eitaa logo
عاشورائیان منتظر
250 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.4هزار ویدیو
51 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ همسرداری حرفه ای.....💕 خداوند به جنسِ زن قدرت در زبان 👅 را داده ، به جنسِ مرد قدرت در بازو💪 زنی که از قدرتِ زبانش 👅 برای حاضر جوابی🧟‍♀ و مردی که از قدرتِ زورش 🧟‍♂ برای زورگویی استفاده کند هر دویش منفور❌ است. و چه زیباست اگر همین قدرت زبان را در جهت دلبری و مهربانی👄💑 و همین قدرت بازو را در جهت تکیه گاه👨‍👩‍👧‍👧 بکار ببریم زبانی که به لطافت بچرخد زور بازویی که امنیت بدهد دنیای دونفره تان را بهشت میسازد👌 @Ashooraieanamontazer ♥️💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ 🌱هیچ نهالی با چند روز ابیاری ثمر نمی دهد 🍎 همه باید این را بدانیم لازمه موفقیت های بزرگ و پیشرفت های عظیم صبر و تحمل است 🌹 آنچه که مهم است این است که : باید حوصله داشت تحمل کرد ایستادگی کرد و صبور بود تا موفق شد@Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻احتمالا این کلیپ رو دیدین که این دانش‌آموز به میگه : چجوریاست زکریای رازی ۹۰۰ سال پیش الکل رو کشف کرده، بعد اسلام از ۱۴۰۰ پیش اونو حروم کرده! پاسخ خیلی ساده این روحانی به این کلیپ اینستاگرامی رو ببینین 😁 : ✅@Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ❎ بعضیا میگن اول خودتو درست کن❗️ ⁉️ با ترک یک ، میشه کرد؟ 🤔 زنده نگه داشتن هدف امام حسین (ع) : امر به معروف و نهی از منکر🏴 ✅@Ashooraieanamontazer
❤️ همسرداری حرفه ای....💕💞 🔴 بزرگترین_جَنگ_صلح‌آمیز 💠 در مواقعی که رابطه همسرتان با شما بیش از اندازه شده و از دلخوری یا کینه او، زمان نسبتاً طولانی گذشته است یکی‌از شیوه‌هایی که می‌تواند نقش این رابطه سرد را داشته باشد نوشتن متفاوت با ویژگیهای زیر است. 💠 در ابتدای نامه با ابراز محبت، اعلام دلتنگی شدید کرده و سپس‌ با شمردن چند مصداق ریز و درشت از خوبیهای همسرتان، از او ویژه کنید. 💠 در مرتبه بعد، تمام مصادیق اشتباه و خطاهایی را که مورد شکایت و گلایه همسرتان بوده را ذکر کرده و بدون کوچکترین ، از او عذرخواهی صادقانه کنید و لو حق با شماست. 💠 در مرحله بعد، دست کمک به سمت همسرتان دراز کرده و از‌ او بخواهید که به شما کمک کند و بنویسید به توجه و کمکت نیاز دارم تا بتوانم نواقص و عیبهای خود را اصلاح کنم. 💠 با نامه‌ای که ذره‌ای از طرف شما در آن وجود ندارد، همسرتان شما را فرد منصف، و خواهان تغییر، تلقی می‌کند و در نتیجه محبوب او می‌شوید چرا که ثمره بزرگِ جنگ با خود و منیّت، شدید است. و این بهانه‌ای برای صلح پایدار و شیرین در زندگی می‌شود. @Ashooraieanamontazer
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسرداری حرفه ای.......❤💕 سخنرانی بسیار آموزنده👌 قابل توجه آقایان و خانم ها💐 💟@Ashooraieanamontazer
نگاه خدا💗 آماده که شدم، گوشی‌ام زنگ خورد. عاطفه بود. - آخ که چقدر دلم برات تنگ شده عاطی - سارا اصلا حالم خوب نیست؟ - چرا ؟ -این چه کاریه که میخوای انجام بدی!چرا میخوای آینده تو خراب کنی - واااااییی عاطی یادم رفت بهت بگم. من دیگه نمیخوام برم ،میخوام با امیر زندگی کنم. -برو بابا دروغ میگی که ارومم کنی - به جون آقا سیدت راست میگم. -جونه شوهرمو الکی قسم نخور - به خاک مامان فاطمه ،عاشقش شدم. صدایی جیغش،گوشم را کر کرد. -سارا میکشمت ،پوستتو میکنم الان به من میگی،میدونی چه حالی داشتم این مدت؟ - جبران میکنم فعلن من برم شاه دوماد پایین منتظرمه. -واااییی چی بپوشم من بای بای. - از پله ها رفتم پایین. مریم جون لقمه به دست دم در منتظر من بود. - الهی فداتون بشم چقدر ماهین شما مریم‌جون. - خوبه حالا لوس نشو برو که زیر پای امیر اقا علف سبز شد. - واییی اره اره بیچاره فعلا. -در امان خدا. امیر نبود. به گوشیش زنگ زدم. - الو امیر کجایی؟ -شرمنده بانو جان دیر کردی پشیمون شدم رفتم - عع لوووس نشو دیگه بیا امیر : شرمنده خواهر دیگه خودتون باید بیاین دنبالم. تماس و قطع کرد - واااا پسره لوووس. رفتم سمت ماشین که خودم برم ارایشگاه دیدم داخل ماشین نشسته. - خیلی بی‌مزه بود. امیرخندید. ساعت دو بود که اماده شده بودم. شماره امیر راگرفتم. - سلام برادر امیر : سلام خواهر - برادر من آماده ام منتظر شمام. - ببخشید خواهر من که ماشین ندارم شما بیاین دنبال من - وااا امییر. - جاااانه امیر. - بیا دیگه دیر میشه‌ها. - میترسم بیام بیرون دخترا بدزدنم. - نترس بابا تو تا آخر عمر بیخ ریش خودمی زود بیا منتظرم. -بیا بیرون دم درم - واااییی شوخی نکن! الان میام. ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @Ashooraieanamontazer
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️حجاب مال 1400 پیش هست نه الان 🎙توضیح از خانم منتظری👌👌👌 📝دکترای‌تکنولوژی‌آموزشی‌از‌آلمان/مشاوره خانواده @Ashooraieanamontazer
🧦دانش آموز ۱۳ ساله انگلیسی بخاطر پوشیدن جوراب کوتاه جریمه شد 🔻"اولیویا هریسون"دانش آموز ۱۳ ساله مدرسه ای در انگلیس بخاطر پوشیدن جوراب کوتاه از سوی مسئولان مدرسه تذکر گرفت و به اتاقی که کمد لباس های جامانده در مدرسه در آن بود هدایت شد تا شلوارش رو با شلوار بلندتری تعویض کند 🔻"اولیویا"که از انجام این کار ممانعت کرد به منزل فرستاده شد و ۳ روز از رفتن به مدرسه محروم شد 🔻به "اولیویا"گفته شد که قوزک پاش معلومه و این کار باعث میشه حواس معلم و دانش آموزان پرت بشه و تمرکزشون رو از دست بدن 🔻مدرسه گفته که بابت این عمل عذرخواهی نمی کنه و کار درستی انجام دادن چون دانش آموزان باید طبق استانداردهای مقرر لباس بپوشن 📌فقط کافی بود این اتفاق توی ایران یا یک کشور اسلامی بیوفته تا همه خبرگزاری های غربی اون رو به عنوان نقض آزادی و ورورد به حریم خصوصی افراد معرفی کنن @Ashooraieanamontazer
💗نگاه‌خدا💗 امیر با دسته گل‌مریم جلو آمد. - تقدیم به همسر عزیزم - واییی امیر چه خوشگل شدی -ععع اختیار دارین شما هم خوشگل شدی یه چادر از پشتش دراورد. - خانمم میشه این چادرو بزاری سرتون ؟دلم نمیخواد این صورت زیبا رو نامحرم ببینه یک نگاه به چشمهای عسلی‌اش کردم. - چرا که نشه... چادرم را گذاشتم سرم. ،امیر جلوی چادرم را کشید پایین. هیچ جایی را نمیدیدم. - امیر آقا الان دارم درکتون میکنم که به جز آسفالت چیزی‌و نمیبینی. سویچ را دادم دستش. - ببخشید دیگه زحمت رانندگی و خودتون باید بکشین. +نمیشه با آژانس بریم؟ - نخیر دلم میخواد باهم دوتایی بریم. امیر تو بچگی یه تصادف خطرناکی داشته با خانواده اش ،که خدا رو شکر خطر جانی نداشت ولی از اون به بعد ترس از رانندگی داشت. - امیر جان نرسیدیم ؟ - نه عزیزم. چادرم راکمی زدم بالا. - وااا امیر لاکپشت از تو سریع تر میره اینجوری تا شبم نمیرسیم . -سارا جان دیگه بیشتر از این نمیتونم گاز بدم. -یادم باشه بعد عروسی ،چند جلسه برات کلاس رانندگی بزارم. بعد دوساعت رسیدیم بهشت زهرا. همه امده بودند منتظر ما بودند ؛ از ماشین پیاده شدم ،امیر دستم را گرفت. بر روی صندلی هایی که برای من و امیر آماده کرده بودند و پارچه ای سفید برآن کشیده بودند نشستیم همه ساکت شدند... عاقد شروع کرد به خواندن خطبه عقد... بعد از گل چیدن و گلاب آوردنِ من! بار سوم با اجازه پدرم و با یاد مادرمهربانم " بله" را گفتم.... و بعد هم "بله" ی امیر ... و صلوات و اظهارشادی و تبریکات همه ... و حالا رسما سرنوشت ما تا ابد به هم گره خورد... اصلا از زیر چادر کسی را نمیدیدم. فقط صدایشان را می‌شنیدم. " ای وای...چقدر سخته، ای کاش چادر نمیزاشتم " 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادامه دارد... @Ashooraieanamontazer