هدایت شده از تبلیغات امضای خدا 🦋
#بهترینرمانیکهتوایتاکولاککرد 😍😳
سر سفره ی عقد نشستم. صدای نفساش رو می شنیدم، بوی عطر تلخ مردونه ش ازوقتی کنارش نشسته بودم مشامم رو پر کرده بود،از شرم و خجالت نمیتونم نگاهش کنم.
از آینه ای که مقابلمون بود خودم رو نگاه کردم، با چادر سفید و آرایش ملایمی که کردم، لبخند به لبم اومد. با خودم گفتم الحق که سحر راست میگفت مثل عروسک شدم.
چشم از آینه برداشتم وخیره به دست های مردونه ش شدم.
استرس عجیبی مثل خوره به جونم افتاد. نمیدونم چرا دلم آروم و قرار نداره.
عاقد برای بارسوم گفت: خانم زهرا فلاح ایاوکیلم؟
همه منتظر بله گفتنم بودن که قران رو بستم و قبل از اینکه بله بگم کنار گوشم گفت
- بانو! دیدی گفتم تو فقط مال خودمی و هرطور شده به دستت میارم!! فقط بله بده تا آخر عمر مال خودم بشی!
از حرفش قند توی دلم آب شد، سرم رو بالا آوردم و با دیدن شخصی که کنارم نشسته از تعجب.....😳😱
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
دختره بعداز کلی انتظار حالا کنار سفره ی عقد نشسته فکر میکنه همون پسریه که عاشقشه اما برخلاف تصورش......😱
#ببینینپسرهچیکارکرده🤣