الله بن زیاد وارد مذاکره می شود تا شاید که مسئله فیصله پیدا کند، اما در جایی که اصرار ابن زیاد و حمله ی او را مشاهده می نماید، در صدد دفاع از خود بر می آید و قبیله مذحج را به یاری می طلبد ؛ این سخنان بدین معنا نیست که هانی بن عروه حس و غیرت عربی او نسبت به مهمان نوازیش مانع دفاع از مسلم بن عقیل(ع) در برابر ابن زیاد نگردید ، بلکه هر دو امر یعنی اعتقاد و باور قلبی و همچنین مهمان نوازی و مهمان دوستی او با همدیگر سبب دفاع هانی از مسلم بن عقیل(ع) شده است.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمیری می آورد: پس از یزید ،پسرش معاویه به حکومت رسید و او از پدرش بهتر بود .معاویه ،عقل و دینی داشت( حیاه الحیوان ج۱ص۵۷) بعداز بیعت بر منبر رفت و گفت:
بزرگ ترین درد ما این است که می دانیم جایگاه او،بد و بازداشتگاهش ،زشت است .او عترت رسول خدا را کشت و حرمت حرم را ریخت و کعبه را سوزاند. من، عهدار حکومت شما نیستم و زیر بار نتایج کارتان هم نمی روم .خودتانید و حکومت.
و خلافت را رها کرد.( تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۵۴)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن عساکر به اسنادش از مسلم بن رباح نقل میکند :
روزی که حسین (ع) کشته شد ،با او بودم. تیری به صورتش اصابت کرد .به من فرمود: ای مسلم دستانت را زیر خون بگیر .
دستانم را زیر خون گرفتم. چون پر شدند فرمود: آن را در دستم بریز .
من ریختم پس خون را با دستانش به آسمان پاشید و گفت: خداوندا خون فرزند دختر پیامبرت را بگیر.
قطره ای از آن خون، به زمین نریخت.
تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۲۳
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیخ طوسی به اسنادش از حنان بن سدیر از امام صادق (ع) نقل می کند :
ای حنان ، چون روز عرفه می شود، خداوند به زائران حسین نظر می کند و به آنان می فرماید: عمل، از سر گیرید، که آمرزیده شدید.
تهذیب الاحکام ج۶ص۵۱حدیث ۱۱۷
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصفهانی :
ام البنین به بقیع می رفت و در آنجا، اندوهگین ترین و سوزناک ترین مرثیه سرایی ها را برای پسرانش می کرد. مردم نزد او گرد می آمدند و به آن مرثیه ها گوش فرا می دادند .مروان هم از جمله کسانی بود که به بقیع می آمدند. او به مرثیه ام البنین ،گوش فرا می داد و می گریست.
مقاتل الطالبین ص۹۰
شجری به اسنادش از امام صادق (ع) نقل می کند:
بر حسین پنج سال گریسته شد . ام البنین برای حسین مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد . مروان ،حاکم مدینه به صورت ناشناس می آمد و پشت در می ایستاد و به گریه و مرثیه سرایی او گوش می داد.
امالی شجری ج۱ص۱۷۵
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل سوم در گزارش ۱۲: آیا شریح سخنان هانی را به قبیله مذحج می رساند ؟
شریح بن حارث بن قیس بن جهم کندی، از جمله معروف ترین قاضی های شهر کوفه بوده است ؛ گفته شده از ایرانی تبارانی است که در یمن زندگی می کردند( سیراعلام النبلا ج۵شماره ۳۹۹/ تهذیب التهذیب ج۲ص۴۹۱)در زمان خلافت عمر بن خطاب، منصب قضاوت کوفه را بعد از قضاوت در مدینه بر عهده گرفت و تا حکمرانی مختار بر این منصب باقی ماند ، طبری نقل کرده است هنگامی که مختار او را بر منصب قضاوت شهر کوفه ابقا کرد ، شیعیان به او گفتند : شریح طرفدار عثمان است و از جمله کسانی بوده که بر ضد حجر بن عدی شهادت داده اند و پیغام هانی بن عروه را نرسانیده است و علی بن ابیطالب (ع) او را از کار قضاوت معزول کرده بود( تاریخ طبری ج۳ص۴۴۹)و همچنین نقل شده است که امیرالمومنین(ع) قصد داشت او را به منطقه یهودی نشین (انقینا) تبعید نماید ، که به شهادت رسید( حلیه الاولیا ج۴ص۱۳۹) تمایل شریح قاضی به تفکر واندیشه عثمانی موجب گردید که از هر کاری برای استحکام دستگاه خلافت یاری رساند و حتی افرادی را که از مخالفان سر سخت امیر المومنان(ع)بشمار می آمدند را برای امور پیشنهاد داد ، در منابع ذکر شده است که مسروق بن اجدع همدانی (متوفای 63ق) که از دشمنان امیر المومنین (ع) بشمار می آمد ، وقتی معاویه او را از کارگزاران مالیات و قاضی سلسله نمود گفت : زیاد ، شریح قاضی و شیطان مرا به پذیرش این سمت واداشتند( الطبقات الکبری ج۶ص۱۴۴)ابن سعد نقل کرده است که شریح از مسروق مشورت می گرفت( همان ص۷۶) و مسروق کسی بود که به اعتراف همسرش در سب علی افراط می کرد( شرح نهج البلاغه ج۴ص۹۸) آیا معقول است چنین فردی که موقعیت و جایگاه کنونی که بر عهده دارد را مدیون نهاد قدرت و خلافت می داند ، سخنانی بگوید و پیغامی را به قبیله مذحج برساند که موجبات درگیری و خونریزی و به تبع آن از بین رفتن جایگاه او را فراهم نماید ؟ مضافا بر اینکه شریح دستور داشت با هانی ملاقات کند و سخنی با او نگوید و او را زنده ببیند و زنده بودن او را به مردم مذحج گزارش دهد ، کاری که او انجام داد ، چرا باید سخنی اضافه تر بر زبان آورد ؟او می دانست ابن زیاد ، هانی را خواهد کشت و هیچ گونه اتفاقی نمی افتد و ابن زیاد با لطایف الحیلی مردم قبیله او را ساکت خواهد کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تاریخچه حرم در قرن نهم هجری:
ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو به امور عتبات توجه داشتند. میر اسپهبد میرزا ،از امیران قراقویونلو که به دلیل پیروزی ابن فهد حلی در مناظره با علمای اهل سنت ،شیعه شده بود توجه خاصی به کربلا مبذول می داشت. وقف نامه ای برای درِ ضریح امام حسین علیه السلام از روزگار دولت ترکمانان یافت شده که مقدار قابل توجهی از اراضی کربلا به وسیله آنان وقف حرم شده است.
بنابر گزارش برخی منابع ملا علی بن محمد بن فلاح از امیران خاندان مشعشعی در سال ۸۵۸ق وارد کربلا شد و بسیاری از اموال حرم را با خود به سرقت برد ( تاریخ العراق ج۳ص۱۴۴) این کار بلافاصله توسط امیر پیر بوداق قراقویونلو جبران شد.( همان ص ۱۴۵)
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
ابن سعد ( متوفای ۲۳۰ق) از یزید بن معاویه نقل می کند:
به خدا سوگند، اگر میان ابن زیاد و حسین ،خویشاوندی بود، به چنین کاری دست نمی زد، اما میان او و حسین را سمیه جدایی انداخت.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۸۸)
سمیه مادر بدکاره زیاد بود و او را از طریق زنا به دنیا آورده بود.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
تحلیل چهارم در گزارش ۱۲:
برخی عبارات بی ربط :
در میان برخی گزارش های این واقعه ، برخی عبارات و نقل ها در میان متون درج شده اند که ظاهرا هیچ ارتباط مستقیمی با اصل واقعه ندارند،چرا ناقلان این نقل ها ، به ضبط این گونه گزارش ها اهتمام داشتند؟ و اساسا انعکاس این گونه وقایع چه کمکی به فهم مخاطب و نزدیکی او به اصل واقعه دارد؟برای دقت بیشتر بحث، این عبارات را باز خوانی می کنیم :
1: ابو مخنف از نمیر بن وعله از ابو وداک نقل می کند که :
روعه خواهر عمرو بن حجاج همسر هانی بن عروه بود و کنیه اش ام یحیی بن هانی بود.
2: طبری : عبیدالله در این ایام (در ایامی که درصدد باز جویی از هانی بود )با ام نافع دختر عماره بن عقبه عروسی کرده بود.
3: طبری : مسلم بن عمرو باهلی که جز او کسی نبود که در کوفه باشد و از اهالی شام بوده و در بصره نیز زندگی کرده باشد.
4: طبری : شریح گفت :به بیرون قصر رفتم و حمید بن بکیر احمری همراه من بود ، ابن زیاد او را به همراهم فرستاد و از نگهبانان عبیدالله بود که بالای سرش می ایستاد.
در واقعه ی گرفتار شدن هانی توسط عبیدالله بن زیاد و بنابر آنچه که طبری آن را گزارش کرده است، با این عبارات مواجه می شویم که ظاهرا هیچ ارتباطی با اصل واقعه ندارند ، اما چرا راوی وناقل این رویداد به این مسائل جزئی و ظاهرا بی اهمیت اهتمام نشان داده و آنها را در گزارش خود ضبط کرده است ؟ در پاسخ می توان احتمالاتی را مطرح نمود : در نقل همسر هانی که روعه خواهر عمرو بن حجاج بوده است ، راوی توجهی به روابط قبیلگی و نوع ارتباط آنها در دفاع از افراد فامیل همدیگر داشته است؛ انگار راوی در حال مقدمه چینی برای نقل این نکته است که عمرو بن حجاج که بعدها به واسطه شنیدن خبر کشته شدن هانی ، افراد قبیله مذحج را به عنوان اعتراض کنار درب دارالاماره جمع نمود ، به دلیل ارتباط فامیلی و سببی هانی بود که دست به این اقدام زد و عنصر قومی – قبیلگی از کشش بیشتری نسبت به عنصر مذهبی و ایمانی در این ماجرا برخوردار است، اما در نقل شریح و همراهی حمید بن بکیر احمری، پر واضح است که شریح برای نشان دادن چرایی نقل نکردن کلام هانی به افراد قبیله اش، باید فضای ذهنی مخاطب خود را نسبت به شخص دیگری که دارای جایگاه نزدیک ومناسب نزد ابن زیاد است، جلب نماید تا هنگامی که خواست طرح جاسوس بودن حمید بن بکیر را برای مخاطبش نقل کند ، امری دور از ذهن و نامعقول به نظر نرسد ، با این تصویر سازی می توانست خود را در این واقعه مجبور نشان دهد که چاره ای جز انجام ماموریت خود نداشته است و خود را در نقل نکردن سخنان هانی بی تقصیر نشان دهد ، از طرف دیگر ماجرای ازدواج ابن زیاد با دختر عماره بن عقبه بن ابی معیط برادر ولید بن عقبه بیانگر یک ازدواج درون فامیلی است (البته بنا به پذیرش ملحق شدن زیاد به ابوسفیان) ، عماره بن عقبه اولین کسی بود که یزید را از حضور مسلم در کوفه آگاه کرد ، حضور عماره بن عقبه باید در واقعه هانی و مسلم حفظ شود ، جالب این است که ناقل همین واقعه یعنی ابووداد، ناقل نامه نگاری عماره بن عقبه به یزید نیز می باشد که در آن از حضور مسلم(ع) در کوفه خبر داده است ، شاید به توان به این تحلیل ایراداتی وارد نمود ، اما این احتمال نیز وجود دارد که نقل چنین گزارش ها بیشتر جنبه ضبط ارتباط قومی و قبیلگی داشته و دقیقا مشخص نماید که چه کسانی از افراد تاثیرگزار در جامعه با چه خانواده هایی وصلت می نمایند و عموما این گونه گزارش ها برای درک بهتر تاریخ اجتماعی و نوع ازدواج های صورت گرفته در قرون نخستین اسلام حائز اهمیت است ، در مجموع ، نقل این گونه گزارش ها از سوی راوی ،می تواند به این دلیل باشد که به نقل خود رنگ و بوی حقیقت بدهد و آن را واقعی و بدون دستبرد نشان دهد و همچنین این گونه گزارش کردن متاثر از فضای قصه گویی بوده که در قرن اول هجری در میان مسلمانان شیوع داشته است.بنابراین هرچه راوی به جزئیات بیشتری در نقل خود دقت داشته باشد ،احتمال داستان پردازی در آن واقعه بیشتر است و هر چه واقعه کلی تر و دست نخورده تر باشد ،بیشتر قابل اعتماد است.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
در شعبان سال ۲۳۳ هجری متوکل شبی از صاحب کنیزی، درخواست فردی آوازه خوان کرد تا برای او بساط عیش و نوش فراهم آورد، اما صاحب کنیز غایب بود و برای زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. پس از بازگشت یکی از کنیزان آوازخوان خود را پیش متوکّل فرستاد.متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با همسرم به زیارت حج رفته بودم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام رفته بودم.متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد. او تمام اموال صاحب کنیز را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت. همچنین دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و در زمین آنها زراعت نمایند.مسلمان ها حاضر به انجام این کار نشدند، ناچار ابراهیم دیزج یهودی را مامور کرد. وی جمعی از یهودیان را برای اجرای این منظور به کربلا آورد.
دیزج طبق دستور متوکّل تنها به ویرانی قبر، خانه ها و زراعت در زمین آنها اکتفا نکرد و پاسبانانی را دور تا دور نینوا برای منع زوار و اذیت و آزار آنها گماشت.
مقاتل الطالبین ص ۲۰۳
بعد از کتک زدن هانی و زندانی کردن او ، عبید الله بن زیاد ترسید تا مردم کوفه به این دلیل سر به شورش بردارند و موقعیت خود را در این شهر از دست بدهد ، به همین خاطر به همراه برخی از یاران و بزرگان کوفه به مسجد جامع رفت و مردم را فراخواند ، آنگاه که مردم جمع شدند به یارانش که در سمت راست و چپ او با شمشیر برهنه و نیزه ایستاده بودند، نگاهی انداخت و بر فراز منبر گفت : ای مردم کوفه ، از خدا و رسولش و پیشوایانتان پیروی کنید ، تفرقه و اختلاف ایجاد نکنید که در غیر این صورت پراکنده و هلاک می شوید و خوار و ذلیل می گردید ، سپس این مثال را گفت : برادرت کسی است که از روی صدق و راستی با تو سخن بگوید و کسی که بیم دهد ، عذر خود را گفته است ، هنوز عبیدالله بن زیاد سخنش را تمام نکرده بود که صدای فریادی شنید ، پرسید : این فریاد چیست ؟ ناگهان برخی نگهبانان از سمت بازار خرما فروشان داخل مسجد شدند و گفتند : ای امیر ! فرار کنید مسلم بن عقیل به همراه کسانی که با او بیعت کرده اند ، می آیند ، عبیدالله بن زیاد به سرعت از منبر پایین آمد و وارد قصر شد و در های آن را بست.
تاریخ طبری ج۵ص۳۶۸
مقاتل الطالبین ص۱۰۲
الارشاد ج۲ص۵۱
الفتوح ج۵ص۴۹
مروج الذهب ج۳ص۶۷
مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۶
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
عاقبت جنایتکاران کربلا ..قسمت پنجم : حصین بن نمیر
حصین بن نمیر از اهالی حمص و از شخصیت های بارز حکومت بنی امیه و فرمانده نگهبانان و معاون ابن زیاد بود که از سوی ابن زیاد مناطق قادسیه ، خفان و قطقطانیه را زیر نظر داشت .او عامل دستگیری قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر بود و در روز عاشورا فرماندهی تیراندازان را برعهده داشت (الارشاد ج۲ص۱۰۴) و در به شهادت رساندن حبیب بن مظاهر نقش جدی داشت ( مقتل خوارزمی ج۲ص۱۷) حصین همان کسی است که تیر به دهان سیدالشهدا علیه السلام زد و مانع آب خوردن ایشان شد و پس از جنگ با ۱۷ سر به کوفه بازگشت .در زمان مختار و در جریان جنگ ابراهیم بن اشتر با سپاه شامیان ،حصین بن نمیر کشته شد و ابراهیم دستور داد سر از بدنش جدا کردند و پیکر او را آتش زدند( اخبارالطوال ص۲۹۵) .
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
1.81M
پادکست فرهنگ عاشورایی.... قسمت دهم ( قسمت دوم) .... اطعام دادن.
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
لیست پادکست های فرهنگ عاشورایی تا کنون:
۱. آب
۲. ابن طاووس
۳. ابومخنف
۴.اطعام دادن
۵. بخشو( جهانبخش کردی زاده)
۶. حاج منصور ارضی
۷. سیاه پوشی
۸. قمه زنی
۹. ملاآقادربندی
۱۰. روضه خوانی
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخچه حرم در قرن دهم هجری( قسمت اول):
صفویان،در سال ۹۰۷ق بر تخت سلطنت ایران نشستند و بیشترین آبادی عتبات مقدس عراق ،پس از روزگار آل بویه ،در دورانی صورت گرفت که صفویان قدرت را در اختیار داشتند. در دوره شاهان اسماعیل ،تهماسب ،عباس اول و صفی که حکومت عثمانی ضعیف شده بود . عراق در اختیار دولت صفوی قرار گرفت . شاه اسماعیل که نخستین بار در سال ۹۱۴ق به عراق عزیمت کرد و بر آن تسلط یافت. دستور داد تا شش صندوق زیبا با پوشش پارچه ای بسیار زیبا ،برای شش امام مدفون در عراق بسازند و جایگزین صندوق هایی گردد که پیش از آن بر روی مزار امامان بود.
تاریخ جهان گشای خاقان ص۲۹۲
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
ابن قولویه به اسنادش از ابو عماره منشد نقل می کند:
روزی نشد که در محضر امام صادق علیه السلام از حسین یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شب آن روز ، خندان باشد و می فرمود: حسین، اشک هر مومنی است.
کامل الزیارات ص۲۱۴حدیث ۳۰۹
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
عبیدالله بن حر جعفی که از یاری دادن به امام حسین علیه السلام خودداری کرد بعدها از این عمل خود اظهار پشیمانی نمود و چنین سرود:
فاقسمت لا تنفک عینی حزینه
و عینی تبکی لا یخف سجومها
ترجمه:
سوگند یاد کرده ام که دیده ام از اندوه ، جدا نگردد.
و سخت بگرید و هرگز اشک هایش کم نشود.
تاریخ دمشق ج۳۷ص۴۲۱
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
همان گونه که در گزارش بالا ملاحظه می کنید ؛ منابع ورود سربازان عبیدالله بن زیاد را به مسجد کوفه از سوی بازار خرمافروشان درج کرده اند ، از نگاه تاریخی در آن برهه ی تاریخی برای بازارها می توانیم دسته بندی و چینش مشخصی را قائل بشویم ؟ و اینکه اساسا این دسته بندی ها از چه برهه ی وارد مناسبات اجتماعی مسلمانان شده است ؟ برخی ازمحققان برآنند که در روایتی از امیر المومنین (ع) بازار به مسجد تشبیه شده است که هر کس زودتر به موضعی در آن رسید ، می تواند تمام روز را در همان جا بماند و بساط کسب راه بیندازد ، چنین برداشت کرده اند که در آغاز اسلام و لااقل در نخستین شهرهای اسلامی بازارها دارای دسته بندی و راسته بندی نبوده اند و گروهی نیز معتقدند که نخستین نمونه های تشکیلات نسبتا سازمان یافته بازاریان را در بازار کرخ بغداد می توان دید( دائره المعارف بزرگ اسلامی ج۱۱ص۱۲۹) شاید بتوان برای این دیدگاه شواهد نقضی ارائه داد و دسته بندی و راسته بندی بازارها را در قرون اولیه اسلام امری رایج دانست و آن را ثابت نمود ، از جمله این شواهد همین نقل بالا است که در آن تصریح شده است که جاسوسان و نگهبانان عبیدالله بن زیاد از سمت بازار خرما فروشان ، خبر آمدن مسلم بن عقیل(ع) را به عبید الله بن زیاد دادند ؛ ثقفی (متوفای 283ق) از ابومطر که از اهالی بصره بود نقل می کند که علی (ع) به طرف بازار شترها روان شد و هنگامی که به وسط بازار رسید توقف نمود و فرمود : ای گروه بازرگانان از خداوند بترسید و سوگند دروغ نخورید ، سوگند دروغ تجارت را از بین می برد و برکت را محو می کند ، بعد از آن به طرف بازار کرباس فروشان رفت( الغارات ص۵۶) حارث اعور روایت می کند که علی (ع) وارد بازار شد و فرمود: ای گروه گوشت فروشان ، هر کس از شما در گوشت بدمد از ما نخواهد بود( همان ص۵۸)در نقلی از بلاذری از وجود بازار گندم و روغن در زمان حاکمیت زیاد بن ابیه بر کوفه خبر می دهد( فتوح البلدان ص۲۲۰)و به احتمال قوی آغاز تخصصی کردن بازارها در زمان حکمرانی زیاد در شهر بصره بوده است( انساب الاشراف ج۴ص۲۳۹)و یا اینکه گزارش هایی مبنی بر حضور روغن فروش ها( همان ج ۵ص۲۶۲)عطر فروش ها( تاریخ طبری ج۶ص۲۲۶)در کنار مسجد کوفه در میان منابع وجود دارد.اما در دو نقل دیگر تلفیقی میان مشاهدات راوی از سالهای بعد با رویدادهای سال های نخستین تاسیس شهر کوفه می توان مشاهده نمود ، سیف در گزارشی، ساختمان مسجد کوفه را در بازار و در محل خرما فروشان و صابون پزها دانسته است( همان ج۴ص۴۴)و در گزارش دیگری از موقعیت جغرافیایی بازار کوفه سخن از این نکته به میان آمده است که بازار کوفه بعد از قصر و مسجد بنا نهاده شده و تا خانه ولید بن عقبه تا راسته کباب پزها و از آنجا تا خانه ثقیف و اشجع ادامه داشت( همان ج۴ص۵۳۲) معلوم است که در این دو گزارش مشاهده راوی در قرن دوم و سوم به گونه ای گزارش شده است که گمان خواننده براین قرار می گیرد راوی در حال گزارش دادن از موقعیت جغرافیایی بازارها در قرن اول است ، این نکته مورد توجه محقق ارجمند هشام جعیط قرار گرفته و درباره مسجد کوفه و قصر می آورد ، در آغاز میان مسجد و قصر 108متر (دویست ذراع) فاصله بود اما به دلیل دزدی که در زمان سعد بن ابی وقاص از بیت المال شد ، تصمیم گرفت که مسجد را به قصر متصل نماید ، تا رفت و آمد زیاد مردم از تکرار چنین رویدادی جلوگیری کند ، بعدها محل اولیه مسجد بصورت بخشی از بازار در اشغال تجار صابون و خرما قرار گرفت( کوفه پیدایش شهر اسلامی ص۱۱۴)از مجموع این گزارش ها فهمیده می شود که بازار ها در قرون نخستین اسلام از دسته بندی مشخص و معینی برخوردار بوده اند و سخنان امیرالمومنین (ع)مبنی بر اینکه بازار شباهت به مسجد دارد و هر کس زود تر به موضعی برسد از آن اوست ، اشاره به این نکته دارد که بازار ها در قرون نخستین دارای دسته بندی مشخص بوده یعنی بازار ماهی فروشان از بازار خرما فروشان یا سبزی فروشان کاملا مشخص و معین بوده است اما در همین بازار های که معین بوده اند ، هر کس زود تر بساط کرده و مشغول کسب و کار در مکانی می شد، آن مکان در تمام روز به او اختصاص داشت ، بنابر این میان گزارشهای تاریخی –روایی با روایت مورد استناد محقق محترم تناقضی وجود ندارد.
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن شهرآشوب به اسنادش نقل می کند:
امام زین العابدین علیه السلام وقتی ظرف آبی را می گرفت که بنوشد، چنان می گریست که آب ،پر از اشک می شد. در این باره به ایشان گفتند .فرمود: چگونه گریه نکنم .در حالی که پدرم، از آبی که برای درندگان و حیوانات آزاد بود،باز داشته شد؟
به ایشان گفتند: همانا روزگارت را به گریه سپری می کنی و اگر خودت را هم بکشی ،چیزی بیش از این نمی افزایی!
فرمود: خودم را کشته ام و بر آن می گریم .
المناقب ج۴ص۱۶۶
بحارالانوار ج۴۶ص۱۰۹حدیث ۱
https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠
🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام
🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا
🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی
🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا
🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل
🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین
🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل
🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی
اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2717123313Cc3af38e422