ویآیپی رمان پشتبام آرزوها🥳👇🏻
🌀با بیش از #۲۵۰ ورق اختلاف
🌀#هفتگی ۱۵ تا ۱۸ پارت
🌀و #بدون_تبلیغ_و_تبادل
اونجا داستان کلی رفته جلو و هیجانش حسابی بالاس😍❤️🔥
هر عزیزی وی آی پی رو خواست با مبلغ فعلاً ۳۵ هزار تومان میتونه لینک رو دریافت کنه.🥰🌹
با افزایش اختلاف با کانال اصلی، افزایش قیمت خواهیم داشت.
واریز به شماره کارت:
۵۸۹۲۱۰۱۵۴۱۹۴۲۳۷۷
«مهدیزاده»
فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید و لینک کانال وی آی پی رو دریافت کنین👇🏻
@Zahranamim
کانال وی آی پی بیشتر از شش ماه از کانال اصلی جلوتره❌
🍃✨🍃
#رزق_امروز
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَـٰذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿یونس/٧٦﴾
و چون حق از جانب ما بر آنها آمد گفتند: این سحر بودنش بر همه آشکار است.
🍃✨🍃
اگر از خدا چیزی بخواهم
همه خواسته من تویی
پدر مهربانم، امام زمانم
🌱🌱🌱🌱🌱
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۵۱
عصبانی گفتم
_حق نداری برای من تعیین تکلیف کنی در ضمن حرمت کسی که خونه ما بود رو شکوندی انتظار نداری دلجویی کنم ازش؟
مشت محکمی به در حیاط کوبید و به طرف ماشینش رفت.میدانستم به عمه میرساند اما برایم مهم نبود .سرم را کمی خم کردم
_خوبید آقای سلیمانی چیزیتون که نشده؟
با خنده آرامی گفت
_ممنون که نگران منید نه چیزی نشد مهم خرماها بود که سالمه
_خدا را شکر ببخشید نمیدونم چه شد که اینجوری کرد
_ یه لحظه صبر کنید
از صندلی کنارش یک پوشه و یک برگه لوله شده را از برداشت و از همان شیشه پایین کشیده ی ماشینش به طرفم گرفت
_ خدمت شما داشت یادم میرفت
از دستش گرفتم
_ترجمهها و طرحی که قرار بود بدم
متعجب گفتم
_ ۱۵ صفحه تموم شد؟!!!
_آره ,ولی بازم یه بازدید کنید ،۱۵ صفحه دیگه بهم بدید، مدتی بود که از مغزم کار نکشیده بودم خوبه برام
_ الان که همراهم نیست
_منتظر میمونم بیارید
_ پس چند لحظه صبر کنید
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۵۲
به سرعت رفتم و پوشه و طرح را در روی تخت گذاشتم. ۲۰ صفحه برداشتم و پوشه را خالی کردم و آنها را داخلش گذاشتم .
تند تند از پلهها پایین رفتم وقتی به ماشین رسیدم نفس نفس میزدم
_ بفرمایید ۲۰ صفحه
شرمنده گفتم
_نزدیک امتحاناتمه نمیرسم وگرنه دیگه مزاحمتون نمیشدم
_ایرادی نداره عوضش از این خرماها بهم بدید. تا برید و برگردید دو سه تاشو خوردم عالی بود
باشه ای گفتم خداحافظی کردم . مادر از آشپزخانه بیرون آمد
_ چقدر دیر کردی
نمیخواستم از ماجرای بیرون بگویم و نگرانش کنم ترجیح دادم با پدر در میان بگذارم
_هیچی توی ترجمه کمکم کرد الان ترجمه رو آورده دوباره چند صفحه بهش دادم
_زشت نیست؟؟
خندیدم
_ نه اتفاقاً از خداش بود میگفت سلولهای مغزش از آکبندی در میاد
_ای فرصت طلب
به اتاقم رفتم و روی تخت نشستم یکی یکی برگهها را از نظر گذراندم همه خوش خط و روان ترجمه شده بود حالا مانده بود اینها را تایپ کنم
_ کاش برای تایپ هم یکی کمکم میکرد
برگهها را کنار گذاشتم و سراغ طرح رفتم روبان را از دور برگه باز کردم
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون
نظردونی خالی نمونه😊
.
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ۴۴ ثانیه/ یک کار رسانهای بسیار زیبا 👌
▪️داستان یک چوب. چوب سنوار
چقد عالی میشه اگه همین طرح به صورت پویش توی همهی کشورها اجرا بشه
@mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت حمله ایران و اسراییل
این خیلی عالی بود 😂😂
👤خانم آسمان