eitaa logo
عاشورائیان منتظر
250 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.4هزار ویدیو
51 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 سلامتی حرفه ای.....💞 🔻خواص درمانی سرمه کشیدن چشم در طب سنتی که از آن غافل بوده اید👇 گرم شدن چشم افزایش نور چشم رفع سردرد و میگرن پرپشت شدن مژه و ابرو تقویت مژه و ابرو جلوگیری از کاهش بینایی @Ashooraieanamontazer
🌴🌴🌴🌴 😄😊😁 يه دکتر با 3تا زن ازدواج کرده بود. 👱🏼‍♀🧕🏻👩🏻 یه خانم مراجع‌کننده ازش پرسید تو که دکتری دیگه چرا 3تا زن گرفتی؟ 👨🏻‍⚕دکتر گفت: اولی دخترعموم بود بخاطر بابام گرفتمش. ـ دومی دخترخالم بود بخاطر مامانم گرفتمش. ـ سومی هم بخاطر خودم انتخابش کردم. خانم مراجع‌کننده بهش گفت: حالا منو هم بخاطر رضـای‌خـدا بگیـر🙏 😍😅😅 شرعی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌گاهی اوقات در سند_ازدواج 📜 (موقع عقد) 🧕🏻زن شرط می‌کند که مرد بدون اذن او ازدواج دوم یا ازدواج موقت نکند. ❓آیا ازدواج_‌دائم یا موقت مرد بدون اذن زن اشکال دارد؟ 💏 🖌 اگر موقع عقد آن را شرط کرده باشند، مرد باید به شرط عمل کند و بدون اذن همسر، ازدواج دائم دیگر یا ازدواج موقت جایز نیست.❌ 👨🏻🧔🏻 آقایون حواستون باشد چنین شرطی را پذیرفتید باید عمل کنید. 😍😅 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @Ashooraieanamontazer ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻ما نسبت به امام‌زمان ارواحنافداه این‌گونه هستیم:⇣⇣⇣ ❌صبح که از خواب برمی‌خیزیم مثل‌ بچه‌ها مشغول بازی و سرگرم کسب و کار زندگی دنیایی خودمان می‌شویم. ❌غافل از این هستیم‌که ‌ارواحنافداه پدر مهربان «والد الشفیق»، دلسوز و مهربانمان لحظه‌ به‌ لحظه دارد ما را حفظ می‌کند. ☚☚ما الان نمی‌فهمیم، بعدها که عقلمان‌ کامل ‌شد و به بلوغ رسیدیم و یا زمان ظهور شد می‌فهمیم که امام زمان ارواحنافداه چقدردر جای جای زندگی‌ما،ماراحفظ فرموده! ◉⟦حتّی آن‌هایی که یک‌مرتبه هم به یاد امام زمان ارواحنافداه نیفتاده‌اند⁉️ و به خودشان اجازه نداده‌اند یک‌بار ذکر "یاصاحب‌الزّمان" را به زبانشان جاری کنند، جای جای زندگی‌شان لطف امام زمان ارواحنافداه بوده است. ⟧ ⭕️چه خطراتی که ما را تهدید نمی‌کرده و امام زمان ارواحنافداه از ما دفع کردند. همان رزق و روزی که سر سفره نشستیم «بِیِمْنِه رُزِقَ الوَری». ⏪آقا دارند ما را حفظ ‌می‌کنند. @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ همسرداری حرفه ای......💞 🎥 برای همسو شدن زن و شوهر در زندگی چه باید کرد؟ 🔴 @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی اوقات دل آنقدر تنگ می‌شود.... آنقدر برای کلمات و جملات، برای خنده‌های لطیف و فلسفه‌ای که پشت آن قرار دارد.... ۷۷ ثانیه پر از معرفت....❤️ @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇰🇵🇰🇷 چانگوت، پوشش زنان کره ای 🔺(Sseugaechima) و (Jangot) چادری بوده که در دوران ، عموم زنان کره‌ای از طبقات مختلف اجتماع برای بیرون رفتن از خانه روی سر می‌انداختند. 🔺 این چادر را که آستین داشت، می‌توانستند در صورت نیاز مثل یک کت نیز بپوشند. همراه این چادر از پوشیه هم استفاده می‌شد. 📝منبع: @Ashooraieanamontazer
15.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺 🖍 افتخار بانوان ایرانی خانم دکتر بی بی فاطمه حقیرالسادات ۱. دکترای تخصصی نانوندیسین از آمستردام هلند ۲. ۱۲ اختراع ۳. ۲ محصول دانش بنیان ۴. کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷ ۵. مدیر ۶ شرکت ۶. همسر آزاده سرافراز ۷. مادر ۴ فرزند ۸. مقید و معتقد به حجاب فاطمی و.... 🔴 جالب است که وی به برکت تحریم ها به تولید داروهای گیاهی روی آورده است. @Ashooraieanamontazer
💗نگاه‌خدا💗 بیدار که شدم، امیر نماز می خواند.بعد تمام شدن نمازش پرسیدم: - چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟ -حاج رضا و مریم خانم رفته بودن حرم ،منم نمیتونستم تنهاتون بزارم. چه قلب مهربونی داشت. دست و صورتم را شستم. آماده شدم و چادرم را سرم گذاشتم. - بریم - کجا؟ - حرم دیگه. امیر لبخندی زد و لباسش را پوشید. گوشه‌ای از صحن انقلاب نشستیم. - اقا امیر. میشه یه چیزی بپرسم؟ شما ترکیه چیکار می‌کردین ؟ - عموم اینا ترکیه زندگی میکنن ،به اصرار بابا همراهشون اومدم ترکیه ،اون روز عموم یه مهمونی مختلط گرفته بود،منم اصلا اهل همچین مهمونیایی نبودم از خونه زدم بیرون تو کوچه پس کوچه ها میگشتم که یه دفعه صداتونو شنیدم - خیلی ممنونم که نجاتم دادین ،نمیدونم اگه شما نبودین چه اتفاقی برام می‌افتاد. -از خدا باید سپاسگزار باشین نه از من - میشه دوباره زیارت عاشورا بخونین ،صداتون آرومم میکنه. چشمم را دوخته بودم به گنبد و با صدای امیر اشک از چشمام سرازیر میشد. "کم‌کم دارم دلمو می‌بازم." ناگهان احساس کردم حالم دارد بد میشود. - امیر آقا -بله - میشه بریم خونه حالم خوب نیست. در چشماش نگرانی را دیدم. - باشه بریم رسیدیم هتل ،وارد اتاق که شدیم رفتم سرویس بالا اوردم. امیر از پشت در صدام میکرد: سارا ،سارا خوبی؟ از طرفی خوشحال بودم که من را فقط سارا صدا زد ،از طرفی واقعا تمام دل و روده‌ام داشت بالا می‌امد. - خوبم ،خوبم دست و صورتم را آب زدم و رفتم بیرون. -حالت بهتره؟ میخواین بریم دکتر؟ - نه بهترم ،فقط اگه میشه بابا رضا چیزی نفهمه. یه کم بخوابم بهتر میشم. خوابم برد. نیمه‌های شب باز هم شکمم درد گرفت. امیر خواب بود . بلند شدم و کمی راه رفتم شاید دردش کمتر شود ولی دیگر نتوانستم تحمل کنم. - امیر ،امیر تا من را دید ترسید. -چی شده؟ - دارم میمیرم از درد. - ای واای ،پاشو بریم دکتر. این قدر درد داشتم که نمیتوانستم لباسم را بپوشم. امیر مانتویم را پوشاند. روسری‌ام را سرم گذاشت . زیر بغلم را گرفت و رفتیم. در راه سرم را گذاشتم رو پای امیر. شکم را چنگ می‌زدم. امیرم زیر لب دعا میخواند. رسیدیم بیمارستان. دکتر معاینه کرد گفت:مسمومیته. درست میشه. سرم وصل کردند و کم کم آرام شدم. خوابم برد. با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم. فهمیدم با بابا حرف میزند. تماسش قطع شد. کنارم آمد. - ببخشید که مزاحم شما شدم. - نه بابا این چه حرفیه. خندید و گفت: مثل اینکه محرمیم. - به بابا رضا چی گفتی؟ - گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشن. سرمم که تمام شد رفتیم هتل. به دم در اتاق که رسیدیم، در اتاق بابا باز شد. -سارا ، چی شده بابا؟ - چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود. رفتیم دکتر الان بهترم. -واسه چی؟ -دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره. نگران نباشید حاجی. - بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم. روی تختم دراز کشیدم. خوابیدم تا غروب فقط خوابیدم. چشمانم را که باز کردم. امیر از رو تخت رو به رو نگاهم می‌کرد. - ساعت چنده؟ هفت و نیم. - ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم. -اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست. حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم. - میشه بریم بیرون دور بزنیم ادامه دارد... @Ashooraieanamontazer