eitaa logo
عاشورا پژوهی
388 دنبال‌کننده
263 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثاثیه حسین (ع) را تصاحب کردند. مردی زیور آلات فاطمه دختر حسین ( ع) را گرفت و گریه کرد. فاطمه گفت: چرا گریه می کنی؟ آن مرد گفت: آیا دختر رسول خدا را غارت کنم و گریه نکنم؟! فاطمه گفت: پس وا بگذارش گفت: می ترسم دیگری، آن را ببرد. سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۰۳ @ashoora_61
تحلیل هفتم(قسمت اول) در گزارش ۱۵: غیبت ابراهیم بن مالک اشتر در قیام مسلم بن عقیل علیه السلام
قبیله مذحج که هانی بن عروه بزرگ آنها به شمار می آمد ، دارای هفده طایفه شناخته شده در کوفه بود که همگی در کوفه زندگی می کردند( جمهره انساب العرب ص۴۷۶)و طایفه نخع از جمله ی قبیله مذحج بود، با این حال در گزارش های تاریخی حرکت مثبتی از این طایفه، نسبت به دستگیری زعیم آنها هانی مشاهده نمی شود؛ و در این بین، نقش ابراهیم بن مالک اشتر که به خاطر رشادت خودش و نام آوری پدرش در کوفه شناخته می شد ، نیزدر وقایع قیام مسلم بن عقیل(ع) و رخداد عاشورا در هاله ی از ابهام قرار دارد؟ دکتر خلیل شاکر حسین در تحلیل چرایی عدم حضور ابراهیم ، براین دیدگاه متمایل شده که ابراهیم در وقایع قبل از قیام مختار کودک و کم سن و سال بوده و این همان عامل مهمی غیبت ابراهیم در قیام مسلم می باشد، چرا که بنابر گزارش ها در هنگام قیام مختار جوان بوده است( فصلنامه تاریخ اسلام شماره ۱۸ص۹۸)احتمالا مراد دکتر شاکر حسین از گزارش های تاریخی ، روایت ابو مخنف است که طبری آن را این گونه نقل کرده است که مختار ثقفی برای بدست آوردن پیروزی به ابراهیم نیاز داشت، زیرا یارانش به وی گفته بودند که ابراهیم جوان دلاور و نیرومند و فرزند مرد بزرگ و بلندآوزه ای است وعشیره توانمند و پر شماری دارد( تاریخ طبری ج۶ص۱۵) گذشت که برخی از پژوهشگران نیز بر این باور بودنند که ابراهیم به همراه دوازده هزارنفر توسط ابن زیاد زندانی شده بود( تاریخ شیعه ص۷۷)اما از دیگر سو،در گزارش نصر بن مزاحم (متوفای 212ق) آمده است که در جنگ صفین به همراه مالک اشتر می جنگیده( وقعه الصفین ص۴۴۱)و در جای دیگری نقل می کند که ابراهیم ازحضورخود نزد امیرالمومنین(ع) خبر می دهد که امر فرمود تا مالک که درون سپاه معاویه رخنه کرده بود ، باز گردد و واقعه قرآن به نیزه کردن شامیان را روایت می کند( همان ص۴۹۰). ادامه..... @ashoora_61
2.75M
پادکست فرهنگ عاشورایی..... قسمت چهاردهم ( قسمت آخر) : تعزیه @ashoora_61
غفرالله لهم و لنا ....... خداوند همه شیعیان امیرالمومنین (ع) را با اهل بیت (ع) محشور کرده و از خوان با کرم علی بن موسی الرضا (ع) متنعم نماید.
تحلیل هفتم (قسمت دوم) گزارش ۱۵: علت غیبت ابراهیم بن مالک اشتر در قیام مسلم بن عقیل (ع)
درتحلیل عدم حضور ابراهیم در قیام مسلم و وقایع بعدی آن، دو راه وجود دارد؛ اول آنکه در صورت عدم پذیرش گزارش نصر بن مزاحم و تضعیف آن ، احتمال مطرح شده از سوی دکتر شاکر حسین و صغر سن ابراهیم تقویت پیدا می کند ، اما بنابر پذیرش گزارش نصر بن مزاحم، دو سوال مهم خود نمایی می نماید : اول آنکه چرا در گزارش طبری ، یاران مختار ، ابراهیم را جوان دلاور دانسته اند ؟ و دیگر آنکه مفقود بودن ابراهیم در سال60 و61ه.ق که در این برهه تاریخی مردی جا افتاده و برومند بوده و زعامت قوم خودش را بر عهده داشته است ، چه دلیلی می توانست داشته باشد ؟ در پاسخ به سوال اول می توان این گونه پاسخ داد که احتمالا مراد از جوان در لسان یاران مختار ، این است که ابراهیم نسبت به مختار و اطرافیان او از سن کمتری برخوردار بوده و قدرت جسمانی بیشتری را دارا می باشد، چرا که مختار در سال 67 ه.ق و به هنگام شهادت، 67 سال سن داشته است ،اما در پاسخ به مفقود بودن ابراهیم در وقایع مهم کوفه و تشیع او ، این احتمال وجود دارد که ابراهیم اساسا از لحاظ فکری و اندیشه ای دچار تمایلاتی غیر شیعی و حتی به دنبال رهبری و سروری قیام مختار نیز بوده است ، برای این ادعا شواهدی می توان ارائه داد ؛ ابراهیم در آغاز دعوت مختار رهبری او را نپذیرفت و اعلام کرد تنها در صورتی آنها را همراهی می کند که خود رهبری قیام را بر عهده داشته باشد( تجترب الامم ج۲ص۱۲۱) در صورتی که مختار با همه حرف و حدیث هایی که پیرامون اهداف قیام او در میان منابع وجود دارد ، گرایش های شیعی داشته و حتی روایتی نیز در مدح او از امام باقر و صادق (ع) صادر شده است( اختیار معرفه الرجال شماره ۱۹۷/ ۱۹۹) اما چنین نقل هایی حتی ضعیف نیز درباره ابراهیم که کشنده عبیدالله بن زیاد بوده از اهل بیت (ع ) صادر نشده است، و تنها مرحوم مجلسی، دعایی از محمد بن حنفیه برای ابراهیم گزارش کرده است( بحارالانوار ج۴۵ص۳۸۶) ابراهیم حتی در ادامه همراهی خود با مختار، آنچنان به رهبری مختار معتقد نبود ، در آغاز قیام هنگامی که یارانش از سیاست و کیاست مختار تعریف می نمودند ، او با تشکیک در آن گفت : من مطمئن نیستم که به نتیجه برسیم( الفتوح ج۶ص۱۰۴) این شواهد تا حدودی می تواند چارچوی ذهنی ابراهیم را برای ما ترسیم نماید. با این حال چرا ابراهیم به آل زبیر نزدیک شد ؛ مگر از کینه این خاندان با آل علی (ع) آگاه نبود ؟مگر از عداوت و دشمنی عبدالله بن زبیر با امیرالمومنین(ع) آگاهی نداشت ؟ جالب این است که بعد از کشته شدن مختار ، با مصعب بن زبیر بیعت نمود و در زمره نزدیکان وافراد بر جسته و مورد اعتماد او قرار گرفت( اخبارالطوال ص۳۰۹)در نبود مصعب که برای جنگ با مروانیان به بصره رفته بود، برای مدتی حاکم کوفه شد ، در جنگ با ازارقه ، جانشین مهلب بن ابی صفره شد( انساب الاشراف ج۵ص۳۳۱)و حکومت بر موصل ، جزیره ، آذربایجان و مناطق وابسته به آن را از طرف زبیریان پذیرفت( همان ص۲۳۱) حال اگر کسی این احتمال را مطرح کند که ابراهیم بعد از کشته شدن مختار، میان زبیریان و بنی امیه مجبور بود یکی را انتخاب نماید ، و بنی امیه را نمی توانست انتخاب کند، چرا که با آنها جنگیده بود و خون برخی از زعمای آنها را ریخته بود ، بنابر این با زبیریان بیعت کرد تا بتواند از جان خود حفاظت نماید؛ می توان در جواب این احتمال گفت: این احتمال در صورتی معقول به نظر می رسد که ابراهیم با مصعب بیعت کرده و از حکومت و پیکار کناره می گرفت و به کار دیگری مشغول می شد ، درصورتی که ابراهیم نه تنها با زبیریان بیعت کرد، بلکه از سمت آنها بر مناطق مختلفی حکومت یافت ، این امر نشان دهنده این است که ابراهیم از همان آغاز به دنبال منفعت طلبی و دنیا طلبی خود بوده و این عنصر درگرایش او و تصمیم گیریش در وقایع اجتماعی اثر می گذاشته است. @ashoora_61
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عبدالله بن شداد نقل می کند: حسین بن علی بر چوپانی گذشت . او گوسفندی را برای ایشان ،هدیه آورد .حسین به او فرمود: تو آزادی یا برده؟ گفت: برده ام حسین گوسفند را به او باز گرداند. چوپان گفت: این، برای خودم است . حسین آن گوسفند را پذیرفت .سپس، او (چوپان) و گله را خرید . وی را آزاد کرد و گله را به او بخشید . المحلی ج۸ص۵۱۵ المصنف ابن ابی شیبه ج۵ص۳۸۹ @ashoora_61
گزارش ۱۶: گرفتاری مسلم بن عقیل علیه السلام قسمت اول
طوعه کنیز اشعث بن قیس بود که از او بچه دار شده بود ،و به همین خاطر او را آزاد کرد؛ طوعه با اسید بن بطین حضرمی ازدواج کرده و فرزندی بنام بلال به دنیا آورد( تاریخ طبری ج۵ص۳۷۱)ابن اعثم نام فرزند او را اسد ضبط کرده است( الفتوح ج۵ص۵۰)بلال را فردی عیاش و می گسار توصیف کرده اند که به دلیل شرارت هایش مردم کوفه او را طرد کرده بودند(تاریخ طبری ج۵ص۳۷۱) برخی از منابع بلال را غلام محمد بن اشعث دانسته اند( تذکره الخواص ص۲۴۲) بعد از آنکه مسلم بن عقیل(ع) نماز عشاء را در مسجد کوفه خواند ، از سمت درهای کنده در جنوب مسجد ، خارج شد و چون دیگر هیچ کس با او نماند و تنها شده بود و از طرف دیگر در شهر کوفه غریب بود و آشنایی با راه ها و کوچه های کوفه نداشت ، در کوچه های کوفه سرگردان می گشت تا به خانه های بنی جبله از قبیله کنده رسید ، نزد خانه ای آمد که زنی در درب آن منتظر بازگشتن فرزندش بود ، مسلم به وی گفت : به من آب میدهی؟ ، آن زن به مسلم جرعه ی آب داد ، زن داخل خانه شد و پس از لحظاتی دوباره بیرون آمد و مشاهده کرد که مسلم هنوز بر در خانه نشسته است ، زن گفت : ای مرد ، نشستن تو در این جا مایه شک است ، برخیز ، مسلم سکوت کرد ، طوعه حرف خود را تکرار کرد و مسلم باز سکوت نمود، تا اینکه طوعه به او گفت: سبحان الله نزد خانواده ات برو، مسلم گفت : من در کوفه خانه ای ندارم ، من غریبم و افراد مورد اعتمادم مرا تنها گذاشته اند ،آیا می خواهی پاداش ببری و کار نیکی انجام دهی ؟ من مردی از خانواده شریف و بخشنده هستم ، شاید در آینده بتوانم جبران کنم ، طوعه از خواسته مسلم سوال کرد ، مسلم گفت: من مسلم بن عقیل هستم ، این مردم به من دروغ گفتند و مرا فریفتند ، مرا پناه بده ، طوعه او را داخل خانه کرد و در اتاقی غیر از اتاق نشیمن خود جای داد و برایش فرشی انداخت و برای مسلم شام آورد ، اما او شام نخورد ، پس از مدتی بلال به خانه برگشت و دید ، طوعه زیاد به اتاقی که مسلم در آن اقامت دارد ، رفت و آمد می کند ، به مادرش شک کرد و از او درباره ترددهای بیش از اندازه او به آن اتاق سوال نمود ، طوعه در آغاز از پاسخ دادن طفره رفت، اما بلال اصرار کرد و طوعه پس از گرفتن پیمان و سوگند ، او را از حضور مسلم در آن اتاق آگاه کرد ، بلال خود را به خواب زد ، اما پس از مدتی با نیرنگ از خانه خارج شد و جریان را به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث گزارش نمود ، از دیگر سو ، هنگامی که عبیدالله بن زیاد از جانب بیرون قصر صدایی از همهمه نشنید ،با این اندیشه که شاید مسلم و یارانش به مسجد پناه برده اند ، دستور داد تا مسجد را وارسی کنند ، عده ای از نگهبانان مسجد را جستجو کردند اما کسی را نیافتند اما برای اطمینان بیشتر طناب های حصیری مسجد را آتش زدند و از روی بام قصر که در کنار مسجد قرار داشت ، به طرف صحن مسجد پرتاب کردند تا فضای مسجد روشن شود ، آنگاه با دقت جستجو کردند، اما کسی را نیافتند ، وقتی خبر مسجد را به عبیدالله بن زیاد دادند گفت: مردم از اطراف مسلم پراکنده شده اند و او را رها کرده اند ، سپس به همراه نگهبانان وارد مسجد شد و شمع ها و قندیل های مسجد را روشن کردند ، عبیدالله بن زیاد بر منبر نشست و به همراهانش دستور داد تا اطرافش بنشینند و تایک سوم از سر شب گذشته در مسجد نشستند ، عبیدالله بن زیاد به عمرو بن نافع دستور داد تا در کوفه بانگ بزند : هر یک از نگهبانان و بزرگان و اشراف کوفه که نماز عشاء رادر مسجد نخواند ، حکومت هیچ تعهدی نسبت به جان او ندارد ، بعد از اعلان عمومی ، مسجد پر از جمعیت گردید و موذن اذان گفت ، حصین بن نمیر که ریاست شرطه های کوفه را بر عهده داشت به عبیدالله گفت : من برای جان تو احساس امنیت نمی کنم اگر امکان دارد خودت نماز را در قصر بخوان و دیگری نماز را با مردم بخواند ، عبیدالله با رد این پیشنهاد گفت: به سربازان بگو پشت سر من بایستند و خودت در میان آنها بچرخ ومراقب باش، بعد از تمام شدن نماز ، بر منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خداوند گفت: اما بعد ، به درستی پسر عقیل آن مرد سفیه و نادان، همانگونه که دیدید میان مردم دو دستگی و اختلاف ایجاد نمود ، ذمه خداوند را از مردی که مسلم را در خانه اش بیابند بر می دارم و خونش مباح است ، هرکس مسلم بن عقیل را بیاورد ، ده هزار درهم جایزه می گیرد و نزد یزید بن معاویه جایگاهی والا خواهد داشت و هر روز ، یکی از خواسته هایش برآورده خواهد شد، ای کوفیان ، به خدا سوگند در کوفه خانه ای گلی نیست ، مگر اینکه آن را خراب می کنم و خانه ای چوبی نیست ، مگر این که آن را آتش می زنم ، ای بندگان خدا، تقوا پیشه کنید و به بیعت و فرمانبری پایبند باشید و هیچ راهی را برای بهانه گیری ، بر خود هموار مسازید. @ashoora_61