هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم #صفیه_التلاق هنرمند شیعه کویتی، صحنه هایی از واقعه عاشورای حسینی(ع) را در داخل یک قاب به نقاشی کشیده است.
┄═✼🍃🌹🍃✼═┄
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
┄═✼🍃🌹🍃✼═┄
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
3⃣ روضهٔ شب سوم ـ
حكايت حُرّ ؛ حماسهٔ توبه و تصميم
داستان «حُر» يكی از عجيبترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.
«حُرّ بن يزيد رياحي» رادمردی پهلوان و سرداری نيرومند بود. برخی او را “دليرترين مرد كوفه” میدانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم میشود كه بدانيم كوفه شهری نظامی بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر یکی از دو ابرقدرت آن زمان جهان ـ یعنی امپراتوری ايران ـ بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامی عرب و عجم تشكيل میدادند.
هنگامی كه به «عبيدالله بن زیاد» خبر دادند كه امام حسين(ع) به عراق رسيده است، وی «حُر» را به همراه حدود هزار سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد.
وقتی كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايی از پشت سرش شنيد كه گفت: «ای حرّ ! خوشحال باش كه به سوی خير میروی!». حر به سوی صدا برگشت، اما كسی را نديد. با تعجب از خود پرسيد: «اين چه بشارتی بود؟ و اين چه خيری است كه به جنگ حسين بروم؟!».
در گرمای نيمروز، سپاه حر به كاروان امام(ع) رسيد. امام هنگامی كه تشنگی آنان را ديد به ياران فرمود: «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد». ایشان حتی وقتی مشاهده كرد كه يكی از سربازان سپاه عبیدالله نمیتواند براحتی آب بخورد و آب از مشك بيرون میریزد خود برخاست و با دستان مباركش وی را سيراب كرد.
اين مهر و عطوفت امام(ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وی كردند مقايسه كنيد. حسين(ع) حتی اسبان آنان را سيراب كرد؛ اما آنها آب را از فرزندان حسين(ع) هم دريغ كردند.
تا تمامی لشكريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام(ع) خطبهای كوتاه خواند و خطاب به سپاه کوفه گفت: «ای مردم! من به سوی شما حركت نكردم تا وقتی كه نامههای شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامی نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همين جا باز میگردم».
ایشان سپس خطاب به حر فرمود: «میخواهی با اصحاب خود نماز بخوانی؟» گفت: نه، ما همه با تو نماز میگزاريم.
در نتیجه، سپاهیان کوفه نیز همراه یاران امام حسین(ع) به آن حضرت اقتدا کردند و نماز را به جماعت خواندند.
امام(ع) پس از نماز به خيمهٔ خود رفت و حر نيز با سپاهيان خويش مراقب کاروان امام بود.
هنگام نماز عصر، امام بيرون آمد و نماز را به جماعت خواندند. سپس روی به كوفيان كرد و فرمود: «ای مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را برای اهلش بدانيد خدای تعالیٰ بيشتر از شما راضی میگردد. ما اهل بيتِ محمد به تصدی امر خلافت از مدعيانی كه اين مقام مال آنها نيست و با شما به ستم رفتار میکنند شايستهتريم. اما اگر ما را نمیپسنديد و حق ما را نمیشناسيد و رأی شما غير از آن چيزی است كه در نامهها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما برمیگردم.»
حرّ گفت: سوگند به خدا كه من از اين نامهها و نمايندگان كه میگویی چيزی نمیدانم.
امام به یکی از همراهان گفت تا خورجينی را بياورد كه انباشته از نامههای كوفيان بود. امام(ع) نامهها را به حر نشان داد. حر گفت: من از كسانی كه اين نامهها را نوشتند نيستم؛ به من دستور دادهاند كه وقتی تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم.
امام به ياران و خویشان خود دستور داد كه سوار شوند و فرمود: «بازگرديد»؛ اما سپاهيان حر راه برگشت کاروان را نيز سد كردند.
گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام(ع) مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلاء شد...
اما ببينيد سرنوشت همين شخص كه راه را بر امام بست، پس از توبه چگونه شد:
در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه ميفرمود: «أما من مغيثٍ يغيثنا لوجه الله؟ أما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت: «آيا واقعاً میخواهی با اين مرد بجنگی؟» عمر پاسخ داد : «آری» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه میخواهد باز گردد را نمیپذیری؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود میپذيرفتم، ولی عبيدالله به اين امر راضی نمیشود».
اينجا بود كه حر فهميد يزيديان برای كشتن امام(ص) مصمم هستند؛ و از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوی ميدان، فرزند پيامبر(ص) و خاندان وحی را ميديد و در سوی ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوی ميدان بندهٔ صالح خداوند را میدید و در سویديگر خليفهٔ غاصبی را كه علناً شراب مینوشيد و محرّمات را حلال و حلال خدا را حرام میکرد؛ در يك سوی ميدان عشق و شهادت را میدید و در ديگر سوی آن پليدي و خيانت را؛ در يك سو سعادت ابدی میدید و در ديگر سو شقاوت جاودانه...
حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حالی كه فرماندهٔ هزاران سوار بود به دنيا پشت پا زد.
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
شخصی به نام «مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكری در سر داری؟ آيا میخواهی به حسين حمله كنی؟» حر جوابی نداد و لرزه تمام اندام او را فرا گرفته بود. مهاجر گفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتی نديدهام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را ميپرسيدند از تو نمیگذشتم». حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير میبینم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزی را بر بهشت نميگزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام(ع) شتافت.
حر، وقتی به امام(ع) رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت: «اللهم اليك أنبتُ فتب عليٌ، فقد ارعبتُ قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوی تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام(ع) عرض كرد: «فدای تو شوم ای پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نميكردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر ميدانستم چنين ميشود هرگز راه را بر تو نميگرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه ميكنم. آيا من امكان توبه دارم؟»
ميهمان بودی تو، اول من به رويت راه بستم/
چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم
آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم/
تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم/
آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم
امام فرمود: «آری. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آی». حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويی تو آمدم ميخواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد».
دست رد بر سینهام مگذار و بگذر از خطایم/
تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
امام(ع) به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشكر كوفه فرياد زد: «اي اهل كوفه! اين بندهي صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي ميكنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نميگذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مينوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كردهايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاهيان دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشكر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند.
امام(ع) خود را به پيكر پاک حُر رساند و خطاب به او گفت: «ای حُر! براستی همانگونه كه نامت را نهادهاند در دنيا و آخرت حُر (آزاد و آزاده) هستی». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست.
آری؛ امام حسين(ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد ميشدند ميرساند و پيكر پاكشان را در آغوش ميكشيد ؛ اما دلها بسوزند و چشمان بگريند برای او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينهاش نشسته بود...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
....................
√ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفته اند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
4⃣ روضه شب چهارم محرم ــ
مصيبت فرزندان و برادران زينب(س)
در شب چهار محرم، میهمان «حضرت زینب کبری سلام الله علیها» ام المصائب هستیم که در واقعه کربلا، برادران، برادرزادگان و فرزندانش را در مقابل چشم خویش از دست داد:
روز عاشورا، هنگامی كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان رسول خدا(ص) به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامی ياران امام حسین(ع) جانفشانی كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر(ص) شد كه خود را فدای حق و حقيقت نمايند.
در اين لحظات سخت، جوانان بنی هاشم ــ یعنی فرزندان علی(ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن(ع) و سيدالشهداء(ع) ــ گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند.
در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) روزی به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورتهايی زيبا و نورانی داشتند. پيامبر(ص) با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند: "ای رسول خدا! شما را چه شد؟" فرمود: "ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را برای ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را میکشند يا آواره میسازند".
بنا بر برخی نقل های تاریخی، از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشکر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان برادران تنی حضرت ابوالفضلالعباس(ع) (يعني برادارن حضرت زينب) بودند.
* فرزندان حضرت زينب(س)
«عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام(ع) به كربلا آمده بودند.
آنان وقتی كه تنهاییِ دايی و امام خويش را ديدند يک به يک به ميدان رفتند و جان خود را فدای اسلام كردند.
«عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوی ميدان تاخت در حالی كه قهرمانانه میخواند :
إن تنكروني فأنا ابنُ جعفر /
شهيد صدق في الجنان ازهر
يطير فيها بجناح اخضر /
كفی بهذا شرفاً في المحشر
يعنی: اگر مرا نمیشناسيد بدانيد كه من پسر «جعفر طيار» هستم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين می درخشد. همو كه بر فراز بهشت با بالهايی سبز پرواز میکند، و همين نسب و شرف برای روز محشر كافی است.
عون سه سوار و هجده پياده از لشکريان دشمن را كشت تا اينكه به دست سپاه کوفه به شهادت رسيد.
پس از وی، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند.
* برادران حضرت زينب(س)
«عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتنی امام حسين(ع) و زينب كبری(س) از «فاطمه ام البنين» بودند.
هنگامی كه حضرت ابوالفضل العباس(ع) مشاهده كرد كه بسياری از اهلبیت به شهادت رسيدهاند خطاب به سه برادر مادری خود گفت: "برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما در راه خدا و رسول را ببينم".
سه برادر يک به يک به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علی" معرفی كردند و پس از كارزاری پهلوانانه به شهادت رسيدند.
عثمان بن علی ــ كه اميرالمؤمنين فرمود: "او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابی صديق رسول الله) عثمان ناميدم" ــ جوانی ۲۱ ساله بود. هنگامی كه جنگ قهرمانه او را ديدند و در مصاف تن به تن از پس او بر نیامدند، برای كشتن او به تيراندازی متوسل شدند. «خولی» تيری به پهلوی او زد و عثمان از اسب به زير افتاد.
سپس يكی از دشمنان بر او تاخت و وی را به شهادت رساند.
اين شش برادر، تنها چند نفر از خويشانی بودند كه حضرت زينب(س)، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شيرزنی كه در يک نيمروز، پسران و برادران و برادرزادگان و عموزادههای خويش را بر خاک و خون مشاهده كرد و در سفری سخت، سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته: در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) اختلاف نظر وجود دارد. آنچه در آن اتفاق است این که حداقل دو فرزند عبدالله بن جعفر به نامهای «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند. بر اساس منابع تاریخی، مادر «عون» ــ معروف به «عون اکبر» ــ حضرت زینب کبری(س) بوده است. طبق برخی از منابع تاریخی دیگر، مادر «محمد» نیز حضرت زینب(س) بوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. شیخ مفید؛ الاختصاص؛ قم: منشورات کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دودمه #سیدرضا_نریمانی در محکومیت توطئه قرآن سوزی در سوئد
محرم ۱۴۴۵ ق _ تیر ۱۴۰۲ ش
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 *حسیننیوز* (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعکار مداح اردبیلی در #حسینیه_معلا
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وصیت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام):
الله الله في القرآن 💔
#نوحه #دودمه در محکومیت توطئه قرآن سوزی در سوئد
محرم ۱۴۴۵ ق. _ تیر ۱۴۰۲ ش.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
5⃣ روضهٔ شب پنجم محرم ــ
مصیبت عبدالله بن حسن(ع)
امشب و فرداشب را مهمان سبط اکبر پیامبر(ص) و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام حسن مجتبی(ع) هستیم که دو پسرش ــ قاسم و عبدالله ــ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند و فرزند دیگرش ــ حسن مثنی ــ بسختی مجروح شد.
«عبدالله بن حسن» فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشوراء، ابتدا اصحاب امام حسین(ع) و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا به شکل دسته به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: "هَل من ناصرٍ ینصُرُنی؟... آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول الله دفاع کند؟ ...".
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام(ع) هجوم آوردند، آن حضرت را محاصره کردند و از همه طرف ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در خیمه گاه ــ میان کودکان و زنان ــ حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون دوید. زینب(س) او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر، طعمهٔ گرگهای گرسنهٔ یزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: "نه... به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم". سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام(ع) رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام(ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، برّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر(ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد: "وا ابتاه ..."
اینک، حال امام را تصور کنید که با آن همه مصیبت، امانتهای برادر شهیدش را نیز پرپرشده می دید ...
اشک و خون از ديدهاش بر خاک ريخت/
اشک بر آن كودک بی باک ريخت
امام (علیه السلام) او را در آغوش گرفت، به خود چسباند و درگوشش زمزمه کرد: "فرزند برادرم! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او تو را به پدران صالحت ملحق کند".
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد/
آخرين نجوای شه آغاز شد:
كای خدا گر چه مرادت حاصل است/
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستیام از دست رفت/
حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بودهاند/
يــادگــاران بــرادر بـــودهاند...
امام (علیه السلام) سپس دست به دعا برداشت و لشکر اشقیاء را اینگونه نفرین کرد: "خداوندا! اگر مقدر کردهای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری، در بین آنان تفرقهای سخت بیانداز... زیرا آنان ما را دعوت کردند و وعدهٔ یاریمان دادند؛ اما به ما حمله کردند و ما را کشتند".
آن برادرزادهام صد چاک شد/
اين برادرزادهام بر خاک شد
آن برادرزادهام سرمست رفت/
اين برادرزادهام بی دست رفت
در این هنگام، تیرانداز سپاه دشمن «حرملة بن کاهل» گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
6⃣ روضه شب ششم ـ
مصيبت قاسم(س) ؛ بلای شیرینتر از عسل
شب عاشورا، از شگفتترين اوقات تاريخ انسان است؛ شبی كه در طول اعصار گوناگون، برای بسياری از انسانها تكرار میشود؛ شبی كه بشريت، بر سر دو راهیِ خير و شر قرار میگیرد؛ و چه بسيار انسانها كه تا آن شب در اردوگاه كفر بودند ولي يك شبه ره صدساله طی نمودند و به حق و حقيقت پيوستند؛ و چه بسيار كسانی كه انتخابی درست ندارند...
شب عاشورا، امام حسين(ع) ياران را نزد خود جمع نمود و پس از ستايش خداوند فرمود: «براستی كه من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمیشناسم. لشكر ابن زیاد، من را میخواهند و با من سر ستيز دارند و كار من با آنان فردا به جنگ و كارزار خواهد كشيد. پس بيعت خويش را از شما برمیدارم و به همهٔ شما اجازه میدهم كه مرا ترک كنيد. از تاريكی شب بهره گيريد و برويد...»
پساز سخنان امام، ابتدا حضرت ابوالفضل العباس(ع)، سپس ديگر بنیهاشم و بعداز آنها، ياران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پساز تو را برای چه میخواهيم ای فرزند رسول خدا؟ براستی كه اگر بارها و بارها كشته شويم و زنده گرديم، باز هم دست از ياری تو برنخواهيم برداشت».
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل/
مملوک اين جنابم و محتاج اين دَرَم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر/
اين مهر بر كه افكنم؟ اين دل كجا برم؟
امام(ع) كه اين كلمات را از آنها شنيد فرمود: «من فردا كشته خواهم شد و شما نيز همه با من كشته خواهيد شد».
اينجا بود كه اوج كرامت انسانی آشكار گرديد و اصحاب و خاندان در واكنش به خبر مرگ قطعی خويش گفتند: «خداوند را سپاس كه به ما توفيق ياری كردن شما را ارزاني داشت و به شهادت در ركاب شما گرامی نمود».
امام(ع) پس از آنكه حجت را بر آنان تمام كرد و بيعت مستحكم آنان را آشكار نمود، در حق آنان دعا كرد و سپس فرمود: «سر بلند كنيد و جايگاه خويش را در روضه و رضوان الهی ببينيد» و اينگونه بود كه يكايک ياران حضرت با ديدهٔ بصيرت، جایگاه و منزل اخروی خويش را مشاهده كردند.
«قاسم بن الحسن» فرزند امام حسن مجتبی(ع) كه در سن نوجوانی بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنههای شور و شيدايي را مشاهده میکرد.
وی از عمو پرسيد: «آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام(ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرک من! مرگ نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل - از عسل شيرينتر است».
دادن جان، گر به ره رهبر است/
از عسل ناب مرا خوشتر است
جام اگر جام شهادت بُوَد/
مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام(ع) با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فدای تو شود! آري، تو نيز كشته میشودی پساز آنكه بلايی عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد: «فرزند كوچكم علی اصغر هم كشته خواهد شد».
غيرت و مردانگي قاسم تازهجوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمهگاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم میکشند؟!»
امام پاسخ داد: «عمو به فدای تو! فاسقی از ميان دشمنان، تير به گلوی اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالي كه او میگرید و خونش در دستان من روان است...».
پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا(ص) از خيمهگاه به آسمان برخاست...
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
اما آن «بلای عظيم» كه امام وعدهٔ آن را به قاسم داد چه بود؟
شايد نحوهٔ شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشكار سازد...
برخي از نويسندگان روايت كردهاند پس از آنكه علی اكبر(ع) به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمهگاه بيرون شد.
چون امام حسين(ع) يادگار برادر را ديد كه برای جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.
هر دو بريدند دل از بود و هست/
هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم/
هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان/
سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
ای عمو! سينهٔ من تنگ بُوَد/
شيشهام منتظر سنگ بُوَد
نيزه كو؟ تا كه زِ من سينه دَرَد/
تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد
آن حضرت اذن میدان نداد. پس قاسم به دست و پاي امام افتاد و وی را میبوسيد و التماس میکرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوی عرصهٔ جنگ شتافت.
اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كردهاند كه: پسری از خيمهها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پارهٔ ماه، زيبا بود.
قاسم در حالی كه اشك بر گونههايش روان بود رجز میخواند و میگفت:
إن تنكروني فأنا ابنُ «الحسن»/
سبط النبي المصطفی المؤتمن
هذا «حسين» کالأسیر المرتهن/
بين اُناس لا سُقوا صوب المزن
یعنی:
اگر مرا نمیشناسید، من فرزند امام حسن هستم/
که او فرزند پیامبر برگزیده و امین است
و این امام حسین است که همانند اسیر/
در میان قومی است که خدا آنها را از بارانش سیراب نکند
پس با وجود كمی سن و كوچكی بدن، جنگی سخت كرد و تعدادی از لشكر يزيد را به خاک و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكی از آنان ضربتی شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روی زمين افتاد و فرياد ياری كشيد: «يا عماه!»...
امام(ع) با شنیدن این صدا سر برداشت و چون باز شكاری، تيز به ميدان نگريست؛ آنگاه همچون شيری خشمگين بسرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست او را از مرفق جدا ساخت.
وی از درد عربدهای كشيد؛ سواران دشمن تلاش کردند تا او را از دست امام(ع) برهانند.
در اين شرايط سخت، جنگی بين امام و كوفيان درگرفت در حالی كه قاسم بر زمين افتاده بود و سم اسبان، استخوانهای او را نرم میکرد... و اين، همان بلای عظيم بود.
آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام(ع) را ديدند كه سينه بر سينهي قاسم نهاده و وی را به سوی خيمهها باز میگرداند در حالي كه دو پای قاسم ـ شايد از شدت شكستگيها ـ بر زمين كشيده میشد؛ و امام(ع) به او میفرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر، دشمن آنان باشد در روز قيامت».
كاش نمیدید عمو پيكرت/
تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نمیدید تنت كاين چنين/
جان دهی و پای زنی بر زمين
ديده به روی عمو انداختی/
صورت او ديدی و جان باختی
و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند برای عمويت سخت است كه تو او را بخوانی ولی نتواند تو را نجات دهد» ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. محمد بن جرير طبري؛ تاريخ الأمم والملوك؛ بيروت: دارسويدان، بيتا ؛ ج پنجم.
۴. شيخ صدوق ؛ أمـالـي؛ ترجمه آية الله كمرهای؛ تهران: انتشارات كتابچی، ۱۳۷۰.
۵. شيخ مفيد؛ الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد؛ قم: منشورات كنگره جهانی هزارهٔ شيخ مفيد، ۱۴۱۳ ق..
۶. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
آغاز ثبتنام زائران اربعین از ساعت ۱۰ صبح روز سهشنبه ، ۳ مرداد ۱۴۰۲
رئیس سازمان حج و زیارت:
🔹نام نویسی از زائران و متقاضیان سفر به کربلا در ایام اربعین حسینی از از ساعت ۱۰ سه شنبه سوم مرداد آغاز خواهد شد.
🔹متقاضیان باید با مراجعه به سامانه سماح برای ثبت نام خود اقدام کنند.
▪️▫️▪️▫️▪️
به کانالهای ما بپیوندید 👇
🌐 زیرمجموعههای «پورتال بزرگ امام حسین(ع) - IHP» :
📱 کانالهای «بنیاد بینالمللی عاشوراء» در شبکههای اجتماعی:
در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇
eitaa.com/ashura_i_f
در شبکه اجتماعی «بله» 👇
ble.ir/ashura_i_f
📱 کانالهای «پورتال امام حسین(ع) - IHP» در شبکههای اجتماعی:
در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇
eitaa.com/imamhusaynportal
در شبکه اجتماعی «بله» 👇
ble.ir/imamhusaynportal
در شبکه اجتماعی «تلگرام» 👇
t.me/ImamHusaynPortal
در سرویس ویدیوی «آپارات» 👇
www.aparat.com/imamhusaynportal
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
روضه شب هفتم ــ
علی اصغر(ع) ؛ داغی بر دل اهلبيت
امشب و فرداشب را میهمان دو فرزند حضرت امام حسین (علیه السلام) هستیم که در واقعه کربلا، به شکل جانسوزی به شهادت رسیدند: حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر (علیهما السلام).
مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانهٔ "باب الحوائج كوچک كربلا" حضرت علی اصغر(س) میروند و روضهٔ آن طفل شهيد را میخوانند؛ شهيدی كه بظاهر، كودک، ولی به واقع پير عشق است.
حوريان محو رخ مهپارهات/
كعبهٔ خيل ملک، گهوارهات
گردش چشمان تو عشقآفرين/
رشته قنداقهات حبلالمتين
زينت آغوش و دامان رباب/
آينهگردان رويت، آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو/
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات/
تشنهٔ لبهای تو آب حيات
كودكی، اما به معنا پير عشق/
روی دستان پدر، تفسيرِ عشق
... تلخترين لحظات تاريخ نزديک میشد؛ تمامی ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و به شهادت رسیده بودند. در اردوگاه حق، تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهی بشدت بيمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسين(ع) به دست گيرد.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بی یاور يديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: "هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في إعانتنا؟...".
يعنی:
"آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستی هست كه از خدا بترسد و ما را ياری دهد؟ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری رساند؟ آيا كسی هست كه به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟...".
صدای اين كمک خواهی امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين(ع) ديگر ياوری ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام روی به خيمهها كرد، شايد كه زنان با ديدن او اندكی آرام گيرند؛ كه ناگاه صدای فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ــ كه به «علی اصغر» معروف بود ــ را شنيد كه از شدت تشنگی میگریست.
علی اصغر طفلی شيرخواره بود؛ كه نه آبی در خيمهها بود تا وی را سيراب كنند، و نه مادرش «رباب» شيری در سينه داشت كه به وی دهد.
امام(ع) قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود: "ای مردم! اگر به من رحم نمیکنيد بر اين طفل ترحم نماييد"...
اما گويی كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده و تمامی رذائل دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا(ص) را جرعه ای آب دهند، تيراندازی از بنی اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيری در كمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت...
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
ناگاه دستان و سينهٔ امام(ع) به خون رنگين شد... گردن ظريف طفل شيرخواره پاره شده و سر كوچک او از بدن جدا شده بود...
آتش عشق تو در من شعلهور بود ای پدر/
پيش تير عشق تو، قلبم سپر بود ای پدر
شد گلويم روی دستت ذبح، میدانی چرا؟/
حجم تير از گردن من بيشتر بود ای پدر
امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: "هون عليّ ما نزل بي انه بعين الله ــ تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را میبیند"...
در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگری افكند كه بر لبان مبارک امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد.
امام بار دیگر روی به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: "خدايا! سوی تو شكايت میکنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم میکنند"...
اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت/
يارای سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، ششماهه من/
شد كشتهٔ ظلم و با كسی جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد؛ با شمشيرش قبر كوچكی كند؛ بدن علی اصغر را به خون گلوی او آغشته نمود؛ بر او نماز گزارد و جنازه كوچك را دفن كرد...
به روايت منابع تاريخی، شهادت علی اصغر(ع) از سختترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشير اسدی» میگوید که امام باقر(ع) به من فرمود: "ما از شما بنی اسد خونی طلب داريم!" و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند...
همچنين آوردهاند كه پس از قيام «مختار بن ابی عبيده ثقفی» هنگامی كه خبر انتقام از قاتلان كربلا را به امام سجاد(ع) رساندند آن حضرت سؤال كرد: "بر سر حرمله چه آمد؟"...
اين نمونهها، نشان میدهد كه اين داغ جگرسوز، چگونه بر دل اهل بيت پیامبر(ص) مانده است...
و اين داغ بر دل ما هم هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زمانی كه مهدی آلمحمد(عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی :
۱. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
2. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۳. شيخ عباس قمی؛ سفينة البحار؛ مشهد: بنياد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۱۸ ق. ؛ ج اول.
۴. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای شرکت در مجلس روضه کجا برویم؟!
سیره مرحوم آیت الله «حق شناس» در مجالس روضه با بیان آیت الله «جاودان»
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
روضه شب هشتم محرم ــ
مصيبت علی اكبر(ع)، شبيه پيامبر
براستی كه زمين و زمان، اصحابی باوفاتر از ياران حسين(ع) به خود نديدهاند؛ كسانی كه تا زنده بودند نگذاشتند كه اهل بيت پيامبر(ع) پای به ميدان جنگ گذارند و قربانی شوند...
اما، بعد از آنكه آخرين آنان در خون خويش غلتيد، زمان آن رسيد كه جوانان بنی هاشم نيز به مسلخ عشق روانه شوند...
«علي بن الحسين» فرزند آن حضرت از «ليلا بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود»، معروف به «علی الاكبر»، اولين نفر از خاندان امام(ع) بود كه اجازه گرفت به ميدان برود.
علی اكبر(ع) چه از طرف پدر و چه از طرف مادر، به شريفترين مردم نسب میرساند: پدر و اجداد پدری وی كه نياز به معرفی ندارند. اما از جانب مادر، پدربزرگ مادری وی يعنی «عروة بن مسعود ثقفی» كسی بود كه در راه تبليغ دين اسلام به شهادت رسيد و پيامبر(ص) در وصفش فرمود: "من عيسی بن مريم را مشاهده كردم و عروة بن مسعود از همه كس به او شبيهتر است»؛ و نيز او را يكی از چهار مهتر عرب برشمردهاند.
علی اكبر بغايت نيكوسيرت و بسيار خوشصورت بود. به دليل شباهت فراوانش به پيامبر(ص)، هر گاه اصحاب دلشان برای آن حضرت(ص) تنگ میشد به وی نگاه میکردند.
در رابطه با کمالات معنوی نیز، تنها دانستن ماجرای زير، معرفت امامگونهٔ وی را بر ما معلوم میکند:
در يكی از روزهايی كه كاروان عشق از مكه به سوی كربلا در حركت بود، هنگامی كه نزديكی ظهر در يكي از منازل اتراق كرده بودند، امام حسین(ع) به خواب سبكی فرو رفت و پس از اندکی سر بر آورد و فرمود: "هاتفی ديدم كه ندا می داد: شما میروید و مرگ به دنبال شما در حركت است".
علی اكبر(ع) به امام(ع) عرض كرد: "پدر جان! آيا ما بر حق نيستيم؟" امام(ع) پاسخ داد: "چرا پسرم؛ به خدا سوگند كه ما بر حقيم".
علی اكبر(س) با رشادت گفت: "پس از مرگ هراسی نداريم".
امام(ع) را احساسی از تحسين فرا گرفت و فرمود: "پسرم! خدا بهترين جزايی كه میتواند از پدری به فرزندش بدهد را به تو عطا نمايد".
اما روز عاشورا ...
سيره امام حسين(ع) آنگونه بود كه از روی رحم و شفقت، به كسانی كه اذن ميدان رفتن میگرفتند، در ابتدا اذن نمیداد. اما اين بار تفاوت داشت. به محض آنكه علی اكبر اجازه خواست، امام به وی اذن داد... و اين سنت رسول الله(ص) بود. ايشان ــ بر خلاف رهبران ديگر كه نزديكان خويش را از معركه دور می دارند ــ در غزواتش هر كس كه به او نزدیکتر بود را قبل از ديگران به جنگ میفرستاد.
امام(ع) پس از آنکه به فرزندش اذن جهاد داد، نگاهی نااميدانه بر قد و بالای رشيد او كرد؛ و آنگاه چشم به زير انداخت و گريست...
گمان مدار كه گفتم برو، دل از تو بريدم/
نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم
دلم به پيش تو، جان در قفات، ديده به قامت/
خدای داند و دل شاهد است من چه كشيدم
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
امام حسین(ع) پس از آنكه علی اكبر را روانه ميدان ساخت، انگشتش را به آسمان بلند كرد و محاسن مبارکش را در دست گرفت و اينگونه با خدای خويش راز و نياز نمود: "ای خدا! شاهد باش كه جوانی برای جنگ با اين قوم به سوی آنان رفت كه شبیهترینِ مردم در خلقت و خوی و گفتار، به رسول الله(ص) است؛ كه هرگاه مشتاق ديدار رسول تو میشدیم به صورت وی نگاه میکرديم".
شه عشاق ، خلاق محاسن/
به كف بگرفت آن نيكو محاسن
به آه و ناله گفت: ای داور من/
سوی ميدان كين شد اكبر من
به خلق و خوی آن رفتار و كردار/
بُد اين نورسته همچون «شاه مختار»
آنگاه اين آيه ها را قرائت كرد: "إِنَّ اللهَ اصطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إبراهيمَ وَآلَ عِمرانَ علَى العالَمين؛ ذُرِّيَّةً بَعضُهَا مِن بَعضٍ واللهُ سَمِيعٌ عَلِيم" يعنی: به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است؛ آنها فرزندان (و دودمانی) بودند كه (از نظر پاكی و تقوا و فضيلت) بعضی از بعض ديگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است".
علی اكبر به سوی سپاه دشمن تاخت و رجزخوانان جنگی سخت كرد و بسياری از سپاهيان يزيد را به خاک انداخت.
كمكم تشنگی و زخمهای متعدد، تاب و توان از كف اكبر میربود كه يكی از دشمنان ضربهای بر سر آن حضرت وارد آورد. خون، صورت وی را پوشاند و او را از پای درآورد. علی اكبر برای اینکه بر زمین نیفتد، دستش را دور گردن مرکب حلقه كرد، اما اسب در ازدحام دشنه و دشمن، به جای آنكه وی را به سوی خيمهگاه باز گرداند به قلب لشکر اشقیاء برد. دژخيمان يزيدی دور اسب را گرفتند و از هر سو بر پيكر فرزند پیامبر شمشير وارد آوردند، آنگونه كه نوشتهاند بدنش ريز ريز (ارباً ارباً) گرديد.
اينجا بود كه علی اكبر، پدر را صدا كرد كه: "يا ابتاه عليك منّي السلام، هذا جدي رسول الله ... ــ پدرجان، خداحافظ، اين جدم رسول الله است كه به بالينم آمده و جامی پر از آب به من مینوشاند"...
امام(ع) بسرعت خود را به پيكر اكبر رساند و صورت به صورت وی گذاشت و فرمود: "علی الدنيا بعدك العفا ــ بعد از تو ای پسرم اُف بر اين دنيا باد"...
دو چشم خويش بگشا و سؤال كن كه بگويم/
ز خيمه تا سرِ نعش تو من چگونه رسيدم
آنگاه ــ مطابق زيارت مروی از امام صادق(ع) ــ مشتی از خون وی را به آسمان پرتاب كرد؛ و شگفت آنكه قطرهای از آن به زمين برنگشت...
حضرت زينب(س) كه اين صحنه را ديد شتابان از خيمهها بيرون آمد در حالی كه فرياد می زد: "يا اخياه و يابن اخياه ــ وای برادركم و ای وای بر فرزند برادرکم..." و خود را بر پيكر علی اكبر افكند. امام(ع) وی را گرفت و به خيمهها بازگرداند و به جوانان فرمود: "برادر خويش را برداريد و به خیمهها برسانيد"...
آری! امام(ع) تمامی شهداء را خود به خيمهها میآورد؛ به جز آن دو كُشته كه با شهادتشان كمر او را شكستند؛ پسرش علی اكبر(ع)؛ و برادرش ابوالفضل العباس(ع) ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی :
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
🇮🇶🇮🇷 آتشسوزی یک هتل محل اقامت زوار ایرانی در نجف اشرف
حسیننیوز/ معاون امور عتبات عالیات سازمان حج و زیارت گفت: حدود ۷۰ زائر ایرانی مستقر در "هتل قصر الشفاعة" شهر مقدس نجف اشرف به علت آتش سوزی دچار مشکلات تنفسی شده و با کمک نیروهای امدادی برای مداوا راهی بیمارستان حکیم این شهر شدند.
«حمیدرضا محمدی» ادامه داد: از این تعداد حال چهار زائر به علت قدری سوختگی و مشکل تنفسی وخیم تر اعلام شده اما مشکل جدی وجود ندارد.
وی گفت: خوشبختانه این حادثه هیچ گونه تلفات جانی نداشته و مابقی زائران که از وضعیت جمسانی مناسب تری برخوردار هستند در هتل دیگری اسکان داده شده اند.
معاون امور عتبات عالیات سازمان حج و زیارت با بیان اینکه هم اکنون نماینده این سازمان و نماینده بیمه و دیگر نیروهای مربوطه جهت ارائه هرگونه کمک و ارزیابی های لازم در این محل و بیمارستان حضور دارند، تصریح کرد: کاروان های حادثه دیده شامل دو کاروان از استان اردبیل و یک کاروان از استان چهارمحال بختیاری هستند.
محمدی با بیان اینکه کاروان چهارم اعزامی از استان مرکزی که قرار بود در این هتل اسکان یابد اما به دلیل این حادثه در هتل دیگری اسکان پیدا کرده اند، افزود: این آتشسوزی به علت تخلیه گازوئیل در حسینیهٔ جنب این هتل رخ داده است.
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
عزای حسینی در جهان - 1⃣
🇨🇦 کانادا - ونکوور
تقابل حسینیان و یزیدیان در شهر ساحلی!
دسته عزاداری شیعیان ونکوور امروز سهشنبه هفتم محرم ۱۴۴۵ با عنوان «راهپیمایی امام حسین (علیهالسلام)» در شهر ونکوور کانادا برگزار شد.
عزاداران علاوه بر راهپیمایی و عزاداری معمول، در مراسم امسال نسخههایی از قرآن کریم را در دست داشتند و جسارت به کتاب الهی در برخی از کشورهای اروپایی را محکوم کردند.
در کنار این جمعیت پر شور، تعداد اندکی از مخالفان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در حالی که پرچم سلطنتطلبان و گروهکهای تجزیهطلب را حمل میکردند تلاش نمودند که با تجمع عزاداران مقابله کنند؛ اما شعارهای «لبیک یا حسین» عزاداران، تلاش این یزیدیان معاصر را خاموش کرد.
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
43.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزای حسینی در جهان - 2⃣
🇮🇷 ایران - تهران
📹 ما شهید قرآنیم...
☝ ذکر سینهزنی دیشب مردم عزادار در حسینیه امام خمینی(ره) در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد و دانمارک
(سهشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۷ محرم ۱۴۴۵)
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم🖤💔
روضهٔ شب نهم (تاسوعا) ــ
مصیبت ساقی لبتشنگان
مرسوم است که شب و روز نهم محرم (تاسوعا) را به «حضرت ابوالفضل عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام» اختصاص میدهند و برای آن جناب عزاداری میکنند.
ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید و دانشمند بود؛ که از جهت زیبایی به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) میگفتند، از شدت رشادت هنگامی که بر اسب مینشست پایش به زمین میرسید، و زلال عِلم و ادب و معرفت را نیز بی واسطه از سرچشمهٔ سه امام معصوم(ع) نوشیده بود.
ای حَرَمَتْ قبلهٔ حاجات ما/
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاجِ شهیدانِ همه عالمی/
دست علی ، ماهِ بنی هاشمی
ماه کجا؟ روی دلارام تو؟/
سرو کجا؟ قامت رعنای تو؟
شمع شده، آب شده، سوخته/
روح ادب را ادب آموخته
وی به دلیل شجاعت و جنگاوریِ بی همتایی که داشت، عَلَمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشکرِ کم تعداد خود را آماده جنگ میکرد، پرچم را به او سپرد.
شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که پدرش «اسد الله الغالب علی بن ابی طالب(ع)» بود و از جانب مادر به "قبیله بنی کلاب" نسب میرساند که شجاع ترینِ عرب بودند.
منابع معتبر تاریخی آوردهاند که حضرت فاطمه زهراء(س) اندکی پیش از شهادتش به امیرالمؤمنین علی(ع) وصیت فرمود که چند روز پس از رحلت وی، ازدواج کند.
پس از شهادت حضرت زهراء(س) و اتفاقات تلخ پس از آن، حضرت علی(ع) از برادر خویش «عقیل بن ابی طالب» که مردی نسب شناس بود و خصوصیات خانوادههای حجاز و نیز اخبار و تاریخ عرب را بخوبی میدانست، خواست زنی برای او انتخاب کند که در خاندانی بزرگ و شجاع متولد شده باشد و فرزندانی دلیر و جنگجو برای وی به دنیا آورد.
عقیل نیز «فاطمه بنت حزام بن خالد» از بنی کلاب را برای آن حضرت انتخاب کرد و گفت: "در بین عرب، شجاع تر و جنگاورتر از پدران او وجود ندارد".
امیرالمؤمنین(ع) آن بانو را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج کرد؛ و فاطمه چهار پسر دلاور به نامهای «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» برای آن حضرت به دنیا آورد؛ و از این روی به «اُمُّ البَنین (مادر پسران)» مشهور گشت.
شاید آن زمان، کسی دلیل این تصمیم و انتخاب حضرت امیر(ع) را نمیدانست، ولی وقتی که در کربلا، امام حسین(ع) بی یار و یاور شد و این برادران شجاع ــ بویژه علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع) ــ یک به یک در راه او جانبازی کردند، بصیرت علوی آشکار گردید.
روز نهم محرم «شمر بن ذی الجوش» از سوی «عبیدالله بن زیاد» مأمور شد که اگر «عمر بن سعد» از دستور وی سرپیچی کرد، خود فرماندهی را برعهده بگیرد و به امام(ع) حمله کند. او نیز از قبیلهٔ بنی کلاب بود و نسبت دوری با مادر حضرت عباس(ع) و برادرانش داشت. لذا امان نامهای از عبیدالله گرفت تا به خیال خود آنان را از حسین(ع) جدا کند؛ و هم، باعث ضعف جبههٔ امام(ع) گردد و هم جان بستگانش را نجات دهد!
شمر در واپسین ساعات روز نهم محرم به نزدیکی خیمههای امام(ع) آمد و فریاد زد: "خواهرزادگان من کجا هستند؟!".
عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بیرون آمدند و گفتند: "چه میخواهی؟".
شمر گفت: "برایتان امان نامه آوردهام. شما در امان هستید"!
چهار جوان رشید پاسخ دادند: "لعنت بر تو و بر امان تو. آیا ما را امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر در امان نیست؟!..."
و عباس(ع) بانگ برآورد: "دستت بریده باد که چه بد امانی آوردهای! ای دشمن خدا، آیا میگویی برادر و سرور خود حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در فرمان ملعونان و ملعون زادگان در آییم؟!"...
شمر خشمناک به اردوگاه اشقیاء بازگشت.
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
عصر عاشورا، هنگامی رسید که تمامی اصحاب و خاندان امام(ع) به شهادت رسیدند و فقط حسین و عباس ــ علیهما السلام ــ باقی مانده بودند، عباس چون تنهایی برادر را دید، نزد امام آمد و گفت: "ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟" امام سخت گریست و گفت: "برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی، کاروان پراکنده میشود". عباس پاسخ داد: "سینهام تنگ شده و از زندگی بیزارم و میخواهم از این منافقین خونخواهی کنم"...
عباس(ع) به سوی لشکر دشمن رفت و آنان را نصیحت و تحذیر کرد؛ ولی در دل سنگ آنان اثری نگذاشت.
آن جناب که این حالت را دید به سوی خیمهگاه برگشت تا مجدداً با برادر صحبت کند و اجازهٔ نبرد بگیرد.
در همین حین صدای دلخراش کودکان را از داخل خیمهها شنید که از تشنگی فریاد میزدند: "العطش... العطش...".
پس بر اسب نشست، نیزه و مشک برداشت و رجزخوانان آهنگ رود فرات کرد تا برای کودکان آبی بیاورد:
لا ارهب الموت إذا الموت زقا/
حتی اواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا/
إنّی انا العباس اغدو بالسقا
ولا اخاف الشر یوم الملتقی
یعنی:
از مرگ نمی ترسم هنگامی که بانگ زند/
تا وقتی که میان مردان کارآزموده افتاده و به خاک پوشیده شوم
جان من، بلاگردان جان پاک مصطفی است/
من عباس هستم با مشک می آیم
و روز نبرد از شر نمیهراسم
مقاتل نوشتهاند که چهار هزار نفر از سپاه دشمن سد راه او شده و به سوی او تیر میانداختند و تلاش میکردند تا مانع رسیدن وی به آب شوند؛ اما عباس(ع) دلاورانه خود را به شریعهٔ فرات رساند...
پس از ساعتها تشنگی و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زیر پای اسب روان بود و عباس را به خود میخواند. وی مشتها را پر از آب کرد و به لب نزدیک نمود تا بیاشامد، اما به یاد تشنگی حسین(ع) و اهل بیت او افتاد. آب از کف بریخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمهها تازاند.
لشکر دشمن برای آنکه همین چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله(ص) نرسد راه را بر او گرفتند و از هر طرف بر او حمله کردند. عباس با آنها پیکار میکرد... تا اینکه یکی از لشکریان با شمشیر، دست راست حضرت را قطع کرد.
عباس قهرمان فریاد برآورد:
والله إن قطعتموا یمینی/
إنّی احامی أبداً عن دینی
و عن إمامٍ صادق الیقین/
نجل النبی الطاهر الأمین
یعنی:
به خدا سوگند حتی اگر دست راستم را قطع کنید/
تا ابد از آیینم دفاع خواهم کرد
و از امامی که صادق الیقین است/
همان فرزند پیامبر پاک و امین
آنگاه مشک را به دوش دیگر انداخت و شمشیر به دست چپ گرفت و از بین دشمن به راه خود ادامه داد که ناگهان، تیغی بر دست چپ حضرت وارد شد و آن را نیز قطع کرد. اما غریو شیر حیدر آسمان را پر کرد که:
يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ/
وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ
مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ/
قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري
فَأصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ
یعنی:
ای نفس! از کافران هراس به دل راه مده/
و مژده باد بر تو که شایسته رحمت خداوند دستگیر شدی
در سایه پیامبر بزرگ صاحب اختیار/
(خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نیز قطع کردند
پس ای خدا ، آنان را به آتش خشمت دچار کن
عباس با وجود قطع دو دست، نا امید نشد و مشک را به دندان گرفت تا به خیمهگاه برساند...
ای مشک! تو لا اقل وفاداری کن/
من دست ندارم ، تو مرا یاری کن
من وعده آبِ تو به اصغر دادم/
یک جرعه برای او نگهداری کن
اما تیر بعدی مشک را از هم درید و آبها را بر زمین داغ کربلا ریخت تا عباس(ع) دیگر مأیوس شود...
ای مشک! نگه کن تو به بالای سَرم/
«زهرا»ست نشسته، آبروداری کن
اندکی بعد، تیری به سینه مبارک حضرت(ع) نشست و وی را از اسب به زیر انداخت، تا کار تمام شود و لبتشنگان، بی ساقی و حسین(ع) بی علمدار گردد...
سرانجام یکی از لشکریان دشمن به پیکر نازنین حضرت حمله کرد و با عمود آهنین بر فرق عباس زد؛ که سر او ــ مانند فرق مبارک پدرش علی(ع) ــ شکافت... اینجا بود که حضرت فریاد زد: " یا ابا عبدالله علیكَ مِنّي السلام... برادرم خداحافظ".
امام حسین(ع) با شنیدن این فریاد، خود را به پیکر برادر رساند و چون وی را دید که به شهادت رسیده است، فرمود: "الآن انکسر ظهري و قلّت حیلتي... اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد" ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سید محسن امین؛ أعیان الشیعة؛ بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق.
۲. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۳. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸.
۴. اشعار فارسی، زبان حال هستند و و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثیهخوانی با عنوان طنین عشق؛ تهیه مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزای حسینی در جهان - 3⃣
🇮🇶 عراق - السماوة
🎥 اجتماع صدها هزار نفری عزاداران حسینی در گرمای بالای ۴۷ درجه شهر #السماوة #عراق به مناسبت #یوم_العباس
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
عزای حسینی در جهان - 4⃣
🇮🇷 ایران - مراوهتپه
🖤 طبخ و پخش غذای نذری به وسیلهٔ عزاداران اهل سنت در تاسوعای حسینی
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام شوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
🔟 روضه شب دهم (عاشوراء) -
ذکر مصائب امام حسین(ع)
… و به شب عاشورا رسیدیم…
شب عاشورا بود و خیمه گاه حق در تب و تاب… در عصر روز تاسوعا «شمر بن ذی الجوشن» به همراه هزاران نفر نیروی کمکی به صحرای کربلا رسید و «عمر بن سعد» را برای حمله به امام(ع) تحت فشار قرار داد. عمر سعد دستور حمله را صادر کرد. صدای همهمه لشکر دشمن که به گوش امام حسین(ع) رسید برادرش ابوالفضل العباس(ع) را صدا کرد و به همراه چند تن از بزرگان کوفه ــ که خود را به کاروان حق رسانده بودند ــ به نزد دشمن فرستاد تا از قصد آنان آگاه شود.
حضرت ابوالفضل(ع) بازگشت و به برادر عرضه داشت که دشمن آمده است تا یکی از این دو کار را انجام دهد: یا "اخذ بیعت" یا "آغاز جنگ"!
امام(ع) فرمود: “بیعت با یزید که هرگز؛ اما درباره جنگ، اگر میتوانی برو و امشب را از آنان مهلت بگیر و نبرد را به فردا موکول کن؛ تا نماز و قرآن بخوانیم. به خدا سوگند که من عبادت خدا را بسیار دوست دارم”.
فرماندهان یزیدی، ابتدا پیشنهاد حضرت را قبول نکردند؛ اما یکی از آنان، دیگران را ملامت کرد که: “وای بر شما! اگر در جنگ با کفار، آنان یک شب از ما مهلت بخواهند درخواستشان را اجابت میکنیم؛ چگونه است که به پسر پیغمبر شبی را رخصت نمیدهید؟”…
و اینگونه بود که شب عاشقانِ بی دل آغاز شد…
روز تاسوعا گذشت و شب رسید/
تشنه کامان جانشان بر لب رسید
گرچه بود از تشنگی لبها کبود/
مادران را با عطش کاری نبود
مادران در ماتم فرزندها/
دل پریشان در غم دلبندها
بهر اسماعیل های فاطمه/
هاجران، بی زمزم و بی زمزمه
بود چشم مادرانِ پر ز درد/
اشک ریزان، بهر فردایِ نبرد
بود گریان، چشمِ پرخونِ «رباب»/
بهر آن شش ماههٔ بی تابِ آب
وای اگر فردا، گهِ ماتم شود/
تارِ مویی زین عزیزان کم شود
وای اگر «اکبر» سرش گردد جدا/
وای اگر در خون شود «خونِ خدا»
ای سپیده! جلوه بعد از شب نکن/
ای فلک! خون بر دل «زینب» نکن
اما سپیدهٔ عاشورا دمید… و سواران عشق، یک به یک پای به مسلخ نهادند… و بالاخره میرفت که تلخترین لحظات تاریخ فرا رسد…
آری! عصر عاشورا شد؛ و زمین کربلا غرق در نیزه و شمشیر و پیکرهای بیجان.
از سپاه کوچک حق چیزی باقی نمانده بود؛ اما هزاران هزار گرگ گرسنه همچنان در لشکر شیطان منتظر طعمه بودند.
دیگر کسی برای حسین(ع) باقی نبود. «حرّ»، «مسلم»، «حبیب»، «زهیر»، «بُریر»، «جون» و دیگر اصحاب به شهادت رسیده بودند. «اکبر»، «قاسم»، «عون»، «جعفر» و بقیه جوانان بنی هاشم ــ و حتی «اصغر شش ماهه» ــ نیز جان خود را فدای اسلام کرده بودند؛ و «عباس»، بی دست و با فرق شکافته، دور از خیمهها به دیدار خدای خویش رفته بود.
حسین(ع) به این سو و آن سو نظر افکند… در تمامی آن دشت پهناور، حتی یک نفر نبود تا از او و حریم رسول خدا(ص) دفاع کند…
پس به خیمهگاه آمد تا با بانوان اهل بیت وداع کند… صحنهای دلخراش و جانسوز بود. کودکان و دخترکان دور امام را گرفته بودند...
«سکینه» دختر امام(ع) فریاد زد: “پدر جان! آیا تن به مرگ دادی و دل بر رحیل نهادی؟” امام پاسخ داد: “چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یار و یاوری ندارد؟”، پس صداها به گریه بلند شد…
امام(ع) بانوان و دختران را ساکت کرد و به آنها وصیت نمود. سپس ودایع امامت و مواریث پیامبران را به علی بن الحسین السجاد(ع) که سخت بیمار بود سپرد و به سوی میدان رهسپار شد.
فرزند صاحب ذوالفقار، با وجود تنهایی و تشنگی، با هزاران هزار سپاهی دشمن جنگی دلاورانه کرد. گاه به میمنه لشکر (سمت راست سپاه دشمن) حمله می کرد و می خواند:
الموت خیر من رکوب العار/
والعار اولی من دخول النار
یعنی :
مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است
و ننگ سزاوارتر از آتش جهنم است
سپس به میسره لشکر (جناح چپ سپاه یزید) حمله می کرد و می خواند:
أنا الحسین بن علی/
آلیتُ ان لا انثنی
احمی عیالات ابی/
امضی علی دین النبی
یعنی:
من حسین پسر علی هستم
که هیچگاه سازش نخواهم کرد
از حریم پدرم دفاع میکنم
و بر طریقت پیامبر ره میسپارم
یکی از اهل کوفه روایت کرده است: “در عمرم ندیدم کسی را که اینهمه دشمن بسیار بر او بتازد و فرزندان و یارانش کشته شده باشد اما اینگونه شجاع و پر جرأت باشد. مردان سپاه بر او میتاختند اما او با شمشیر بر آنان حمله میکرد و لشکر را مانند گله بزی که شیری درنده در آن افتاده باشد پراکنده و تارومار میساخت، سپس به جای خویش باز میگشت و میگفت: لا حول و لا قوة إلا باللّه العلي العظیم”.
آن حضرت نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از سپاه یزید را به درک واصل کرد، تا اینکه «عمر سعد» بر لشکریانش فریاد کشید: “وای بر شما! آیا میدانید با چه کسی کارزار میکنید؟ این فرزند «علی» و پسر کُشَندهٔ قهرمانان عرب است. دسته جمعی و از همه طرف بر او حمله کنید”.
وی همچنین به ۴۰۰۰ تیرانداز دستور داد که از هر سوی بر امام(ع) تیر ببارند.
عدهای نیز با سنگ به حضرت حمله آوردند.
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
شدت بارش و اصابت تیر بر بدن امام حسین(ع) آنچنان بود که پس از شهادت، بیش از ۱۰۰۰ زخم بر تن امام شمردند که تنها ۳۲ ضربه آن، غیر از زخم تیر بود.
به مرکز باز شد سلطان ابرار/
که آساید دمی از رزم و پیکار
فلک، سنگی فکند از دست دشمن/
به پیشانیِ وجهُ اللهِ احسن
که گلگون گشت رویِ عشقِ سرمد/
چو در روز احد، روی «محمد»
به دامان کرامت خواست آن شاه/
که خون از چهره بزداید، بناگاه
یکی الماس وش تیری ز لشکر/
گرفت اندر دل شه جای، تا پر
که از پشتِ پناه اهل ایمان/
عیان گردید زهر آلود پیکان
امام مظلوم(ع) تشنه و مجروح و خسته، اندکی ایستاد تا نفسی تازه کند و دمی از خستگی جنگ بیاساید. در این لحظه یکی از دشمنان سنگی زد که به پیشانی حضرت اصابت کرد و خون بر صورت وی جاری شد. امام خواست آن خون را با لباسش پاک کند که تیری سه شاخه و زهرآلود بر سینه و قلب حضرت نشست. امام گفت: “بسم الله و باللّه و عَلیٰ مِلّة رسول الله” و سر به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: “خدایا! تو میدانی این قوم مردی را میکُشَند که روی زمین پسر پیغمبری غیر از او نیست”.
آنگاه تیر را گرفت و از پشت کمر بیرون کشید. خون مانند ناودان بیرون جست، پس امام دست خود را از آن خون پر کرد و به سوی آسمان پاشید. حاضران گفتهاند که حتی یک قطره از آن خون به زمین برنگشت… و از آن لحظه بود که آسمان کربلا به رنگ سرخ درآمد…
سپس دوباره دست خود را از آن خون پر کرد و صورت و محاسن خویش را با آن آغشته نمود و فرمود: “جد خود رسول الله را اینچنین خضاب شده دیدار میکنم و از دست اینان به او شکایت میبرم”.
عدهای از پیاده نظام دشمن، دور امام مجروح را گرفتند. یکی از آنان با شمشیر آنچنان ضربتی بر سر آن حضرت زد که کلاهخود امام دریده شد و تیغ به سر مبارک وی رسید و خون روان گشت.
در همین هنگامه، «شمر» با عدهای از سپاهیان دشمن به سوی خیمهگاه حمله کردند و خواستند که آن را آتش زنند.
امام(ع) سر برداشت و چون این صحنه را دید بانگ زد و آن جملهٔ تاریخی خویش را بر زبان آورد که: “وای برشما! اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمیهراسید، لااقل در دنیا آزاده و جوانمرد باشید”…
آنگاه خطاب به فرماندهان لشکر یزید نهیب زد: “اهل و عیال مرا از دست سرکشان و بی خردانِ خود حفظ کنید”.
«شبث» خود را به شمر رساند و با تندی او را از تعرض به خیمهگاه بر حذر داشت. شمر خجالت کشید و به سپاهیانش دستور داد: “از حرم دور شوید و به سوی خود حسین بروید؛ که حریفی بزرگ و جوانمرد است”.
در همین حین، «عبدالله» فرزند امام حسن مجتبی(ع) که نوجوانی نابالغ بود از خیمهها بیرون دوید تا از عموی خویش دفاع کند؛ اما وی نیز با وضعی دلخراش به شهادت رسید (که مصیبت آن در روضهٔ مکتوب شب پنجم گذشت).
سپاه دشمن به امام(ع) نزدیک شد و دایره محاصره را بر وی که از شدت زخمها و هُرم تشنگی، تاب و توان نداشت تنگتر و تنگتر کرد.
«زرعة بن شریک» به حضرت نزدیک شد و شمشیری به دست چپ آن حضرت زد. سپس شخصی دیگر، از پشت، تیغ بر شانه امام وارد آورد که حضرت از شدت آن ضربت، با صورت بر خاک افتاد.
این دو ملعون عقب نشستند، در حالی که امام افتان و خیزان بود؛ گاه به مشقت از جای برمیخاست ولی دوباره بر زمین میافتاد…
«سنان بن انس» بر امام حمله کرد و با نیزه بر پشت امام زد، آنقدر سخت که نوک نیزه از سینه حضرت بیرون آمد. امام در گودال قتلگاه افتاد و واپسین راز و نیاز خود با خدای خویش را آغاز کرد…
شگفت اینکه هر چه می گذشت امام حسین(ع) زیباتر و برافروخته تر می شد… یکی از راویان لشکر اشقیاء نوشته است: “به خدا قسم، هیچ کُشتهٔ به خون آغشتهای را نیکوتر و درخشنده روی تر از حسین ندیدم. ما برای کشتن او رفته بودیم ولی رخسار و زیباییاش، اندیشهٔ قتل وی را از یاد من برد”…