#داستان_کوتاه
اتاق سی. پی. آر
🏩اتاق " سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست
آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند، گریه میکنند ، دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.
📌آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛ از "نبودن" !
📌از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ، از جای خالیه یک آدم .
🏨اتاق شوک جای بد و جالبیست
تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ! تمام خاطرات مرور میشود !
تمام خوبی هایش یادآوری میشود !
👀حالا چشمتان را ببندید. بهترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.
📌فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد ،
به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید
به جای خالیش
👈نبود آدم ها را هیچ چيزی پر نمیکند !
👌لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر ، یک اتاق شوک داشته باشید و خوبی های آدم های دنیایتان را احیا کنید .
👈بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند ...
#کانال_آسیابسر
@asiabsar
📚#داستان_کوتاه : طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا علیه السلام
شیخ سفارشهای لازم را به معمارانِ حرم كرد، كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پیش برده و به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به ضریحِ مقدس، نه دروازه صحن)
چرا كه شیخ در نظر داشته روی آن كتیبهای را كه از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار (ع) و حتی امامزادگان مطهر، كتیبهای نصب میشود و در شأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته میشود.
شیخ عازم سفر می شود و مسافرتش به درازا میكشد و بیش از زمان پیش بینی شده برمی گردد.
هنگامی که باز میگردد بلافاصله به جهت سركشی كارهای ساخت و ساز به حرم مطهر میرود و در کمال تعجب میبیند كه ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مطهر هستند.
شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میكند كه «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نكردید؟»
مسؤل ساخت عرض میكند: «ما میخواستیم صبر كنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأكید كردند كه باید ساخت حرم هر چه سریعتر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم كه باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نكردند.
وقتی زیاد اصرار كردیم، گفتند: كسی دستور اتمام كار را داده كه از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كردیم و خواستیم صبر كرده، منتظر شما بمانیم.
در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا امام رضا (ع) دستور اتمام كار را دادهاند.
شیخ بهایی قدس سره هم راه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و از تولیت در این مورد توضیح میخواهند، تولیت حرم نقل میكند: چند شب پی در پی آقا امام رضا (ع) به خواب من آمده و فرمودند: «كتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچگاه به روی كسی بسته نمیشود و هر كس بخواهد میتواند بیاید».
شیخ با شنیدن این حرف، اشك از چشمانش جاری میشود و به سمت ضریح میرود و ذكر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در كنار ضریح آن قدر گریه میكند تا از هوش میرود.
پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میكند: من میخواستم یكی از طلسمها را به صورت كتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، تا به این وسیله ادم های گناهکار نتوانند وارد حرم مطهر وضریح مقدسِ حضرت رضا (ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
⭕️پی نوشت:
دیدم همه جا بر درد و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید...
📚منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج
#کانال_آسیابسر
@asiabsar
#کافه_کتاب
#سه_شنبه_ها
#معرفی_کتاب
#عصبانی_شدن_ممنوع
✅ دارای ۲۰ متن تفکری برای مبارزه با خشم
برای هر متنِ تفکری، ۵ داستان کوتاه به همراه تصویر رنگی و جذاب. مجموعا ۱۰۰ داستان کوتاه و صد تصویر برای آموزش پرهیز از خشم و عصبانیت.
✅ معرفی شده در کتابنامه رشد آموزش و پرورش
✅ مناسب برای سنین ۱۲ - ۵سال
🖋 نویسنده: #غلامرضا_حیدری_ابهری
📃 جنس کاغذ: گلاسه ضخیم
📔 تعداد صفحه: ۴۸
#کودک #داستان_کوتاه
#کانال_آسیابسر
@asiabsar