وه? ماجرای دو خواب عجیب این متن کمی طولانی است، اما مطالعه آن خالی از لطف نیست 📌یکی از دوستان می گفت، یک هیأت کوچک محلی داریم که بچه های محل با دیدگاههای سیاسی مختلف در هیأت شرکت می کنند مداح هیأت به روش مداحهای معروف، برخی اوقات به برخی مسائل سیاسی روز اشاره و ضمن دفاع از نظام و رهبری و مردم مظلوم فلسطین ، به نقد جدی مخالفان داخلی و خارجی نظام خصوصا اصلاح طلبها و فتنه گران، می پردازد که البته این کار مخالفانی جدی هم داشته و دارد و حتی باعث عدم حضور برخی افراد در هیأت و یا بیان مطالبی علیه مداح شده است (از جمله این که چون حقوق بگیر نظام است، از نظام حمایت می کند و بعضا با چاشنی برخی تهمتها) امسال محرم هم همان رویه را داشت و در ضمن بخشهایی از کتاب غارات را هم برای مستمعین می خواند و البته باز هم بازتابهای منفی وجود داشت، اما این مداح کار خودش را انجام می داد. یکی از بچه های هیأت در یکی از شبهای دهه اول محرم خوابی می بیند که عینا از زبان خودش بیان می کنم: 🌹خواب اول ؛ « دیشب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم که وارد هیأت شدم؛ چراغ‌ها روشن بود ولی همه ناراحت بودند و گریه می‌کردند پرسیدم چی شده ؟ گفتند: آقا ... (مداح هیأت) شهید شده مات و مبهوت بودم، گفتم چه جوری آخه چرا ؟ یکی گفت ترورش کردند (توی خواب، من ذهنم رفت سمت اسرائیلی‌ها که این کار رو کردند) توی خواب داشتم با خودم می گفتم که چرا باید ایشون رو ترور کنند ؟ مگه چه مُهره‌ی مهمی بوده ؟ یه دفعه به ذهنم رسید که آهاااان به خاطر این مطالب بعد هیأت و این غاراتی بود که می خوند. بهشون فشار اومده اومدند ایشون را ترور کردند ... بعدش دیدم همه منتظرند هیأت شروع بشه ، ولی چون مداح نبود همدیگر رو نگاه می کردند ، ولی یه دفعه گفتیم حالا که این جوریه نباید بگذاریم هیأت تعطیل بشه (به خاطر عدم حضور مداح) شروع کردیم همون زمینه هر شب را که مداحمون می خوند رو با هم خوندیم: سیدناالغریب حسین حسین سیدناالعطشان حسین حسین » دوست من در ادامه گفت : مداح هیأت ما یک پسر ۲۱ ساله داشت که سال گذشته به دلیل ایست قلبی فوت کرد . چند روز پیش همسر مداح هیأت خواب پسر فوت شده اش را می بیند که که عینا از زبان خودش بیان می کنم: 🌹خواب دوم ؛ « خواب دیدم پسرم آمده خانه و خیلی حالش خوب بود و با هم صحبت می کردیم ، من در خواب می دونستم پسرم فوت کرده و به خاطر همین ازش در مورد وضعش توی اون دنیا سؤال کردم و ازش پرسیدم خوبی ؟ اونجا اذیت نشدی ؟ پسرم در جواب گفت : نه اذیتم نکردند ، خیلی خوبم ، اینجا خیلی خوبه بعد در ادامه گفت : اینجا با شهدای مدافع حرم خیلی خوبند ، شهدای مدافع حرم از همه شهدا مقامشون بالاتره من توی ذهن خودم گفتم ، پسر من که مدافع حرم نبوده ! مثل این که پسرم ذهن من را بخونه جواب من رو داد و گفت : اینجا گفتند: این باباش مدافع حرم بوده و به خاطر همین با من هم اینجا خیلی خوبند » دوست من می گفت ، بعد از شنیدن این دو خواب ، یاد صحبت‌های شهید سردار سلیمانی افتادم که فرمودند : بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند و یا در بخش دیگری فرمودند : والله والله والله از مهمترین شؤون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد . وقتی چند دقیقه حرف زدن در یک هیأت محلی و با مخاطب اندک و دفاع از نظام و رهبری و مردم مظلوم فلسطین و البته در شرایط قرار گرفتن در معرض مخالفت و تهمت ، این قدر ارزش دارد و چنین نشانه هایی را در پی دارد ، ارزش ایثار و بذل جان توسط مدافعان عزیز حرم چه ارزش و اعتباری در درگاه حضرت باری تعالی و نزد ائمه معصویمن علیهم السلام دارد ؟ راستی دوستم می گفت: مداح ما همیشه در هیأت از شهدای مدافع حرم به عنوان مظلومترین شهدا یاد می کند و می گوید، شهدای مدافع حرم از چند جهت خیلی مظلومند ، اول این که در غربت شهید شدند دوم این که به دست سفاک ترین دشمنان اسلام و قرآن و عمدتاً به طرز وحشیانه به شهادت رسیدند سوم و بدتر از اینها ، همواره خودشان و خانواده هایشان مورد تهمت و افتراء بودند که به خاطر پول رفته اند و دهها تهمت دیگر ... !! ؟؟ ❤️شادی روح شهدا ، امام شهدا و شهدای مدافع حرم و در رأسشان شهید حاج قاسم سلیمانی صلوات #نشر حداکثری

یک عالم اهل سنت: یک میلیارد و نیم مسلمان سنی، منتظر خون خواهی شیعه (امام خامنه ای) ، از یک رهبر سنی (شهید هنیه) است.

🇮🇷 أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ⏳️ 🚀

لات بمونی مرد تو چقدر خوبی میگم نکنه بچه محل خودمونه (شاه عبد العظیم) 😁

♦️یحیی سنوار مرد شماره یک حماس از امیرالمومنین علیه السلام میگوید: من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپرده ام که گفت: دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت توست. من از روز اول نمیترسم چون مرگ سرنوشتم نیست پس کسی نمی تواند به من آسیبی برساند. از روز دوم هم نمیترسم چون اگر تقدیرم باشد نمی توانم از آن جلوگیری کنم.