eitaa logo
عاشورائیان منتظر
250 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.4هزار ویدیو
50 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸نکته های ناب🌸 🌹اســتاد فاطـــمی نــــیا: آنچه بايد از ماه رمضان حاصل شود اين گونه نباشيم كه فقط در ماه رمضان اطاعت خدا را بكنيم و در غير آن ترك طاعت كنيم! 🔻بعضی در ماه رمضان نماز ميخوانند خـــوش اخلاق هستند دل نميشكنند يا مثلا فقـط در اين ماه با حجاب مناسب هستند! 👌عزيـــــزان من قــــرآن كه فـرمود: «كتب عليكم الصيام» برای اين است كه در اين ماه ملكه‌ی تقـــــوا برايمان حاصـل شود نه اينكه فـقط ماه رمضان عبادت كنيم و مابقـی ايام را به حال خــودمان باشيـــــم!! 🆘 @ashooraieanamontazer
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محبتم را در عمل ثابت خواهم کرد💚 پای کار غدیر ایستاده ایم ✊🏻 به عشق علــ❤️ــــی 🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۷ طعم عشقش را قبلاً چشیده.. و میدیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که دلم را میسوزاند.. دیگر برای من هم جز و هیچ حسی نمانده و ، وحشی گری اش شده بودم.. که میدانستم دست از پا خطا کنم🌸 مثل مصطفی🌸 مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم.. و از دنیا، تنها سعد را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت.. و من از غصه در این غربت ذره ذره آب میشدم... اجازه نمیداد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم،.. تماشای مناظر سبز داریا با حضور در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر بودم که مرا تنها برای خود میطلبید.. و حتی اگر با شکایت میکردم دیوانه وار با هر چه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسدتظاهرات میشد،.. سعد تا نیمه شب به خانه برنمیگشت.. و و این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره ها میجنگیدم.. بلکه راه فراری پیدا کنم.. و آخر حریف آهن و میله های مفتولی نمیشدم.. که دوباره در گرداب گریه فرو میرفتم... دلم دامن مادرم را میخواست،.. صبوری پدر.. و مهربانی بی منت برادرم که همیشه حمایتم میکردند.. و خبر نداشتند هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند.. و من هم سعد برایم چه خوابی دیده... که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت... اولین باران پاییز خیسش کرده.. و بیش از سرما تنش را لرزانده بود.. که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer