عبید الله بن زیاد از بصره خارج شد در حالی که برادرش عثمان بن زیاد را جانشین خود در شهر بصره کرد و به همراه مسلم بن عمرو باهلی ، شریک بن اعور حارثی و خدمتکاران و خانواده اش از راه بادیه به سمت کوفه حرکت کرد ،در نقل دیگری همراهان او را تا پانصد نفر ذکر کرده اند ، عبید الله بن زیاد قبل از ورود به کوفه عمامه ای سیاه بر سر گذاشت و همانند اهالی حجاز لباس پوشید و صورت خود را نیز پوشاند ، مردم با خبر شدند که امام حسین (ع) به سمت آنان در حرکت است و وارد کوفه شده است ، همگی به استقبال او آمدند و به او سلام می کردند و خوش آمد می گفتند ، اما عبید الله از این همه تمایل و گرایش مردم کوفه به امام حسین (ع)بسیار خشمگین شد اما چیزی به زبان نمی آورد ، نعمان بن بشیر که گمان می کرد امام حسین (ع) وارد کوفه شده و به سمت دارالاماره در حرکت است ، در های دارالاماره را بست تا او نتواند وارد دارالاماره گردد، نعمان بن بشیر از بالای دارالاماره به او گفت : تو را به خدا، از این جا دور شو ، من امانتی را که در اختیار دارم ، به تو تسلیم نمی کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم، عبید الله بن زیاد هنگامی که نزدیک دیوار قصر قرار گرفت، به نعمان گفت :در را باز کن ، پیروز نگردی! در این هنگام مسلم بن عمرو باهلی رو به مردم کوفه کرد و گفت : این امیر عبیدالله بن زیاد است ، بعد از آن مردم متفرق شدند و نعمان درب قصر را باز کرد و عبید الله بن زید وارد دارالاماره گردید.
تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹
انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵
الارشاد ج۲ص۴۳
اخبارالطوال ۲۳۲
مقاتل الطالبین ص۹۹
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۶:
۱:طبری در نقلی از عیسی بن یزید کنانی ، عبد الله بن حارث بن نوفل را نیز جزء همراهان عبید الله بن زیاد دانسته است و می آورد : اولین نفر که از این جمعیت جاماند و نتوانست حرکت کند ، شریک بن اعور بود ، گفته شده : او خود را به ناتوانی زد و جاماند و عده ای نیز با او از سفر باز ماندند ، بعد از شریک ، عبد الله بن حارث جاماند ، آنها امیدوار بودند که عبید الله برگردد و به آنها رسیدگی کند و حسین بن علی(ع) زودتر به کوفه برسد، ولی عبیدالله به بازماندگان توجهی نمی کرد و به راه خود ادامه داد تا به قادسیه رسید و غلامش مهران از پا درآمد ، عبیدالله گفت : ای مهران، در این اوضاع و احوال از حرکت ماندی؟ اگر تو را رها کنم تا به قصر برسی ، صد هزار جایزه داری، گفت : نه به خدا ، نمیتوانم ، آنگاه عبیدالله پیاده شد ، تکه پارچه های یمنی را بیرون آورد و عمامه ای یمنی بر سر گذارد ، آن گاه بر اسبش سوار شد و خودش به تنهایی به راه افتاد او از کنار نگهبانان می گذشت و هرکس به وی می نگریست، شک نمی کرد که حسین بن علی علیه السلام است.( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹)
2: طبری از عمار دهنی و او از امام باقر (ع) نقل می کند که عبیدالله بن زیاد به همراه چهره های سرشناس بصره حرکت کرد و با صورت پوشیده وارد کوفه شد. ( تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸/ تهذیب الکمال ج۶ص۴۳۲/ سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۰۶)
3: ابن سعد می آورد : عبیدالله بن زیاد بصورت ناشناس وارد بازار شد، بازاری ها و مردم پایین دست که او را دیدند ، شروع کردند در جلوی او دویدن و گمان کردند او حسین (ع) است ، چرا که منتظر او بودند و به عبیدالله می گفتند : ای پسر پیامبر خدا، ستایش خدا را که تو را به ما نشان داد و دست و پایش را می بوسیدند، عبیدالله بن زیاد گفت : چه قدر اینها فاسد شده اند ، عبیدالله بن زیاد به راهش ادامه داد تا اینکه وارد مسجد کوفه شد، دو رکعت نماز خواند و بر منبر رفت و چهره گشود، مردم چون اورا دیدند ، گروه گروه از او کناره گرفتند و پراکنده شدند.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹)
4: بلاذری ، منذر بن جارود عبدی را نیز جزء همراهان عبیدالله بن زیاد از بصره دانسته اند.( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵)
5: مسعودی در نقل خود می آورد : وقتی مردم متوجه شدند مرد ناشناس عبید الله بن زیاد است او را با سنگ زدند ولی او از دستشان گریخت و وارد قصر شد.( مروج الذهب ج۳ص۶۶)
6: ابن اعثم در نقل خود می آورد : عبیدالله بن زیاد چون به نزدیک کوفه سید ، فرود آمد و وقتی شب شد و هوا تاریک گشت ، عمامه ای تیره خواست وآن را بر سر نهاد ، شمشیرش را بر کمر بست ، کمان برداشته و جعبه تیرها را به پشت بست و در دست عصایی گرفت و بر اسب خود سوار شد ، همراهان او نیز سوار شدندو ا ز طریق بادیه وارد کوفه شدو آن شب ، مهتابی بود و مردم انتظار آمدن حسین بن علی (ع)را داشتند ؛ ابن نما و سیدبن طاووس نیزورود ابن زیاد به کوفه را شبانه دانسته اند. ( الفتوح ج۵ص۳۸/ مثیرالاحزان ص۳۰/ الملهوف ص۱۱۴)
7: ابن نما می آورد : عبیدالله بن زیاد از دروازه سمت نجف وارد کوفه گردید ،آنگاه زنی گفت : الله اکبر به پروردگار کعبه سوگند ، این پسر پیامبر خدا است، مردم فریاد می زدند و می گفتند : ما بیش از چهل هزار نفر همراه شماییم ، آنگاه گرد او ازدحام کردند و دم چارپایش را نیز گرفتند ، چرا که گمان داشتند او حسین بن علی (ع) است ، آن گاه عبید الله بن زیاد نقاب از چهره برداشت و گفت من عبیدالله بن زیاد هستم ، مردم چنان از اطراف او دور شدند که برخی لگد مال شدند .( مثیر الاحزان ص ۳۰)
8: در کتاب مطالب السوول آمده است که عبید الله بن زیاد شبانه و از طریق بادیه و در شکل و شمایل حجازی ها وارد کوفه شد.( مطالب السوول ص۷۴)
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاذری گزارش می کند:
یزید، سر حسین علیه السلام را برای زنان خاندانش فرستاد. عاتکه دختر او، مادر یزید بن عبدالملک ، سر را گرفت و شستشو داد و روغن مالی و معطر کرد.
یزید به او گفت: این چه کاری است ؟!
عاتکه در جواب گفت: سر خاک آلود پسر عمویم را برایم فرستادی .مرتب و معطرش کردم.
انساب الاشراف ج۳ص۴۱۶
تذکره الخواص ص۲۶۱
#رویداد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
عبید الله بن زیاد مخفیانه وارد کوفه شد و بنابر گزارش های نقل شده بیرون از کوفه تغییر لباس و عمامه داد و به شکل و شمایل اهالی حجاز در آمد ؛ چرا ابن زیاد عمامه سیاه پوشید ؟و چرا رنگ های دیگر که در آن زمان مرسوم بود را به سر نکرد ؟ در واقع این بحث به تاریخ اجتماعی و نوع پوشش اهل بیت (ع) بازمی گردد، در منابع اسلامی آمده است که رسول خدا (ص) چندین عمامه داشتند ؛ سحاب که که عمامه ای سفید رنگ بوده است ، حرقانیه که عمامه ای بوده که متمایل به سیاهی بوده ، قطریه که پارچه آن را از قطر می آوردند و از پارچه های زیبا به شمار می آمده است، عمامه ای از برد یمانی که به قرمزی متمایل بود و عمامه ای زرد رنگ( الاغانی ج۱ص۲۵۹)اما در نقل های دیگر آمده است که بسیار می شد که رسول خدا (ص) در سفر یا حضر از عمامه مشکی استفاده می کرده است( بحارالانوار ج۱۶ص۲۵۱)و عمروبن حریث نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص)را دیدم با عمامه مشکی که گوشه اش را میان شانه هایش آویخته بود( تحفه الاحوذی ج۵ص۳۳۶)این گزارش نشان می دهد که اغلب رسول خدا (ص) از رنگ مشکی برای عمامه استفاده می کرده است همانگونه که احمد بن حنبل نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص) روزی با عمامه سیاه خطبه خواند و در فتح مکه هم عمامه سیاه بر سر گذاشته بود( مسند احمد بن حنبل ج۳ص۳۶۳)و همچنین آمده که عمامه امیرالمومنین (ع) در عصر رسول خدا (ص) سیاه بود( المنسوجات و الالبسه العربیه فی العهود الاسلامیه الاولی ص۲۱۳) و رنگ عمامه ی او در جنگ های جمل ( کشف الغمه ج۱ص۲۴۰) و صفین ( بشاره المصطفی ص۱۴۱) نیز به همین رنگ گزارش شده است ؛ اما درباره رنگ عمامه امام حسین(ع) تنها یک نقل وجود دارد و آن اینکه ابن ابی شبیه از ابورزین نقل می کند که حسین بن علی (ع) در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت ، روز جمعه برای ما خطبه خواند( المصنف ج۶شماره ۲۷۹۴ص۴۶) از این نقل ها می توان این نتیجه را گرفت که رسول خدا (ص) در اغلب موارد از عمامه مشکی استفاده می نمودند و بعد از آن حضرت ، امیرالمومنین (ع) نیز از همین رنگ استفاده کرده اند و این شیوه انتخاب رنگ عمامه تا زمان امام حسین(ع) بوده است و در اغلب موارد می توان این استعمال رنگ را برای این حضرات ثابت شده دانست، به همین دلیل ابن زیاد می دانست که از لحاظ پوشش مردم امام حسین(ع) را با این رنگ عمامه می شناسند، از دیگر سو او شبانه و با پوشاندن صورت وارد کوفه شد تا مردم نتوانند در تاریکی شب چهره او را تشخیص دهند.
#کوفه
#عمامه
#ابن_زیاد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
ورود مخفیانه به کوفه و نحوه مسلح شدن او که در نقل ابن اعثم کوفی به آن اشاره شد ، نشان دهنده این معناست که ابن زیاد احتمال خطری را پیش بینی می کرده است ، آن هم در شهر کوفه که گرایشات شیعی چه از نظر اعتقادی و چه از نظر حُبی در آن محسوس بوده است و اینکه بعید به نظر می رسد که ابن زیاد از اوضاع آشفته کوفه و نامه نگاری های کوفیان با امام حسین(ع)آگاه نبوده باشد ،خطاب مسلم بن عمروباهلی ، مردمی را که در کنار مرکب ابن زیاد در حال تبریک و شاد باش بودند به یا ترابیه ، ای گروه شیعه( الفتوح ج۵ص۳۸/ مقتل الحسین (ع) ج۱ص۱۹۹) بیانگر همین نکته است، با این اوصاف بعید به نظر می رسد که ابن زیاد تنها وارد کوفه شده باشد وگروهی مسلح را به عنوان محافظ و همراه با خود همراه نکرده باشد ، بنابر این احتمالا به همراه پانصد نفر از بصره خارج شده است که برخی از آنها جزءشیعیان بوده اند که در مسیر تعلل کرده اند و به راه ادامه ندادند.چراکه بر این باور بودند که شاید امام حسین(ع) زود تر از ابن زیاد به کوفه برسند، این تحلیل آنها معقول به نظر می رسید، چرا که آنها از احوال کوفه و مکه اطلاع کافی و جامعی نداشتند و تنها از نامه نگاری و حضور مسلم بن عقیل (ع) در کوفه خبردار بودند ، با کنار کشیدن این عده از ادامه سفر تا کوفه باید همراهان ابن زیاد تعداد قابل قبولی برای دفاع کردن از او هنگام بروز هر گونه اتفاق در شهر کوفه باشد و به همراه او وارد کوفه شده باشند و ورود تنهایی ابن زیاد به شهر دور از واقع است.
#کوفه
#ابن_زیاد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طبری از پیرمردی از نخع نقل می کند که حجاج گفت: هر که گفتاری دارد، برخیزد . عده ای برخاستند و چیزهایی گفتند. سنان بن انس نیز برخاست و گفت: من ،قاتل حسینم.
حجاج گفت: چه گرفتاری خوبی!
او به منزلش بازگشت و زبانش بند آمد و دیوانه شد. می خورد و جایش را خیس می کرد.
تاریخ طبری ج۱۱( المنتخب من ذیل المذیل ) ص۵۲۱ / تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۳۱
طبری از ابوعبدالاعلی زبیدی نقل می کند که : مختار، سنان بن انس را که مدعی کشتن حسین (ع) بود،خواست و دید که او به بصره گریخته است. پس خانه اش را خراب کرد.
تاریخ طبری ج۶ص۶۵/ البدایه و النهایه ج۸ص۲۷۲
#رویداد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
درباره مسیر ورود ابن زیاد به کوفه در میان منابع تنها سه نقل به این مسئله پرداخته اند: اول نقل ابن نما که در آن اشاره ای به دروازه نجف شده است.
دوم نقل ابن سعد در الطبقات که در آن این چنین گزارش شده است که ابن زیاد به صورت ناشناس وارد بازار کوفه شد.
سوم نقل شافی در مطالب السوول که راه بادیه و صحرا را تقویت کرده بود.
در میان این سه نقل، عبید الله بن زیاد با وجود احساس خطری که از جانب کوفیان می کرده است ، می توانست کدام مسیر را انتخاب کرده باشد ؟ برای حل این مسئله باید به موقعیت جغرافیایی دارالاماره کوفه اشاره نمود ، بنابر تحلیل های جغرافیایی که در بخش های آینده به تفصیل پیرامون آن سخن خواهیم گفت، دارالاماره و مسجد کوفه در مرکز شهر وا قع شده بود و درالاماره در جنوب مسجد با اندکی انحراف به سوی مشرق قرار داشته است( جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۶) و دروازه بصره در جنوب و دروازه نجف در غرب کوفه واقع بوده است و بازار در شمال شرقی مسجد و دارالاماره تعیین شده بود ، این احتمال وجود دارد که ابن زیاد از راه بادیه و صحرا از راه مرسوم و متداول بصره به کوفه طی مسیر نکرده باشد و با قدری تغییرخود را از جنوب کوفه به غرب کوفه رسانده است و ازآن طریق به دارالاماره رفته باشد ، به دلیل اینکه مسیر دروازه بصره در جنوب تا مرکزشهر محل حضور خانه های کنده و مذحج بود که گرایشات شیعی داشتند اما مسیر دروازه نجف تا دارالاماره محل قبیله جدیله و کنانه بودکه به قول لویی ماسینیون : این دو قبیله از زمان امارت و فرمانداری سعد بن ابی وقاص در کوفه ت ا پایان روزگار بنی امیه و حامیان امیران قریشی شهر بشمار می آمدند و تعدادشان نسبت به سایر قبایل کمتر بود( همان ص ۱۶)بنابراین حضور قبایلی که هم تعداد اندکی دارند و در صورت خیانت از افراد زیادی برخوردار نیستند و هم اینکه به بنی امیه و حاکمان قریشی آن وفادار بودند می توانست، دغدغه ابن زیاد ر ا مبنی بر بروز خطر احتمالی کمتر نماید.بنابراین رفتن به بازار که در شمال شرقی دارالاماره و مسجد واقع شده است امری نامعقول به نظر می رسد ، زیرا لازمه این احتمال این است که ابن زیاد مسیر خود را به دارالاماره طولانی تر کرده باشد و ظاهرا این تعیین مسیر در تضاد با پنهان کاری دارد که منابع درباره نقشه ی ابن زیاد گزارش کرده اند ، مگر اینکه این احتمال را در مسئله تقویت کنیم که کوفه در آن برهه دارای بازار های متعددی نیز بوده است که قرائن تاریخی این احتمال را تقویت می کند ، چرا که بازار و مغازه های صرافان روبروی مسجد بنی جذیمه در جنوب غربی مسجد قرار داشته است( مساجد الکوفه ص۱۸۷/ جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۲) بنابر این روشن می شود که میان سه قول در مسئله هیچ اختلافی وجود ندارد و به احتمال ابن زیاد از راه بادیه که در جنوب کوفه واقع شده بود خود را با اندکی تغییر مسیر به دروازه نجف رسانید و از آنجا با عبور از بازار صرافان خود را به دارالاماره کوفه رسانده باشد.
#کوفه
#ابن_زیاد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبری ( ۳۱۰ق) و شیخ مفید ( ۴۱۳ق) :
خانواده حسین (ع) را بر ابن زیاد ،وارد کردند. زینب خواهر حسین (ع) که در میان آنان به صورت ناشناخته بود و بدترین لباس هایش را بر تن داشت ،وارد شد.
ابن زیاد به زینب گفت: خداوند، دل مرا بابت سرکش و نافرمانِ خانواده تو تسکین داد.
زینب (س) شیون کرد و گریست و به ابن زیاد فرمود:
بزرگان مرا کشتی و خانواده ام را به اسارت به بیابان ها کشاندی و شاخه ام را بریدی و ریشه ام را کندی .اگر این ،تو را تسکین می دهد، پس به آرامش رسیده ای .
تاریخ طبری ج۵ص۴۵۷
ارشاد ج۲ص۱۱۵
کشف الغمه ج۲ص۲۷۶
#رویداد
#زینب_کبری
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه بنای حرم در قرن اول ( قسمت اول):
جابر بن عبدالله انصاری روز اربعین وارد کربلا شد و بر سر مزار امام (ع) رفت( مصباح المتهجد ص۷۸۷) این ،نشان از آن دارد که قبر ،کاملا مشخص و معین بوده است.
چهار سال بعد یعنی در سال ۶۵ق ،توابین به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی ،پیش از رفتن به سوی شام ،از کوفه عازم کربلا شدند و چنان که مردمان در اطراف حجرالاسود ،گرد می آیند، بر سر قبر حسین علیه السلام جمع شده ،سوگواری کردند و انبوهی جمعیت در کنار قبر او، بیش از انبوهی مردم در کنار حجرالاسود بود.( تاریخ طبری ج۵ص۵۹۰)
#حرم
https://eitaa.com/Ashuraresearch