رنگها رو به زندگیتون اضافه کن:
🎨 "زندگی مشترک، مثل یه نقاشیه. هرچی بیشتر رنگ بهش اضافه کنی، قشنگتر میشه. یادت نره که گاهی وقتا یه غافلگیری کوچولو یا یه کار رمانتیک میتونه معجزه کنه!"
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
#متأهل_های_عزیز...
❌همسرتون رو از حرف زدن پشیمون نکنید❌
وقتی همسرتون چیزی رو تعریف میکنه یا گلایه ای میکنه، جوری حمله و دعوا نکنید که دیگه از حرف زدن بترسه.
این مدل رفتار باعث میشه که بعد از یه مدت همسرتون از حرف زدن با شما امتناع کنه
بعدش هم گله دارید که همسرم قبلأ خیلی از حرفاشو به من میزد الان نه😒
#طاهره_سلیمانی
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد شجاعی
از زندگیت راضی نیستی...
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن دههی فجر را به زندگی بچهها بیاورید
باید جشن خانگی بگیرید و بچهها ایفای نقش کنند تا در یادشان بماند ... یهودیان همین کار را میکنند.
آیتالله حائری شیرازی (رحمهالله)
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊امشب #بانگ_الله_اکبر سر میدهم
🇮🇷امام خمینی(ره) فرمود: بروید ببینید امشب چه کسانی الله اکبر میگن و فردا راهپیمایی میرن من دست اینها را میبوسم. ❤️
#دهه_فجر
#راهپیمایی۲۲بهمن
#اللهاکبر
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ چه گذشت؟
#دهه_فجر
#فجر_مقاومت | #بهار_انقلاب
🆔https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
✌️#الله_اکبر🇮🇷
✌️"اللّه اکبر» ؛ به ۴۶ سال وحدت و انسجام ملی
✌️"الله اکبـر" ؛ به ۴۶ سال جهاد و مقاومت ، ایثار و شهادت
✌️"الله اکبـر" ؛ به ۴۶ سال عزت و سربلندی در سایه سار اندیشه های ناب قرآن کریم و ائمۀ معصومین «علیهم السلام »
✌️"الله اکبـر" ؛ به ۴۶سال مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر
✌️"الله اکبـر" ؛ به ۴۶ سال فتح قله های رفیع عزت و شرافت
✌️"الله اکبـر" ؛ به ۴۶ سال استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی
✌️"الله اکبــری" ؛ به بلندای تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی
✌️"الله اکبــری" ؛ به بلندای راست قامتان جاودانۀ تاریخ
✌️"الله اکبــری" ؛ به بلندای تاریخ ۴۶ ساله غیرت دینی و عقلانیت ملی
🌟 به شکرانه ۴۶ سال عزت و افتخار جمهوی اسلامی ایران🇮🇷
✌️ #یوم_الله_22_بهمن🇮🇷
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
شاهزاده ای در خدمت
قسمت یازدهم 🎬:
سرباز جوان خود را به شتر نزدیک تر کرد و صدایش را کمی بلند نمود تا دخترک از واری پردهٔ مخملین بشنود و گفت : نه اشتباه نکن...ما به جایی می رویم که تفاوتی زیاد با دنیای اطرافمان دارد ، اینجا انگار بهشتی ست بر روی زمین ، کنیز و غلام و ارباب و شاه و...همه و همه در یک سطح هستند و تنها کسانی بر دیگران برتری دارند که تقوا و ایمانشان به خدا بیشتر باشد..
دخترک که انتظار شنیدن نغمه های عاشقانه داشت ، اینک با شنیدن این حرفها ،شگفت زده شد و گفت : یعنی واقعاً چنین جایی وجود دارد یا شما برای اینکه مرا ،همراه خود کنید ، چنین بهشتی را در ذهن من ترسیم می کنید؟
مردجوان که متوجه شد دخترک با دقت حرفهایش را گوش می کند ،با شور و شوقی بیشتر گفت : من هم در ابتدا که با چشم خود ندیده بودم ، باورم نمی شد ، اما به همان خدای نادیده قسم ، هر چه گفت جز راستی و صداقت نیست، از زمانی که پیامبر مبعوث شده و از مکه به یثرب هجرت نموده و امت اسلامی به راه افتاده ،ما جز آنچه که گفتم ،ندیدیم ، عدالت ، برادری و برابری...
شاهزادهٔ اسیر که احساس می کرد حرفهای این مرد جوان دلنشین است خود را به پرده مخملین نزدیک تر کرد و گفت : تا جایی که می دانم بزرگان و اشراف و بت پرستان تا ندایی بلند شود که ثروت و قدرت آنان را تحت الشعاع قرار دهد ، برای حفظ موقعیت خود جلوی او تمام قد می ایستند و اینگونه مردم ،سخن حق بر مذاقشان سازگار نیست، آیا این پیامبری که از او سخن می گویی و چنین رفتار کرده و بی شک با این قوانین دین جدید، غلامان وکنیزانِ ثروتمندان را بر علیه آنان شورانده ، مخالفین و دشمنان بسیاری داشته و دارد...او چگونه توانسته با وجود دشمنان قدرتمند چنین حکومتی که از آن سخن می گویی ،پایه ریزی و برپا نماید؟!
مرد جوان که سؤالات این دختر، روزی ،سؤالات او نیز بود گفت : بلی درست می گویید ، او دشمنان زیادی داشت و دارد ، زمانی که در مکه به پیامبری مبعوث شد ، ابتدا در خفا مردم را به دین خدا دعوت نمود و سپس آشکارا و بسیار سختی هایی به پای ایشان ریختند ، اما محمد را چه باک ؛ وقتی خدایی بزرگ دارد که قدرتش مافوق تمام قدرت هاست...او را در همه حال حمایت کرده و می کند...
درست است که پیامبر مجبور شد مخفیانه از مکه خارج شود ، اما در عوض مردم یثرب با آغوش باز او را پذیرفتند...
میمونه که محو سخنان این سرباز شیرین سخن شده بود با هیجانی که ناشی از شرایط سنش بود گفت : او...پیامبر چگونه از شهر مکه بیرون شد،آیا اعجازی در کار بود و با معجزهٔ خداوندش خارج شد؟!
آن مرد لبخندی زد وگفت : بی شک معجزه در کار بود اما در مکه و آن شب ترسناک ،معجزهٔ ابوتراب ورد زبانها شد...
دخترک با حالت سؤالی گفت : ابو تراب؟! ابوتراب کیست؟!
ادامه دارد....
🖍به قلم : ط_حسینی